اما چرا از فاطمه زهراعليها السلام به نور تعبير كرديم؟ در روايتى كه مرحوم صدوق در كتاب امالى نقل كرده چنين آمده است: «پيامبر اكر فرمود: وقتى كه مرا به معراج بردند، جبرئيل امين دست مرا گرفت و وارد بهشت كرد، از خرماى بهشتى به من داد و من آن خرما را تناول كردم، آن خرما در صلب من تبديل به نطفه شد، و سپس فاطمه زهرا از آن به وجود آمد، پس فاطمه انسان بهشتى است، هر وقت مشتاق بوى بهشت مىشوم فاطمه را مىبويم».
وقتى اين انسان بهشتى و تنديس نور به دنيا آمد دل پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله پر از شادى و سرور گشت، رسول اكرمصلى الله عليه وآله مىدانست كه اولاد او فقط از نسل فاطمه زهراعليها السلام است، و او تنها حامل نور اوست، و از اين جهت او را بسيار دوست مىداشت، و او را «امّ ابيها» مىخواند.
و درباره او مىفرمود: فاطمه پاره تن من است، آنچه او را ناراحت كند مرا نيز مىآزارد. و نيز آن حضرت صبح هر روز كه به مسجد مى رفتند آستانه درب خانه فاطمهعليها السلام را مى گرفتند و مىگفتند: «سلام بر شما اى اهل بيت نبوت» إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً.
در ميان عرب مرسوم است كه افراد كنيه دارند و براى احترام آنان را با كنيه خطاب مىكنند، محبت پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله به فاطمه زهراعليها السلام به حدى بود كه او را با كنيه «ام ابيها» خطاب مىفرمود، آرى پيامبر در كودكى مادر خود حضرت آمنه را از دست داده بود، بعد از مادر علاقه شديد به حضرت فاطمه بنت اسد مادر امير المؤمنينعليه السلام داشت و او را مادر مىخواند، و وقتى از دنيا رفت بسيار غمگين شد و فرمود: مادرم از دنيا رفت.
وقتى خداوند فاطمه زهرا را به او عنايت فرمود هر وقت او را مىديد به ياد فاطمه بنت اسد مىافتاد و او را جايگزين فاطمه بنت اسد مىديد، و كنيه مادرِ پدر را بر او گذاشت. آرى فاطمه زهرا دختر پيامبر و در عين حال همچون مادر آن بزرگوار بود.
فاطمه بانوى عصمت و دختر نبوت به سنين جوانى رسيده بوده تمام كمالاتى كه بايد در يك انسان كامل وجود داشته باشد در او جمع بود. چهره درخشان، اخلاق نيك، شرف خانوادگى، فصاحت و بلاغت در كلام، و از همه بالاتر فرزندى پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله و ساير كمالاتى كه عدد آن را فقط خداى فاطمه مىداند. بسيارى از اشراف و غير اشراف خواستار همسرى با اين بانوى بزرگوار بودند.
در اين هنگام علىعليه السلام وارد شد و در مورد فاطمه زهراعليها السلام با پيامبرصلى الله عليه وآله سخن گفت. امّ سلمه مىگويد: ديدم چهره رسول خداصلى الله عليه وآله از شادى و سرور پر شده سپس فرمود: خداوند فاطمه را به على تزويج كرده در آسمان قبل از آن كه من در زمين اين كار را انجام دهم.
هرچه بود اين ازدواج مبارك انجام شد و مهريه عبارت از چهارصد و هشتاد درهم بود كه علىعليه السلام از فروش زره خود به دست آورده بود.
پيامبر نيز آن مبلغ را به اين نحو توزيع فرمود: 160 درهم براى خريد عطر، 160 درهم براى خريد لباس، 66 درهم براى اثاث خانه، 96 درهم نيز بهام سلمه داد كه نزد خود براى مخارج ديگر نگاه دارد.
افرادى را نيز براى خريد اين اساس مختصر تعيين فرمودند، و آنها نيز چيزهايى خريدند كه در اينجا براى آنكه جوانان مسلمان ما اعم از دختر و پسر الگو بگيرند و معنى بركت و زندگانى با صفا را بهتر درك كنند صورت خريد جهيزيه و لوازم منزل فاطمه و علىعليهما السلام را مىآوريم، همان منزلى كه ثمره آن يازده امام معصوم، و ذريه بى شمار از نسل آنان يعنى سادات تا روز قيامت است.
نتيجه اين ازدواج مبارك فرزندانى بود كه در اينجا تنها به ذكر نام آنان اكتفا مىكنيم و درخشندگى نور آنان چنان دنيا را پر كرده است كه نياز به توضيح ندارد و ما نيز از آن عاجزيم.
آرى در سال سوم هجرت در پانزدهم ماه مبارك رمضان امام مجتبى حسن بن علىعليه السلام و در سال چهارم حضرت امام حسينعليه السلام و در سال ششم حضرت زينبعليها السلام و بعد از او ام كلثوم به دنيا آمدند.
