وزیر دفاع گفت: براساس شواهد و نشانگرهای منطقهای انتظار میرود که داعش پس از شکست در عراق به آسیای مرکزی و یا لیبی و همچنین مرزهای اردن برود.
به گزارش خبرگزاری بسیج، سردار حسین دهقان وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح عصر امروز در اجلاس امنیتی تهران که در سالن اجلاس سران برگزار شد به سخنرانی پرداخت.
متن کامل سخنرانی وزیر دفاع به شرح ذیل است:
امنیت، اصلیترین نگرانی دولتهاست و درک محیط بینالمللی و مدیریت مناقشات یا ترتیبات امنیتی از لوازم و عناصر تأمین اطمینانبخش امنیت جمعی محسوب میشود.
امنیت جمعی در منطقه غرب آسیا به دلیل ویژگی ژئوپلیتیکی آن و تأثیراتی که از شرایط داخلی، تحولات منطقهای و عوامل جهانی دریافت میکند، بسیار پیچیده است.
ساخت پیچیده ژئوپولیتیک غرب آسیا، پویایی نظم امنیتی منطقه را متأثر ساخته است.
متغیرهای ژئوپولیتیکی مانند منابع نفت و انرژی، جمعیت، تنوع قومی، شکافهای مذهبی، اختلافات ارضی و... به شکلگیری ژئوپولیتیک موزایکی غرب آسیا منجر شده است.
ژئوپلتیک موزائیکی منطقه، منجر به تقاطع بحرانها و پیچیدگی مسائلی امنیتی در غرب آسیا شده است.
ظهور پدیدهای چون داعش به خوبی نشاندهنده بر هم خوردن تعادل ژئوپلتیکی منطقه است.
این بر هم خوردن تعادل ژئوپلتیک منطقه از یک سو باعث تغییر نقش بازیگران منطقه و ظهور کنشگران جدید شده و از سوی دیگر ماهیت تهدیدات امنیتی منطقه را دگرگون کرده است.
بر این اساس، مهمترین ویژگی این منطقه بینظمی و عدم قطعیت است و بر مبنای این ویژگی کشورهای این منطقه در حوزه ژئوپلیتیکی خود همواره در جریان مدیریت مناقشه قرار دارند.
پاسخگویی به عدم قطعیت نیازمند آیندهنگاری نظم امنیت منطقهای است. نظم منطقهای در غرب آسیا امروز یک نظم دولتمحور است که در مواجهه با چند چالش اساسی در حال گذار به نظم امنیتی جدید قرار گرفته است.
یک چالش ناکارآمدی دولتهای ملی در تأمین نیازهای اولیه و برقراری امنیت داخلی است که در قالب دولتهای شکننده یا دولتهای آشوبزده بروز و ظهور یافته است.
ناکارآمدی این دولت ها در غرب آسیا موجب رشد جریانهای جداییطلب در داخل کشورها و اعراض افراد و گروهها و سازمانها از اجرای قوانین حاکمیت ملی در آن جوامع شده است.
این جریانها و گروهها در برخی جوامع ماهیت قومی و قبیلهای دارند و در برخی دیگر سازمانهای سیاسی یا گروههای جنایی سازمانیافته هستند.
این پدیده را به وضوع میتوان در عراق، سوریه، یمن، ترکیه، لبنان، افغانستان و پاکستان مشاهده کرد.
بر این مبنا روند بحران دولت(بحران مشروعیت، بحران کارآمدی، بحران امنیت و... ) در غرب آسیا یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر مناسبات کشورها و از مهمترین عوامل نابسامانی در نظم امنیتی منطقه محسوب میشود.
تزلزل و استمرار آشوب و هرج و مرج در بنیانهای حاکمیتی دولت های ملی منطقه میتواند موجب شکلگیری و بروز جنگهای داخلی، مداخله بازیگران خارجی و احتمالاً به فروپاشی نظامهای سیاسی موجود و پیدایش موجودیتهای جدید در منطقه شود. این روند در مورد عراق و سوریه و یمن در مرحله حساسی قرار گرفته است.
چالش دوم مربوط به پیدایش جریانها و گروههای سیاسی افراطی و خشونتطلب در منطقه است.
این جریانها در منطقه عمدتاً تحت عنوان گروههای اسلامگرا یا گروههای قومی جداییطلب هستند که با نظم موجود در منطقه در تعارض هستند .
آنها به شیوههای گوناگون نظم موجود در منطقه را به چالش میکشند. جریان القاعده و داعش نمونه عالی جریانهای مذهبی و کردها نمونه خوبی برای جریانهای قومی چالشساز این منطقه هستند.
گروههای افراطی و تروریسم بر اساس نگرش و ارزشهای خود قالب و نظم موجود را نادیده می گیرند. از حاکمیت ملی کشورها عبور می کنند، قوانین دولتهای ملی را غیرقابل قبول اعلام می کنند و به دنبال تأمین نظم و امنیت فراگیر ذیل عناوینی مانند خلافت اسلامی هستند که ممکن است از نوع داعشی، اخوانی یا عثمانی باشد. آن ها با تکیه بر شیوه های تهاجمی سعی در غلبه بر دیگران و اعمال قوانین خود دارند.
