فرزندشهیدحاج داود کریمی :

مجروحیت شیمیایی پدرم هم نتوانست لبخند را از او بگیرد/فرزندچنین شهیدی بودن برایم سنگین است

میثم کریمی گفت: خيلي وقت ها احساس مي كنم كه ما فقط نسبت شناسنامه اي با پدردم داريم. واقعا افتخار پسر چنين فردي بودن، برايم سنگين است و اميدوارم بتوانيم راهش را ادامه دهيم.
کد خبر: ۸۷۹۳۹۸۸
|
۲۹ آذر ۱۳۹۵ - ۰۷:۰۵
به گزارش سرویس راهیان نورخبرگزاری بسیج، «ميثم كريمي» فرزند ارشد شهید حاج داود کریمی با اشاره به خاطرات پدرش گفت:تعطيلات تابستاني، پيش پدر در كارگاه ترشكاري مي رفتم و كار مي كردم. اكثر كارگرهايش فرزند شهيد يا يتيم بودند. گاهي كه در كار، از آنها عصباني مي شدم، سرزنشم مي كرد و مي گفت: «تو هم مثل آنها كارگر هستي؛ فقط تو تابستان ها در اينجا كار مي كني و سابقه آنها از تو بيشتر است پس حق دستور دادن به آنها را نداری.»
وی در ادامه، به محبت پدرش نسبت به ايتام اشاره کرد و افزود:پسرعمه ام فرزند شهيد است. وقتي به خانه آنها مي رفتيم، پدر مي گفت كه پيش او، بابا صدايم نكنيد، چون ممكن است غم نداشتن پدر در دلش تازه شود. وقتي شهيد شد، پسرعمه ام مي گفت كه من دوباره يتيم شدم.
فرزندشهید کریمی خاطر نشان کرد:هنگامي كه مي خواست ناممان را صدا بزند، از كلمات «آقا» يا «خانم» استفاده مي كرد. وقتي من و برادرانم وارد خانه مي شديم، به احتراممان بلند مي شد و به ما دست مي داد.  دوراني كه فرمانده سپاه بود، دوست نداشت كه فقط دستور بدهد.خودش هم همراه نيروها، كار مي كرد. پدرم هرگز دوست نداشت عقايدش را به كسي تحميل كند. اگر مي فهميد عقايدش با كسي مغايرت دارد، با او قطع رابطه نمي كرد.
ميثم در ادامه، به مجروحيت شيميايي حاج داود اشاره کرد:اوايل قبول نمي كرد كه بيماري اش به دليل عوارض شيميايي است؛ تا اينكه با تشخيص پزشكان به آن پي برد. غده هايي در بدن ايشان به وجود آمده بود كه بايد عمل جراحي مي شد. بعد از بازگشت از آلمان، بيماري اش مداوا نشد.  او درد زيادي مي كشيد و با اين حال دائما خدا را شكر مي كرد.
وی افزود:پدرم در عملیات مرصاد مجروح و راهي بيمارستان شد. تا مدتي از اين موضوع خبر نداشتيم. دوست نداشت كه نگرانش شويم.  او در طول دوران دفاع مقدس، سختي هاي زيادي كشيد اما هيچ چيز به ما نمي گفت. وقتي هم  كه قطع نخاع شده بود، طنابي به تخت بسته بود تا وقتي مهمان به عيادتش رفت، آن را بگيرد و بلند شود.وقتي دوستانش به عيادتش مي رفتند، درباره موضوعات اجتماعي و مذهبي برايشان صحبت مي كرد.  پدرم خودش را شاد و خندان نشان مي داد و مردم احساس مي كردند كه او دردي نمي كشد.
این فرزندشهید در پایان خاطر نشان کرد:وصف كساني مثل پدرم، كار سختي است. او زندگي اش را براي ديگران صرف كرد و توقعي از هيچ كس نداشت. انتظارش از فرزندانش اين بود كه راهش را ادامه دهيم.خيلي وقت ها احساس مي كنم كه ما فقط نسبت شناسنامه اي با او داريم.واقعا افتخار پسر چنين فردي بودن، برايم سنگين است. اميدوارم  بتوانم راهش را ادامه دهم.
منبع: سايت کوله بار
ارسال نظرات
آخرین اخبار