دلنوشته خوانی دختر شهید مدافع حرم محمدرضا علیخانی در یادواره شهدای یگان ویژه ناجا در اهواز+متن

بسم الله الرحمن الرحیم

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿۸﴾

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید براى خدا به داد برخیزید [و] به عدالت‏ شهادت دهید و البته نباید دشمنى گروهى شما را بر آن دارد که عدالت نکنید عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است و از خدا پروا دارید که خدا به آنچه انجام مى‏ دهید آگاه است (۸)

یگان ویژه ناجا بر تارک این آیه از سوره مائده می درخشد.

یگان ویژه به عنوان حافظان امنیت، آسایش و آرامش مردم هستند. و همواره باید هم مظهر مجاهدان واقعی فی سبیل الله و اقتدار و نظم و هم مظهر مهربانی، رأفت و رحمت در جامعه باشند. ((رهبر انقلاب اسلامی؛حضرت امام خامنه ای))

باسلام خدمت سروران گرامی وارجمند و مسئولین کشوری ولشکری وهمه مدعوین حاضر در این همایش وسلام صلوات می فرستم به روح شهدای راه حق بویژه شهدای یگان ویژه ، حافظان امنیت ومدافعان حریم وعترت اسلام همان دلاورمرانی که مرز درگیری با دشمن برایشان نامشخص است و این خود می تواند عظمت شان را فریاد بزند .

آنچه برای شما عزیزان قرائت میکنم داستانهای سر به مهر پدرانی است، که واژه ی تلخ یتیمی را برای فرزندان خود به یادگار گذاشتند تا مزدوران بی دین با ملت اسلامی شان یتیمانه برخورد نکنند.

تا حالا شنیده بودیم ،خانواده شهدای یگان ویژه مظلوم هستند ولی حالا من دختر شهیدمدافع حرم میتوانم بگویم که دیگر شما در مظلومیت تنها نیستید، چرا که مظلومی دیگر به شما اضافه شد وآن مظلوم کسی نیست جز خانواده و شهدای مدافع حرم……

من به عنوان یکی از فرزندان شهدای مدافع حرم (شهید محمدرضاعلیخانی) به خوبی میتوانم مظلومیت خانواده ی شهدای یگان ویژه را درک کنم. نیرویی که واقعا مظلوم است و هیچ وقت گلایه ای نکرده و به همین خاطر است که بسیاری از ما هم از مظلومیتشان بی خبریم. مظلومیتی مشابه مظلومیت مدافعان حرم ،که نه تنها به درستی وشایسته. بلکه بسیاری از مواقع با بی مهری از آنان یاد میشود،.

یگان ویژه ناجا ومدافعان حرم کسانی هستند که در این زمان که جنگ تمام شده و کشور در صلح می باشد، آنها هنوز در جنگ هستند و هر روز در گوشه ای از مرزهای دنیوی ومعنوی مظلومانه شهید می شوند.

روزگار آتش بیداد افروخت دست کین خیمه ودرگاه تو سوخت

دختری را که پدر درسفر است روزوشب دیده حسرت به در است

بابای خوب و مهربانم؛ چند ماهی از هجر و فراق تو میگذرد، اما بر ما چند سال گذشت ،آن هم گذشتنی که با تداعی کردن خاطراتت سخت تر میشود.

از وقتی چشم باز کرده ام تن مجروح و زخم خورده ات را جلوی چشمان می دیدم، و بدن تاول زده ات را:

خوب یادم هست بود؛ سوالاتی را که کودکی ام را درگیر خودش کرده ، زمانی که کوچکتر بودم و نمیدانستم علت آن همه زخم وتاول وصدای گرفته وخس خس سینه ات چیست ، و مدام ازتو می پرسیدم؛ اینها جای چیست_ چرا پوست بدنت زخم میشود چرا بدنت ورم میکند این لکه های سیاه و تاولها جای چیست و سوالاتی که جوابش را همیشه با لبخندی دلنشین پاسخ می دادی ؛ که دخترم : اینها یادگار وسوغات عشق ودلداگیست. من در آن زمان نمیدانستم که منظورت از دلدادگی و عشق همان ولایت مداری ومطیع بودن به امر رهبریست.