گروه دوم جریانهای قومی جداییطلب در کشورهای منطقه هستند که نظم موجود را علیه خود تلقی کرده و خواستار بازبینی در تقسیمبندیهای جغرافیایی بر بیناد اقوام هستند.
آنها در مبارزه با دولتهای مرکزی سابقه طولانی دارند و در اغلب کشورهای منطقه فعال هستند. میزان فعالیت و خطر آنها عمدتاً متأثر از میزان قدرت و حاکمیت دولت مرکزی است.
هر چقدر دولتهای مرکزی ضعیف شوند و بی ثباتی و ناامنی بر منطقه حاکم گردد، بر شدت مرکزگریزی آنها افزوده خواهد شد. روندهای موجود در منطقه کشورهایی مانند عراق، سوریه، ترکیه، لبنان، یمن، پاکستان و افغانستان را در شرایط حساسی قرار داده است.
در حال حاضر عراق، سوریه و یمن عملاً در آستانه تجزیه قرار گرفتهاند و دولت مرکزی از اعمال حاکمیت بر بخشهایی از سرزمین ملی ناتوان است.
تداوم این روند میتواند به شکلگیری موجودیتهای جدید سیاسی منجر شود. اقلیمها در عراق و کانتون کردی و مناطق خودمختار در سوریه و یمن نمونه ملموس این روند هستند.
با وجود این نمیتوان اعلام کرد که با این روندها و چالشها، نظم منطقهای به طور کامل به هم ریخته و نظم جدیدی شکل خواهد گرفت.
در بدترین حالت منطقه شاهد مناطق خودمختار کردی، سنی و شیعه در عراق و سوریه خواهد بود. مقابله با این روند در گرو سیاست دفاعی امنیتی همکاری جویانه کشورهای منطقه امکانپذیر است.
امروز همراهی چهار کشور ایران، عراق، روسیه و سوریه با حضور قدرتمند حزبالله در صحنه نبرد توانست شرایطی را به گروههای تروریستی و افراطی وهابی تحمیل کند که دیگر امیدی به ادامه حیات حداقل در این دو کشور نداشته باشند.
این روند می تواند الگویی موثر در شرایط نظام آینده منطقه غرب آسیا باشد. مبارزات پیروزمندانه موصل و حلب نتیجه همین روند همکاری جویانه است.
اگرچه با شکست داعش در این مناطق دو پرسش اساسی مطرح شده است؛ اول اینکه سرنوشت داعش چه خواهد شد؟ و دوم ما با چه شرایطی پس از داعش در موصل و نینوا روبرو خواهیم بود؟
براساس شواهد و نشانگرهای منطقهای انتظار میرود که داعش پس از شکست در عراق به آسیای مرکزی و یا لیبی و همچنین مرزهای اردن بروند، در این صورت باید منتظر تشدید بحران در افغانستان و حول محور دره فرغانه بود. درهای که همواره پذیرای جریانات تکفیری بوده و هست.
در صورت عدم مدیریت بهنگام و درست مناقشه در موصل، پس از این نبرد و خروج داعش از موصل نمیتوان چشمانداز مناسبی را متصور شد.
اولین گام در مدیریت بحران احترام کشورها به حق حاکمیت عراق و پرهیز از هرگونه تحریک قومیت هاست. هر گونه تحرکی مبنی بر تجزیه طلبی قومی می تواند منجر به ظهور تهدید ثالثی گردد و امنیت منطقه را با تهدید جدیدی روبرو سازد.
چالش سوم در مقابل نظم موجود؛سیاست مداخله، هرج و مرج و آشوب سازی برخی قدرت های منطقه ای مانند عربستان سعودی است.
این امر ناشی از رویکرد ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیکی این کشور در منطقه و تلاش در تغییر موازنه و برتری با جمهوری اسلامی ایران ارزیابی می شود.در شرایط فعلی این روند را به خوبی می توان در سوریه مشاهده کرد.
اینکه آینده نظم منطقه ای چه شرایطی خواهد داشت، بستگی به مناسبات این کشورها و نتیجه این روند در سوریه و عراق دارد.این امر تا حدود زیادی سرنوشت نظم امنیتی آینده منطقه را رقم خواهد زد.
امکان کشیده شدن چنین نظام رقابتآمیزی به مناقشه، به میزان تاثیر عوامل داخلی منطقه همچون ماجراجویی عربستان سعودی و حمایت از گروه های تروریستی و ایجاد شکاف در جهان اسلام در همسویی با رژیم صهیونیستی و سیاست آمریکا در سپردن تعهدات توازن دهنده بستگی خواهد داشت.
چالش چهارم مداخله قدرت های غربی بویژه آمریکا در منطقه است. جایگاه ژئوپولیتیک غرب آسیا همواره توجه قدرت های بزرگ را به خود جلب کرده است.
