طرح مباحث کم اعتبار هزینه ای بی اثر برای ثروت اجتماعی و سیاسی است
او که دوشادوش پدر در رزمگاههای سخت و طاقتفرسا حضور داشت، اما بعد از سالهای جنگ و پس از رسیدن به بلوغ سیاسی کمی با اندیشههای سیاسی پدر فاصله گرفت و مشی و راهبرد خود را از او جدا کرد.
روز گذشته که سالگشت حصر خانگی سران فتنه بود، رمضانعلی صحرایی با انتشار مطلبی در فضای مجازی نسبت به رفع حصر سران فتنه تأکید داشت که پس از این اتفاق جواد صحرایی نامه سرگشادهای در پاسخ به پدر نوشت که در ادامه از نظرتان میگذرد.
بهنام خدا
پدر عزیز! سلام. صبح روز یکشنبه در حالی که آماده رفتن به محل کار بودم، تماس پسرخاله مهدی در خصوص ارسال پیام شما به شبکه اجتماعی و دست به دست شدن آن، من را به تأمل واداشت.
اخلاق رسانهای مرا بر آن داشت تا قبل از هر قضاوت و داوری و برای حصول اطمینان، تماسی با شما برقرار کنم تا صحت و سقم ماجرا را دریابم و این تعهد رسانهای، به برکت یک دهه حضور در کنار جوانان اهل فضل، دانش و کمادعای خودم در «سبز و سرخ» (اُرگان نشریاتی کنگره شهدای مازندران) رقم خورده است.
برخلاف رویه معمول و متعارف تکذیبنامههای پس از رسانهای شدن پیام سیاسیونِ عافیتطلب و جویای نام، شجاعانه پای مسؤولیت اقدامی که صورت دادهای، ایستادی و بخشی از آن را تأیید کردی که غیر از این، از شما انتظاری نداشتهام؛ گرچه با رجوع به اصل متن، متوجه ویرایش اساسی از سوی مدیریت آن کانال اجتماعی شدهام.
و اما تحلیل ماجرا
در روزگاری که اختناق شاهنشاهی بر آسمان دل مردمِ ایران سایه افکنده بود، جملگی همراه با عشیره و تبارت، فریادِ آزادیخواهی و رهایی از قید ستم سردادی و همراه با پدر، برادر شهید، عمو، داماد و عموزادههای شهید و جاویدالاثرت، کُنج زندانهای نَمور و ظلمانی شاه را به جان خریدی و بعد از انقلاب نیز در غائلههایی چون جنگل آمل و در جریان حمله بیامانِ صدام به مرزهای خاکی و حیثیتی کشور عزیزمان، با رقص شمشیرت، خواب را از مُعاندان داخلی و خارجی ربودی و با نائل شدن به شرافت جانبازی 70 درصد، بهای آن را همچنان میپردازی؛ بهگونهای که آرزوی دیدن یک چشم آرام و بیدردت را بر دل همسر و فرزندانت گذاشتهای.
پدر جان! شما و قاطبه همرزمانتان، بسیار شایستهتر از من و امثال من هستید که در خصوص رویدادهای سیاسی کشور واکنش نشان دهید و نسبت به آن حساس باشید؛ چرا که بهای استقرار و تثبیت انقلاب را بسی افزونتر از «من و ما» پرداختهاید و معتقدم متولیان امر میبایست در راستیآزماییِ نیتها و اغراض سیاسی افراد و مدعیان، به شاخصی همچون «بهای پرداختی» در کنار دیگر شاخصها توجه و عنایت کافی مبذول دارند؛ گرچه معتقدم نباید عدهای را در این میانه از خاطر دور نگاه داشت؛ دسته معدودی که با وجود سن قابل توجه در سالهای دفاع مقدس، حتی یک روز حضور در معرکه جنگ را در کارنامه حماسی خود ثبت نکردهاند و هماینک پرشورتر از حاضرانِ در آن رویداد شگرف، بیرق دفاع از ولایت سر میدهند و خود را سینهچاک حضرتش وانمود میکنند، لذا این عده نیز میبایست در راستیآزمایی جدی قرار گیرند.
اما پدر! در این میان سهم «بصیرت، ژرفنگری و باریکاندیشی» را نباید ناچیز شمرد؛ چه بسیار سوابق درخشانی که زیر ترکه کمبصیرتی به مسلخ نابودی رفتهاند و همچون کورسویی در تراکم رویدادهای ریز و درشت تاریخ گم شدهاند.
در هجمه بیامان یاوهگوییهای دستگاه استکبار و مشکلات طاقتفرسای اقتصادی و اجتماعی کشور که بر گُرده مردم محروم سنگینی میکند، طرح مباحث کماعتباری همچون رفع حصر، آن هم در سالگشت آن، چیزی جز هزینهکردِ بیاثر برای تحصیل ثروت اجتماعی و سیاسی مبهم، تلقی نمیشود.
