وصیت‌نامه سردار شهید مدافع حرم«حمیدرضا انصاری»؛

مسجد؛ سنگری برای کادرسازی و تربیت نیروی انسانی مدافع انقلاب/خوشا آنان که با شهادت در راه خدا به جوار رحمت حق می‌پیوندند

سردار شهید مدافع حرم حمیدرضا انصاری در وصیت‌نامه خویش چنین آورده است: در مسجد همیشه سعی داشتم سنگری خوب با رزمندگانی مقاوم آماده دفاع از انقلاب و اسلام مهیا نمایم.
کد خبر: ۸۸۲۵۲۸۶
|
۲۷ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۹

به‌گزارش خبرگزاری بسیج استان مرکزی؛ شهید بزرگوار حمیدرضا انصاری سومین شهید مدافع حرم در استان مرکزی که سال گذشته در دفاع از حریم اهل بیت(ع) در سوریه به درجه شهادت نایل آمد.

شهید حمیدرضا انصاری دوران کودکی خود را قبل از پیروزی انقلاب اسلامی باانس به مسجد و جلسات قرآن معلم شهید محمدتقی مهدی سلطانی آغاز کرده بود او با هدایت خانواده مذهبی و ارزشی خود پیوند عمیقی با مسجد فرهنگ اصیل انقلاب و همچنین دفاع از نظام و ولایت برقرار کرد در نوجوانی و جوانی اعزام به جبهه‌های حق علیه باطل را تجربه کرد و با حضور در صحنه و درخشش در عملیات های مختلف از جمله عملیات مرصاد کوله بار معنوی خود را تکمیل‌تر کرد. 


او تنها مرد جبهه و جنگ نبود بعد از جنگ نیز فرهنگ جبهه و مقاومت را در مسجد گسترانید و سال های مدیدی را صرف تربیت بچه های محل و شهر با هدف کادرسازی و تربیت نیروی انسانی مدافع انقلاب کرد. 

شهید مدافع حرم «حمیدرضا انصاری» مسئول کانون فرهنگی هنری اصحاب المسجد مسجد حاج سید تقی تقوی بود. 


وصیت‌نامه سردار شهید «حمیدرضا انصاری»

از همه دوستان و آشنایان درخواست حلالیت دارم و امیدوارم بنده حقیر را عفو نمایید. در نماز شب همیشه برای آنهایی که تقصیری از ناحیه من متوجه آنان شده است، دعا کرده‌ام، ان شاءالله خداوند مرا ببخشد. هرکس خواست، خداوند را خشنود نماید مرا عفو کند تا خداوند نیز جبران نماید.

بهترین روزهای زندگی من زمانی بود که در جبهه و پس از آن در مناطق عملیاتی بوده‌ام. بعد از آن هم بهترین اوقات را در مسجد سپری نمودم. هرچند آدم موفقی نبودم ولی خدا را شکر می‌کنم اندوخته مادی از این دوران برداشت نکردم و همیشه به فکر پیشرفت دیگران بوده‌ام. در مسجـد همیشه سعی داشتم سنگری خوب با رزمندگانی مقاوم آماده دفاع از انقلاب و اسلام مهیا نمایم.

خیلی وفاداری دیدم و البته خیلی هم بی‌وفایی. دوران پر رنجی را گذرانده‌ام ولی همه را به حساب خواست خدا می‌گذارم و امیدوارم همه افراد قصورات حقیر را ببخشند و برایم دعای خیر نمایند.

همه را سفارش به نماز، معنویت، پیروی از حق، دفاع از انقلاب اسلامی و پیروی محض از ولایت فقیه می‌نمایم.

سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و به ایشان عرض کنید فلانی رزمنده کوچکی برای شما بود و دلش می‌خواست کاری کند. به عزیزانی که توفیق جهاد در راه خدا نصیبشان می‌شود التماس می‌کنم که در صحنه‌های نبرد مرا هم یاد کنند.

به عزیزانی که ظهور را درک می‌کنند و توفیق دیدار حضرت ولی عصر(عج) نصیبشان می‌شود ملتمسانـه عرض می‌کنم که سلام مرا به آن حضرت برسانید.

آرزو دارم آن حضرت روحی له الفداء وقتی از کنار قبرستان می‌گذرند فاتحه‌ای نثار اهل قبور نمایند شاید حقیر هم مشمول آن رحمت قرار گیرم.

مرگ دست خداست، همه روزی می‌آیند و روزی می‌روند، خوشا به حال آنانکه با شهادت در راه خدا به جوار رحمت حق می‌پیوندند.