از این رو، نقش و مداخله قدرت های بزرگ عاملی تعیین کننده در صورت بندی نظم امنیتی غرب آسیا بوده است.
نظم موجود با مداخله قدرتهای بزرگ در پس از جنگ جهانی اول و دوم در منطقه شکل گرفته است.در چارچوب چنین شرایطی، آمریکا واروپا نقشهای گوناگونی را در حوزه مرزهای جغرافیایی ایران ایفا کرده است.
پس از جنگ سرد، ایالات متحده بیش از همه در شکل دهی به نظم امنیتی غرب آسیا مداخله نموده است.
حمله آمریکا به عراق، نه تنها زمینه دگرگونی در نظم امنیتی منطقه را فراهم نمود، بلکه با وقوع بیداری اسلامی و مداخله آمریکا برای منحرف کردن حرکت های مردمی منطقه، زمینه برای ظهور گروه های تکفیری و بروز بحران در عراق و سوریه نیز فراهم شد.
منافع غرب در منطقه و تداوم سه چالش اول و دوم و سوم، زمینهساز استمرار حضور و مداخله آمریکا را در سال های اخیر فراهم نموده است. بدیهی است بدون حمایت آمریکا و غرب در گذشته از جریانهای برهمزننده نظم، امکان شکلگیری موجودیتهای جدید وجود نداشت.
به گزارش تسنیم،امروز نیز این نقش بر اساس سیاست دفاعی– امنیتی ایالات متحده استمرار یافته است. ضمن آنکه این روند موجب حضور و نقش آفرینی سایر قدرت های بزرگ مانند اروپا، روسیه و چین را نیز فراهم نموده است که برخی نقش چالشگر در برابر اهداف آمریکا را بر عهده دارند و برخی دیگر به عنوان متحد منطقه ای و استراتژیک آمریکا در برخورد با برخی دیگر از چالش ها ایفای نقش می کنند.
برای مثال ورود روسیه به بحران سوریه با درک تهدید افراط گرایی و تروریسم و همسویی با جریان مقاومت در مقابله با آن ،اگر چه آینده نظم امنیتی منطقه را پیچیده تر نموده است و احتمال شکلگیری یک نظام موازنه قوای رقابتی بالقوه مناقشهآمیز میان قدرتهای منطقه ای و فرا منطقه ای در غرب آسیا را شکل داده است اما در عین حال این اقدام توانست از تشدید بحران منطقه ای ممانعت بعمل آورد.
در صورت تداوم این روند و حمایت عوامل سیستمیک از عناصر بحران زا ، می توان انتظار داشت که مناسبات قدرت با تغییرات قابل توجهی روبرو خواهد شد. در این صورت امکان بروز موجودیتهای جدید در منطقه و برهم خوردن نظم موجود به شدت افزایش خواهد یافت، اگرچه تغییر دولت آمریکا و پیروزی دونالد ترامپ بر ابهام موجود افزوده است. جهتگیری سیاست خارجی آمریکا در غرب آسیا میتواند روند موجود را تشدید ویا مانع از آن بشود. اگرچه تفکر حفظ نیروی نظامی در منطقه و تقویت و توسعه آن در غرب آسیا رویکردی ثبات گرا نخواهد بود.
باید متذکر شد که یکی از دلایل مهم شرایط متزلزل منطقه، ضعف نهادهای منطقه ای در بازی سیاسی منطقه غرب آسیا است.
فقدان ائتلافها و نهادهای بینالمللی فراگیر در این منطقه و همچنین خلاء وجود نهادها و رژیم های منطقه-ای که بتوانند به عنوان کنشگران فراملی از عناصر اصلی نظم یا بینظمی در منطقه نقش آفرینی کنند به علاوه وجود نهادها و ائتلاف های منطقه ای محدود، ضعیف و ناپایدار. موجب کاهش همکاری های منطقه ای و ترتیبات نهادی برای حل و فصل بحران های منطقه شده است.
علاوه بر موارد فوق می توان از ضعف تجارت درون منطقه ای و کمبود منابع حیاتی به عنوان چالش های دیگری در گذار به نظم جدید یاد کرد. در منطقه غرب آسیا میزان تجارت درون منطقهای پایین بوده و شرکاء تجاری عمده و اولیة همه کشورها، کشورهای صنعتی هستند. اگرچه جابجاییهای گسترده نیروی کار–ودرحدکمتری سرمایه- درون منطقهای،وجودداشته است. اما شرایط محیط، این تمایزات و اختلافات را با توجه به جدایی که در اثر بیابان و زنجیره آبادیهای در حاشیه و طول رودخانههای یا کوهها بوجود آمده است، تشدید و تقویت میکند. ضمناً، کمیابی آب با تأثیرات محلی و بومی بر کشورهای منطقه مانند سوریه، سرزمین های اشغالی، اردن و در نتیجه آن، ترکیه و عراق زمینه استمرار وتشدید مناقشه در آینده را فراهم نموده است.