غير از اين چهار بزرگوار و گلهاى بوستان پيامبر، فاطمه زهرا غنچه نشكفتهاى نيز داشت به نام محسن كه قبل از آن كه به دنيا بيايد آن زمانى كه زهراى مطهر بين در و ديوار قرار گرفت و لگد به در زدند و پهلوى او را شكستند، اين غنچه نيز پرپر شد و فرصت شكفتن را به او ندادند.
در سال يازدهم هجرت فاجعه كبرى اتفاق افتاد و آن سال رحلت اشرف مخلوقات يعنى خاتم پيامبران حضرت محمد مصطفىصلى الله عليه وآله بود، همان پيامبرى كه امير مؤمنان خطاب به آن حضرت بعد از وفات گفت: اى رسول خدا با رحلت تو چيزى قطع شد كه با مرگ هيچ كس قطع نشد، و آن رابطه بين خدا و خلق يعنى وحى و نبوت بود، آرى خاتم پيامبران و آخرين سفير الهى از دنيا رفته بود، در اين ايام و در اين سال چه گذشت شرح آن نياز به كتابى مفصل دارد، اما به طور اجمال وصيت پيامبر ناديده گرفته شد، فدك غصب شد، امامت خانه نشين شد، و در نهايت خانه پيامبر يعنى جايى كه جبرئيل امين بدون اذن وارد نمىشد به آتش كشيده شد، و فاطمه زهراعليها السلام با آن همه فضيلت و سفارش پيامبر درباره او بين در و ديوار قرار گرفت و با لگد ستم و دست ظلم و تعدى پهلويش شكست و محسنش سقط شد و بازوى مباركش به مزد زحمات پيامبر مدال كبودى گرفت. فاطمه زهراعليها السلام كه از مهاجر و انصار مأيوش شد و فريادش به جايى نرسيد به خانهاى در بقيع پناه برد كه در آنجا گريه مىكرد و نزد قبور شهدا از ظلمى كه بر او رفته بود شكايت مىكرد.
زنان بنى هاشم جمع مىشوند و شهر مدينه در مصيبت از دست رفتن يادگار نبوت، و پاره تن پيامبر يك صدا ضجه و شيون مىشود و مردم براى تسليت به خاندان پيامبر مىآيند، آرى فاطمهاى كه آن همه پيامبر درباره او سفارش فرموده با قلبى مالامال از غم و اندوه به جهت آينده اسلام و مسلمانان از دنيا مىرود.
بدرقه آرام و تشييع شبانه
به وصيت شخص فاطمه زهراعليها السلام بايد تشييع و مراسم دفن آن حضرت شبانه انجام شود.
شب سايه خود را بر شهر مدينه كه بر تمام عالم خلقت گسترده، زيرا با شهادت زهرا گويا دوباره خورشيد نبوت غروب كرده است، چشم شهرنشينان مدينه، بلكه چشم و دل همه به خواب رفته كه وصيت پيامبر را شنيدند و به آن عمل نكردند، صداى مهاجر و انصار خاموش است كه هر چه فاطمه از آنان استمداد كرد جوابى نشنيد و گويا مدينه با اين همه حادثه به خواب عميقى فرو رفته بود در اين حال موكب فاطمه زهراعليها السلام كه امانت پيامبر را به آخرين خانه دنيا مىبرد در حال حركت به طرف قبرستان است آرى در شب سيزدهم جمادى الأول يا سوم جمادى الثانى سال يازدهم هجرت جنازه مطهر زهراى مرضيهعليها السلام را تعدادى كه از انگشتان دست تجاوز نمىكردند حمل مىكردند، و اين در حالى بود كه مدينه مملو از كسانى بود كه ادعاى پيروى از پيامبر را داشتند، اما در امتحان مسلمانى مردود شدند.
جسد مطهر فاطمه زهرا بدينسان تشييع شد و به دنبال آن به خاك سپرده شد، اينجا بود كه نقل كردهاند كه وقتى اميرمؤمنان علىعليه السلام زهرا سلام الله عليها را به خاك سپرد و وديعه پيامبر را به او برگرداند و از رسول خدا خواست كه از زهرا بپرسد كه امت چه كردند، در اين هنگام بود كه غم عالم به خانه دل مولا هجوم آورد، و آن قرآن ناطق و نماز مجسم روى به درگاه خدا آورد و به نماز ايستاد.
گفتنی است، سالروز شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) دو روایت است یکی اینکه ایشان 75 روز بعد از رحلت پیغمبر اکرم (ص) به شهادت رسیدند که می شود 13 جمادی الاول و دیگری اینکه 95 روز بعد از رحلت پیغمبر به شهادت رسیدند که می شود 3 جمادی الثانی و طول این 20 روز را ایام فاطمیه نامیده اند.
سه روز 13 و 14 و 15 جمادی الاول و سه روز 1و 2 و 3 جمادی الثانی بنابر معمول به «فاطمیه» اختصاص دارد ولی در بین این دو برگزاری مراسم عقد و عروسی (با رعایت تمام موازین شرعی) مانعی ندارد.