شاید این پرسش در ساحت ذهنتان رُخ کند که در انقلاب و جنگ نیز بهایی پرداخته شد اما با بنده همنظرید که آن بها، برای دستیابی به ثروت اجتماعی و انقلابی بزرگی بوده؛ از این رو میتوان پرداخت آن را اقدامی پرسود و عقلانی دانست؛ گرچه معتقدم که بخشی از این ثروت در کشاکش ثروتاندوزیِ زیادهخواهانِ فرصتطلب و دغلبازان بیدردِ بازار سیاست و بخشی نیز در سایه کمخردی و کمانصافی عناصری که خود سهمی در خلق این انقلاب داشتهاند، نادیده انگاشته شده و اثرات مبارک آن، کام مردم را شیرین نکرد.
حالا این پرسش اساسی مطرح است؛ چرا رفع حصری که در اثر بیصبری بازندگان انتخابات ریاست جمهوری 88 و موجسواری و عدم متانت انقلابی آنان و در ادامه، تدبیر مصلحتاندیشانه نظام حاصل شده، هماینک با گذشت چند سال، محلی از مطالبه معدودی از افراد انقلابی شده است؟
پدر! همواره تئوریپردازان سیاسی جریان منتسب به رفع حصر، در دیدگاههای خود بر روند تدریجی و غیرتحکمی ارزشهای سیاسی ـ اجتماعی در نهاد جامعه و در بستر دوران گذار تأکید داشتهاند، پس چرا در روزهای انتخابات و پس از آن، این دیدگاه را برنتافتند و یکشبه بهدنبال تحمیل تعجیلی و شتابزده شرایط دلخواه بر حاکمیت بودهاند و تصور میکردند، گروه رقیب، نتایج حاصل از شور کمنظیر مردم، پای صندوق انتخابات را مصادره به مطلوب کرده؛ در حالی که این امر، ادعایی بیش نبوده و به اعتبار ساختار حاکم بر نظام انتخاباتی و نیز حضور نمایندگان هر یک از کاندیداتورها در وقت شمارش، امکان این مصادره وجود نداشته است، البته این امر، نافیِ اشتباهات و قصور در روند برگزاری انتخابات نبوده و نیست، همانطور که پیش از آن نیز ـ به اقتضای دخالت نوع انسان ـ گزیری از این اشتباهات نیست.
پدر جان! حضور در انتخابات با هر نیتی و از سوی هر جریان و سلیقهای، بر یک پیشفرض مسلم استوار است و آن، تأیید اصل نظام و تشریفات انتخاباتی است؛ از اینروست که کاندیداها و حتی رأیدهندگان با اطمینان خاطر از عواملِ رصدگر انتخابات یعنی شورای نگهبان، به تبلیغ شعارهای سیاسی خود مبادرت میورزند اما در آن روز فراموشناشدنی، به یکباره و در کمال بُهت شاهد بودهایم که پس از اعلام نتایج، مشروعیت انتخابات از سوی جریان بازنده زیر سؤال برده شده و برخی از سردمداران آن، نسخه آشوب در کف خیابانها را پیچیدند و علیرغم متانت انقلابی بهکار رفته از سوی نظام، مردم را مستمراً به اعتراضات افسارگسیخته و دشمنشاد فرا میخواندند و اینگونه رشته تئوریک خود را در چشمبههمزدنی، پنبه کردهاند.
پدر جان! بیشک به اعتبار همان مشی آزادی که همواره از آن دم زدهای، این اجازه را بر من روا میداری که موضعگیری اخیرت را دور از مصلحتاندیشی تلقی نمایم و این حقیقت را یادآور شوم که در راه حفظ و صیانت از دستاوردهای انقلاب که شما و همرزمانتان برای خلق آن کوشیدهاید، گوش به فرمان رهبر فرزانه، امام خامنهای، جانمان را فدا میکنیم و خود شاهد بودهای که در معیت خیل بیشمار عاشقان حرم بیبی زینب(س) و در نگاه پر از تردید، ابهام و گاه نیشخند برخی از دوستان، لباس رزم پوشیده و آمادگی خود را در راه دفاع از حریم امن ولایت اعلام کردهام اما گویا پایِ مانده در منجلاب گناه و نفسم، مانع از گشایش این سعادت شد اما همچنان امید به رفع گرههایی دوختهام که موجبات حصر من را فراهم آورده است و بر این عقیدهام که دفاع از حریم امن اهل بیت(ع) در آن سوی مرزها، دفاع صرف از بارگاه و گنبد طلایی و فیزیکی نیست، بلکه دفاع از حریم آزادی و شرافت انسانی، فارغ از هر زبان و کیشی است.
ومن الله التوفیق
فرزندت جواد صحرایی، رزمنده کوچک سالهای جنگ که عاشقی را با تو در روزگار کودکی مشق کرده و همچنان امید دارد آن را با تو مشق نماید.