چنین شرایطی امنیت ملی و سیاست دفاعی کشورهای منطقه از جمله ایران که به عنوان یک قدرت منطقه ای موثر در معادلات سیاسی و امنیتی غرب آسیا نقش ایفا می کند را به شدت متاثر می سازد.
این شرایط ایجاب می کند تا ضمن آمادگی همه جانبه کشور، ساختارهای دفاعی و امنیتی با شناخت محیط، بازیگران دخیل و قابلیت های درونی و مکانیسم صحیح سیاستگذاری در شرایط ابهام و عدم قطعیت، پاسخی متناسب و شایسته به مطالبه امنیت ملی در دفاع همه جانبه و تحقق بازدارندگی موثر بدهند.
رویکرد وزارت دفاع به نظم امنیتی منطقه
ایران از جمله کشورهای خواهان ثبات و امنیت با لحاظ اصلاحات و تغییرات اساسی درمنطقه غرب آسیا درراستای نظمی اسلامی و ضدغربی است.در این روند، تلاش برای حفظ و بهبود روابط با تمامی کشور های منطقه و تقویت قدرت دفاعی،عامل اصلی سیاستهای ایران درقبال تحولات منطقه بوده است که باهدف ایجادنظمی اسلامی و ضد غربی پیگیری میشود.
بر این اساس
1. ما معتقدیم که نظم دولتمحور باید در منطقه تداوم یابد. این نظم مخالف مداخله غرب در مدیریت مناقشات منطقه و احترام به یکپارچگی، انسجام و حاکمیت ملی کشور هاست. در این نظم اسراییل منزوی، جبهه مقاومت به شدت تقویت و مناسبات کشورهای منطقه با رویکردی ثبات گرا و امنیت ساز پیگیری می شود.
این امر نیازمند آن است که در چند سال آینده نگاه ما "SECURITY ORIENTED" به مسائل منطقه ای باشد.نگاه امنیتی که در بر گیرنده مسائل اقتصادی هم باشد.
2. ایران بر اساس آرمان های انقلابی خود با هرگونه موازنه گرایی صرف با ایجاد قطبیت در جهان اسلام مخالف است، بنابر این رویکرد ایران در عین حمایت از متحدین منطقه ای، مشارکت گرایی با کشورهای اسلامی در تحقق ثبات ، امنیت و توسعه پایداراست.در این راستا تهدیدات ایران در منطقه افراط گرایی، تروریسم و رژیم اشغالگر قدس است و تهدید دیگری متصور نیست.
3. براساس رویکرد ایران به نظم منطقهای باید دولت بشار اسد در سوریه حفظ، دولت شیعی عراق تقویت و اقلیم کردستان در همین حد موجود باقی و با دولت مرکزی عراق همکاری نزدیکی داشته باشد. این روند با رویکرد سیاسی و نه تشدید مناقشات، امکان پذیر خواهد بود.
4. در پرتو این نظم باید گرایش به وحدت جهان اسلام رشد یابد و جهان اسلام یک صدا در برابر مداخله سایر قدرت ها ایستادگی نمایند.
مهمترین چالش نظم مطلوب جمهوری اسلامی ایران، سیاست دولتهای مداخلهگر غربی و جریانهای افراطی منطقهای است که گاهی در قالب دولتهای اسلامی و گاهی در قالب گروههای اسلامگرا ظهور یافته و موجب مخدوش شدن چهره اسلام واقعی میشوند.
نقطه قوت نظم مطلوب جمهوری اسلامی ایران تأکید بر نظم مبتنی بر دولتهای ملی و تهدید افراط گرایی و تروریسم است. این نظم باید بر پایه تفاهم و همکاری دولتهای منطقه، با تأکید بر حفظ جایگاه و منافع حیاتی بازیگران و مقابله با تهدیدات مشترک شکل بگیرد.
نظم منطقهای بر مبنای این ایده، میتواند با کاستن از تنشهای کلامی، تأکید بر تفاهم و همکاری، تلاش برای گفتوگو، درک مشترک از اهداف و منافع و تهدیدات، آغاز همکاری عملی در حوزههای تکنیکی، ایجاد کانالها و سازوکارهای عملی برای حل و فصل اختلافات، برقراری پیوندهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی پایدار شکل بگیرد.
نخستین کنفرانس امنیتی تهران با موضوع «نظم امنیتی منطقهای در غرب آسیا» و با حضور اندیشمندان فعال در حوزه نظم امنیتی منطقه از کشورهای مختلف با هدف شناخت منطقه و ارائه تحلیل دقیق از آن، تولید و تقویت ادبیات فکر و ایده، مشارکت در تصمیمسازی، موجهسازی ــ اجماعسازی و آیندهپژوهی نظم امنیتی خاورمیانه با شعار «گفتوگو، اعتماد و همکاری متقابل، امنیت و پیشرفت جمعی» در محل سالن اجلاس سران برگزار شده است.