نمیدانستم که محبان و فدائیان فاطمه زهرا این درد ورنج و سوختگی را به ارث برده اند و نمی دانستم که این درد و رنجها همراه همیشگی ات هستند و دوا و مرحمی ندارند. از دلتنگی شبانه ام بگویم : که دیگر صدای خس خس سینه ات به گوشمان نمی رسد،واین خود دلتنگی ام را چند برار میکند.

از من میخواهند که از تو بگویم ومن مانده ام که از چه وکجا بگویم؛ از نگرانی ها و دلواپسی هایت بگویم از درد دلها و نگرانی هایت بگویم از خاطره هایی که مدام برایم تعریف کرده ای بگویم ،از اینکه دیگر طاقت ماندن و جدایی از همرزمان شهیدت را نداشتی بگویم.

آری؛ تنها کسی که تو را به خوبی درک کرد و توانست دل بی تابت را آرام کند ، خداوند متعال بود، خداوندی که انسانهای پاک وخالص را فراموش نمیکند همین خلوص نیتت باعث شد که دوباره تو را به جهاد فی سبیل الله دعوت نماید وتو هم با پیروی از ولی زمان خود حضرت امام خامنه ای ندای حق را لبیک گفتی و رهسپار سرزمین شام بلا شدی تا با بدترین مردمان زمان به مبارزه بپردازی و خود را فدای حرم آل الله وحفظ شرافت و حیثیت ناموس پیامبر و اهل بیتش کنی.ودر این راه از هیچ مبارزه ای ابا نداشته باشی. مبارزه ای کم نظیر که با تغییر تاکتیک و ابداع شیوه ای جدید ونو در سبب شد بیش ، جنگ نامنظم و چیریکی که شهامتی دوچندان می طلبد نفر از نیروهای خودی که در محاصره ی تکفیری ها بودند ۲۰۰از رهایی یابند و در این مبارزه تعجب همگان را برانگیزد آری؛مبارزه ؛

راست گفتند که شهادت را فقط در مبارزه میدهند نه در جنگ. وما هنوز شهادت بی درد می طلبیم غافل از آنکه شهادت را فقط به اهل درد میدهند .

وخداوند دردهایت را شنید و خواسته ات را مستجاب کرد و همانطور که در وصیت نامه ات از خداوند منان خواسته بودی؛شهادتی همچون شهادت علمدار کربلا حضرت ابوالفظل العباس(ع) ؛ آری همانند علمدار کربلا چشمانت را فدا کردی تا برای همیشه دیدبان حرم حضرت زینب(س)باشند و دستانت را نیز فدا کردی تا دستان ما به دستگیری غیراز خدا دراز نشوند.

در پایان قسمتی از وصیت نامه های پدرشهیدم را که درسال ۶۳ و ۹۴ نوشته شده اند ؛ را میخوانم؛

وصیت من به تمامی برادران عزیز این است که ،اگر واقعا پیرو امام خمینی هستید ،به سوی جبه های حق علیه باطل روانه بشوید و خود را در صف جهاد با کافران قرار بدهید.وقدر امام عزیزمان را بدانیم واو رابهتر بشناسیم ،چون او کسی است که همه ی ما را که داشتیم بسوی بدترین کارهای طاغوت میرفتیم ،نجات داد و ما را راهنمایی کرد.

وصیت آخر پدرم شهید محمدرضاعلیخانی

به تمامی مردم ومسئولین جمهوری اسلامی ایران من از هر کس که به ولایت امام خامنه ای(مدظله العالی)بدبین،باشد. برای همیشه دلگیر وناراخت هستم.

بر محمد وآل محمد صلوات