در این همایش 6 کارگاه آموزشی تخصصی برگزار میشود که در هر کارگاه آموزشی دو مقاله خارجی و 4 مقاله داخلی ارائه میگردد.150 مقاله کامل و 200 خلاصه مقاله به این کنفرانس ارائه شد که 100 مقاله پذیرش شده است.
متن کامل سخنرانی وزیر دفاع به شرح ذیل است:
امنیت، اصلیترین نگرانی دولتهاست و درک محیط بینالمللی و مدیریت مناقشات یا ترتیبات امنیتی از لوازم و عناصر تأمین اطمینانبخش امنیت جمعی محسوب میشود.
امنیت جمعی در منطقه غرب آسیا به دلیل ویژگی ژئوپلیتیکی آن و تأثیراتی که از شرایط داخلی، تحولات منطقهای و عوامل جهانی دریافت میکند، بسیار پیچیده است.
ساخت پیچیده ژئوپولیتیک غرب آسیا، پویایی نظم امنیتی منطقه را متأثر ساخته است.
متغیرهای ژئوپولیتیکی مانند منابع نفت و انرژی، جمعیت، تنوع قومی، شکافهای مذهبی، اختلافات ارضی و... به شکلگیری ژئوپولیتیک موزایکی غرب آسیا منجر شده است.
ژئوپلتیک موزائیکی منطقه، منجر به تقاطع بحرانها و پیچیدگی مسائلی امنیتی در غرب آسیا شده است.
ظهور پدیدهای چون داعش به خوبی نشاندهنده بر هم خوردن تعادل ژئوپلتیکی منطقه است.
این بر هم خوردن تعادل ژئوپلتیک منطقه از یک سو باعث تغییر نقش بازیگران منطقه و ظهور کنشگران جدید شده و از سوی دیگر ماهیت تهدیدات امنیتی منطقه را دگرگون کرده است.
بر این اساس، مهمترین ویژگی این منطقه بینظمی و عدم قطعیت است و بر مبنای این ویژگی کشورهای این منطقه در حوزه ژئوپلیتیکی خود همواره در جریان مدیریت مناقشه قرار دارند.
پاسخگویی به عدم قطعیت نیازمند آیندهنگاری نظم امنیت منطقهای است. نظم منطقهای در غرب آسیا امروز یک نظم دولتمحور است که در مواجهه با چند چالش اساسی در حال گذار به نظم امنیتی جدید قرار گرفته است.
یک چالش ناکارآمدی دولتهای ملی در تأمین نیازهای اولیه و برقراری امنیت داخلی است که در قالب دولتهای شکننده یا دولتهای آشوبزده بروز و ظهور یافته است.
ناکارآمدی این دولت ها در غرب آسیا موجب رشد جریانهای جداییطلب در داخل کشورها و اعراض افراد و گروهها و سازمانها از اجرای قوانین حاکمیت ملی در آن جوامع شده است.
این جریانها و گروهها در برخی جوامع ماهیت قومی و قبیلهای دارند و در برخی دیگر سازمانهای سیاسی یا گروههای جنایی سازمانیافته هستند.
این پدیده را به وضوع میتوان در عراق، سوریه، یمن، ترکیه، لبنان، افغانستان و پاکستان مشاهده کرد.
بر این مبنا روند بحران دولت(بحران مشروعیت، بحران کارآمدی، بحران امنیت و... ) در غرب آسیا یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر مناسبات کشورها و از مهمترین عوامل نابسامانی در نظم امنیتی منطقه محسوب میشود.
تزلزل و استمرار آشوب و هرج و مرج در بنیانهای حاکمیتی دولت های ملی منطقه میتواند موجب شکلگیری و بروز جنگهای داخلی، مداخله بازیگران خارجی و احتمالاً به فروپاشی نظامهای سیاسی موجود و پیدایش موجودیتهای جدید در منطقه شود. این روند در مورد عراق و سوریه و یمن در مرحله حساسی قرار گرفته است.
چالش دوم مربوط به پیدایش جریانها و گروههای سیاسی افراطی و خشونتطلب در منطقه است.
این جریانها در منطقه عمدتاً تحت عنوان گروههای اسلامگرا یا گروههای قومی جداییطلب هستند که با نظم موجود در منطقه در تعارض هستند .
آنها به شیوههای گوناگون نظم موجود در منطقه را به چالش میکشند. جریان القاعده و داعش نمونه عالی جریانهای مذهبی و کردها نمونه خوبی برای جریانهای قومی چالشساز این منطقه هستند.
گروههای افراطی و تروریسم بر اساس نگرش و ارزشهای خود قالب و نظم موجود را نادیده می گیرند. از حاکمیت ملی کشورها عبور می کنند، قوانین دولتهای ملی را غیرقابل قبول اعلام می کنند و به دنبال تأمین نظم و امنیت فراگیر ذیل عناوینی مانند خلافت اسلامی هستند که ممکن است از نوع داعشی، اخوانی یا عثمانی باشد. آن ها با تکیه بر شیوه های تهاجمی سعی در غلبه بر دیگران و اعمال قوانین خود دارند.
گروه دوم جریانهای قومی جداییطلب در کشورهای منطقه هستند که نظم موجود را علیه خود تلقی کرده و خواستار بازبینی در تقسیمبندیهای جغرافیایی بر بیناد اقوام هستند.
آنها در مبارزه با دولتهای مرکزی سابقه طولانی دارند و در اغلب کشورهای منطقه فعال هستند. میزان فعالیت و خطر آنها عمدتاً متأثر از میزان قدرت و حاکمیت دولت مرکزی است.
هر چقدر دولتهای مرکزی ضعیف شوند و بی ثباتی و ناامنی بر منطقه حاکم گردد، بر شدت مرکزگریزی آنها افزوده خواهد شد. روندهای موجود در منطقه کشورهایی مانند عراق، سوریه، ترکیه، لبنان، یمن، پاکستان و افغانستان را در شرایط حساسی قرار داده است.
در حال حاضر عراق، سوریه و یمن عملاً در آستانه تجزیه قرار گرفتهاند و دولت مرکزی از اعمال حاکمیت بر بخشهایی از سرزمین ملی ناتوان است.
تداوم این روند میتواند به شکلگیری موجودیتهای جدید سیاسی منجر شود. اقلیمها در عراق و کانتون کردی و مناطق خودمختار در سوریه و یمن نمونه ملموس این روند هستند.
با وجود این نمیتوان اعلام کرد که با این روندها و چالشها، نظم منطقهای به طور کامل به هم ریخته و نظم جدیدی شکل خواهد گرفت.
در بدترین حالت منطقه شاهد مناطق خودمختار کردی، سنی و شیعه در عراق و سوریه خواهد بود. مقابله با این روند در گرو سیاست دفاعی امنیتی همکاری جویانه کشورهای منطقه امکانپذیر است.
امروز همراهی چهار کشور ایران، عراق، روسیه و سوریه با حضور قدرتمند حزبالله در صحنه نبرد توانست شرایطی را به گروههای تروریستی و افراطی وهابی تحمیل کند که دیگر امیدی به ادامه حیات حداقل در این دو کشور نداشته باشند.
این روند می تواند الگویی موثر در شرایط نظام آینده منطقه غرب آسیا باشد. مبارزات پیروزمندانه موصل و حلب نتیجه همین روند همکاری جویانه است.
اگرچه با شکست داعش در این مناطق دو پرسش اساسی مطرح شده است؛ اول اینکه سرنوشت داعش چه خواهد شد؟ و دوم ما با چه شرایطی پس از داعش در موصل و نینوا روبرو خواهیم بود؟
براساس شواهد و نشانگرهای منطقهای انتظار میرود که داعش پس از شکست در عراق به آسیای مرکزی و یا لیبی و همچنین مرزهای اردن بروند، در این صورت باید منتظر تشدید بحران در افغانستان و حول محور دره فرغانه بود. درهای که همواره پذیرای جریانات تکفیری بوده و هست.
در صورت عدم مدیریت بهنگام و درست مناقشه در موصل، پس از این نبرد و خروج داعش از موصل نمیتوان چشمانداز مناسبی را متصور شد.
اولین گام در مدیریت بحران احترام کشورها به حق حاکمیت عراق و پرهیز از هرگونه تحریک قومیت هاست. هر گونه تحرکی مبنی بر تجزیه طلبی قومی می تواند منجر به ظهور تهدید ثالثی گردد و امنیت منطقه را با تهدید جدیدی روبرو سازد.
چالش سوم در مقابل نظم موجود؛سیاست مداخله، هرج و مرج و آشوب سازی برخی قدرت های منطقه ای مانند عربستان سعودی است.
این امر ناشی از رویکرد ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیکی این کشور در منطقه و تلاش در تغییر موازنه و برتری با جمهوری اسلامی ایران ارزیابی می شود.در شرایط فعلی این روند را به خوبی می توان در سوریه مشاهده کرد.
اینکه آینده نظم منطقه ای چه شرایطی خواهد داشت، بستگی به مناسبات این کشورها و نتیجه این روند در سوریه و عراق دارد.این امر تا حدود زیادی سرنوشت نظم امنیتی آینده منطقه را رقم خواهد زد.
امکان کشیده شدن چنین نظام رقابتآمیزی به مناقشه، به میزان تاثیر عوامل داخلی منطقه همچون ماجراجویی عربستان سعودی و حمایت از گروه های تروریستی و ایجاد شکاف در جهان اسلام در همسویی با رژیم صهیونیستی و سیاست آمریکا در سپردن تعهدات توازن دهنده بستگی خواهد داشت.
چالش چهارم مداخله قدرت های غربی بویژه آمریکا در منطقه است. جایگاه ژئوپولیتیک غرب آسیا همواره توجه قدرت های بزرگ را به خود جلب کرده است.
از این رو، نقش و مداخله قدرت های بزرگ عاملی تعیین کننده در صورت بندی نظم امنیتی غرب آسیا بوده است.
نظم موجود با مداخله قدرتهای بزرگ در پس از جنگ جهانی اول و دوم در منطقه شکل گرفته است.در چارچوب چنین شرایطی، آمریکا واروپا نقشهای گوناگونی را در حوزه مرزهای جغرافیایی ایران ایفا کرده است.
پس از جنگ سرد، ایالات متحده بیش از همه در شکل دهی به نظم امنیتی غرب آسیا مداخله نموده است.
حمله آمریکا به عراق، نه تنها زمینه دگرگونی در نظم امنیتی منطقه را فراهم نمود، بلکه با وقوع بیداری اسلامی و مداخله آمریکا برای منحرف کردن حرکت های مردمی منطقه، زمینه برای ظهور گروه های تکفیری و بروز بحران در عراق و سوریه نیز فراهم شد.
منافع غرب در منطقه و تداوم سه چالش اول و دوم و سوم، زمینهساز استمرار حضور و مداخله آمریکا را در سال های اخیر فراهم نموده است. بدیهی است بدون حمایت آمریکا و غرب در گذشته از جریانهای برهمزننده نظم، امکان شکلگیری موجودیتهای جدید وجود نداشت.
به گزارش تسنیم،امروز نیز این نقش بر اساس سیاست دفاعی– امنیتی ایالات متحده استمرار یافته است. ضمن آنکه این روند موجب حضور و نقش آفرینی سایر قدرت های بزرگ مانند اروپا، روسیه و چین را نیز فراهم نموده است که برخی نقش چالشگر در برابر اهداف آمریکا را بر عهده دارند و برخی دیگر به عنوان متحد منطقه ای و استراتژیک آمریکا در برخورد با برخی دیگر از چالش ها ایفای نقش می کنند.
برای مثال ورود روسیه به بحران سوریه با درک تهدید افراط گرایی و تروریسم و همسویی با جریان مقاومت در مقابله با آن ،اگر چه آینده نظم امنیتی منطقه را پیچیده تر نموده است و احتمال شکلگیری یک نظام موازنه قوای رقابتی بالقوه مناقشهآمیز میان قدرتهای منطقه ای و فرا منطقه ای در غرب آسیا را شکل داده است اما در عین حال این اقدام توانست از تشدید بحران منطقه ای ممانعت بعمل آورد.
در صورت تداوم این روند و حمایت عوامل سیستمیک از عناصر بحران زا ، می توان انتظار داشت که مناسبات قدرت با تغییرات قابل توجهی روبرو خواهد شد. در این صورت امکان بروز موجودیتهای جدید در منطقه و برهم خوردن نظم موجود به شدت افزایش خواهد یافت، اگرچه تغییر دولت آمریکا و پیروزی دونالد ترامپ بر ابهام موجود افزوده است. جهتگیری سیاست خارجی آمریکا در غرب آسیا میتواند روند موجود را تشدید ویا مانع از آن بشود. اگرچه تفکر حفظ نیروی نظامی در منطقه و تقویت و توسعه آن در غرب آسیا رویکردی ثبات گرا نخواهد بود.
باید متذکر شد که یکی از دلایل مهم شرایط متزلزل منطقه، ضعف نهادهای منطقه ای در بازی سیاسی منطقه غرب آسیا است.
فقدان ائتلافها و نهادهای بینالمللی فراگیر در این منطقه و همچنین خلاء وجود نهادها و رژیم های منطقه-ای که بتوانند به عنوان کنشگران فراملی از عناصر اصلی نظم یا بینظمی در منطقه نقش آفرینی کنند به علاوه وجود نهادها و ائتلاف های منطقه ای محدود، ضعیف و ناپایدار. موجب کاهش همکاری های منطقه ای و ترتیبات نهادی برای حل و فصل بحران های منطقه شده است.
علاوه بر موارد فوق می توان از ضعف تجارت درون منطقه ای و کمبود منابع حیاتی به عنوان چالش های دیگری در گذار به نظم جدید یاد کرد. در منطقه غرب آسیا میزان تجارت درون منطقهای پایین بوده و شرکاء تجاری عمده و اولیة همه کشورها، کشورهای صنعتی هستند. اگرچه جابجاییهای گسترده نیروی کار–ودرحدکمتری سرمایه- درون منطقهای،وجودداشته است. اما شرایط محیط، این تمایزات و اختلافات را با توجه به جدایی که در اثر بیابان و زنجیره آبادیهای در حاشیه و طول رودخانههای یا کوهها بوجود آمده است، تشدید و تقویت میکند. ضمناً، کمیابی آب با تأثیرات محلی و بومی بر کشورهای منطقه مانند سوریه، سرزمین های اشغالی، اردن و در نتیجه آن، ترکیه و عراق زمینه استمرار وتشدید مناقشه در آینده را فراهم نموده است.
چنین شرایطی امنیت ملی و سیاست دفاعی کشورهای منطقه از جمله ایران که به عنوان یک قدرت منطقه ای موثر در معادلات سیاسی و امنیتی غرب آسیا نقش ایفا می کند را به شدت متاثر می سازد.
این شرایط ایجاب می کند تا ضمن آمادگی همه جانبه کشور، ساختارهای دفاعی و امنیتی با شناخت محیط، بازیگران دخیل و قابلیت های درونی و مکانیسم صحیح سیاستگذاری در شرایط ابهام و عدم قطعیت، پاسخی متناسب و شایسته به مطالبه امنیت ملی در دفاع همه جانبه و تحقق بازدارندگی موثر بدهند.
رویکرد وزارت دفاع به نظم امنیتی منطقه
ایران از جمله کشورهای خواهان ثبات و امنیت با لحاظ اصلاحات و تغییرات اساسی درمنطقه غرب آسیا درراستای نظمی اسلامی و ضدغربی است.در این روند، تلاش برای حفظ و بهبود روابط با تمامی کشور های منطقه و تقویت قدرت دفاعی،عامل اصلی سیاستهای ایران درقبال تحولات منطقه بوده است که باهدف ایجادنظمی اسلامی و ضد غربی پیگیری میشود.
بر این اساس
1. ما معتقدیم که نظم دولتمحور باید در منطقه تداوم یابد. این نظم مخالف مداخله غرب در مدیریت مناقشات منطقه و احترام به یکپارچگی، انسجام و حاکمیت ملی کشور هاست. در این نظم اسراییل منزوی، جبهه مقاومت به شدت تقویت و مناسبات کشورهای منطقه با رویکردی ثبات گرا و امنیت ساز پیگیری می شود.
این امر نیازمند آن است که در چند سال آینده نگاه ما "SECURITY ORIENTED" به مسائل منطقه ای باشد.نگاه امنیتی که در بر گیرنده مسائل اقتصادی هم باشد.
2. ایران بر اساس آرمان های انقلابی خود با هرگونه موازنه گرایی صرف با ایجاد قطبیت در جهان اسلام مخالف است، بنابر این رویکرد ایران در عین حمایت از متحدین منطقه ای، مشارکت گرایی با کشورهای اسلامی در تحقق ثبات ، امنیت و توسعه پایداراست.در این راستا تهدیدات ایران در منطقه افراط گرایی، تروریسم و رژیم اشغالگر قدس است و تهدید دیگری متصور نیست.
3. براساس رویکرد ایران به نظم منطقهای باید دولت بشار اسد در سوریه حفظ، دولت شیعی عراق تقویت و اقلیم کردستان در همین حد موجود باقی و با دولت مرکزی عراق همکاری نزدیکی داشته باشد. این روند با رویکرد سیاسی و نه تشدید مناقشات، امکان پذیر خواهد بود.
4. در پرتو این نظم باید گرایش به وحدت جهان اسلام رشد یابد و جهان اسلام یک صدا در برابر مداخله سایر قدرت ها ایستادگی نمایند.
مهمترین چالش نظم مطلوب جمهوری اسلامی ایران، سیاست دولتهای مداخلهگر غربی و جریانهای افراطی منطقهای است که گاهی در قالب دولتهای اسلامی و گاهی در قالب گروههای اسلامگرا ظهور یافته و موجب مخدوش شدن چهره اسلام واقعی میشوند.
نقطه قوت نظم مطلوب جمهوری اسلامی ایران تأکید بر نظم مبتنی بر دولتهای ملی و تهدید افراط گرایی و تروریسم است. این نظم باید بر پایه تفاهم و همکاری دولتهای منطقه، با تأکید بر حفظ جایگاه و منافع حیاتی بازیگران و مقابله با تهدیدات مشترک شکل بگیرد.
نظم منطقهای بر مبنای این ایده، میتواند با کاستن از تنشهای کلامی، تأکید بر تفاهم و همکاری، تلاش برای گفتوگو، درک مشترک از اهداف و منافع و تهدیدات، آغاز همکاری عملی در حوزههای تکنیکی، ایجاد کانالها و سازوکارهای عملی برای حل و فصل اختلافات، برقراری پیوندهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی پایدار شکل بگیرد.
نخستین کنفرانس امنیتی تهران با موضوع «نظم امنیتی منطقهای در غرب آسیا» و با حضور اندیشمندان فعال در حوزه نظم امنیتی منطقه از کشورهای مختلف با هدف شناخت منطقه و ارائه تحلیل دقیق از آن، تولید و تقویت ادبیات فکر و ایده، مشارکت در تصمیمسازی، موجهسازی ــ اجماعسازی و آیندهپژوهی نظم امنیتی خاورمیانه با شعار «گفتوگو، اعتماد و همکاری متقابل، امنیت و پیشرفت جمعی» در محل سالن اجلاس سران برگزار شده است.
در این همایش 6 کارگاه آموزشی تخصصی برگزار میشود که در هر کارگاه آموزشی دو مقاله خارجی و 4 مقاله داخلی ارائه میگردد.150 مقاله کامل و 200 خلاصه مقاله به این کنفرانس ارائه شد که 100 مقاله پذیرش شده است.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
آخرین اخبار