اگر خدا خواست و شهادت نصیبم شد و به آرزوی دیرینه رسیدم، خیلی به زحمت نیفتید تا به جنازه من دسترسی پیدا کنید چراکه همیشه دلم می‌خواست همانند آقا مهدی باکری، چیزی از من باقی نماند و جایی از زمین را اشغال نکنم. « 23/8/91 – بازنگری در 18/5/94 »

امیدوارم همسر و فرزندانم حجاب و عفاف را سرلوحه زندگی قرار داده و باعث سرافرازی دین و نظام مقدس جمهوری اسلامی شوند.

به فرزندانم صبر و صراط مستقیم را که همانا پاکدامنی و پیروی از حضرت زهرا(س) است توصیه می‌کنم و از آنها می‌خواهم گوش به فرمان مادر باشند و در راه ولایت، در همه صحنه‌های دفاع از اسلام و انقلاب حاضر شوند. «12/3/89»

« سه شنبه 5/8/94 - شب چهاردهم محرم - سوریه »

قراره شب به دشمن بزنیم، بچه‌ها در حلب، محاصره هستند. دشمن بین دو نقطه شمال و میانی، فاصله انداخته و پشتیبانی را از ما گرفته، ما هر طور شده باید این مسیر را باز کنیم. همیشه آرزو داشتم کاری مفید و مؤثر انجام دهم، اگر در این حرکت بتوانیم موفق شویم من هم جزء افرادی هستم که کاری کرده‌اند. من این لحظات را با هیچ چیز عوض نمی‌کنم.

لذت غلامی و نوکری خانم حضرت رقیه(س) و حضرت زینب(س) کم گیر می‌آید. امیدوارم این بزرگواران این قلیل خدمت را از من قبول نمایند.

هرچند بیش از هفتاد و پنج روز است که اینجا هستم و خانواده‌ام را ندیده‌ام، اما می‌دانم افراد بسیاری وضعشان از من بدتر است و مدتهاست نتوانسته‌اند حتی به منزل تلفن بزنند، بنابراین از خدا می‌خواهم به همه این نیروهای مدافع حرم پیروزی عنایت نماید. ان شاءالله.

خداوندا! ای مهربان، ای غفّار، ای کسی که در همه جا مرا یاری نمودی، ای خدایی که عطـا نمودی بـه اندک بندگی مـن، توفیقات را.

ای خدایـی که مسیر را برایم روشـن نمودی، ای خدایی که به مـن عنـایت نـمودی تـا جزء مجاهدین در راهت باشم از تو می‌خواهم مرا به خاطر خطاها و تقصیرات ببخشی و با لطف و مهربانی خودت با من رفتار نمایی. از تو می‌خواهم با فضل خودت گذشته سراسر عیب و نقص مرا بپوشانی و به همه آنانی که ضرری از من متوجه آنها شده خیر و برکت عنایت نمایی تا حق النّاسی گردنم نباشد.

خدایا! این بدترین بنده تو، خودش را در لباس غلامی و خدمت بهترین بندگان تو و فرزندان ائمه معصومین(ع) درآورده. از تو می‌خواهم که مرا رسوا نکنی و نام مرا در زمره برگزیدگان قراردهی.

خدایا! من همانم که تو را فراموش کردم و معصیت کردم، من همانم که خود را بهتر از دیگران می‌دیدم، خدایا مرا ببخش.

خدایا! دیدن چهره مظلوم و معصوم خانواده‌ام و عزیزانم خیلی برایم لذت بخش است، اما می¬دانم فرصت طلایی خدمت به اهل بیت(س) به این آسانی‌ها پیش نمی‌آید.

خدایا! می‌دانم که عمرم روزی تمام می‌شود و حسرت شهادت را می‌خورم، پس از تو می‌خواهـم این نعمت را از من نگیری و من با لباس رزمندگی و خونین به سویت پرواز کنم تا بلکه خجالت زده شهدا و سایر عزیزانی که امیدشان به ماهاست نباشم.

خدایا! اگر تو مرا محروم نمایی پس چه کسی مرا روزی می‌دهد؟ پس روزیم شهادت نما که سخت به آن محتاج و مشتاقم.

خدایا! اگر تو مرا ذلیل کنی پس چه کسی مرا یاری می‌کند؟ پس مرا یاری کن تا در رکاب سربازان مدافع حرم خوب باشم و سعادتمند شوم.

خدایا! بارها این فرازهای مناجات شعبانیه را زمزمه نمودم که اگر تو مرا به جرمم بگیری، من تو را به عفوت می‌گیرم و اگر تو مرا به گناهانم بگیری من تو را به مغفرتت می‌گیرم و در آن دنیا با صدای بلند صدا می‌زنم من تو را و اهل بیت(س) را دوست داشته‌ام، هرچند بنده خوبی نبوده‌ام.

خدایا! اگر این لحظات، لحظات آخر عمرم است دوست دارم بیشتر از همیشه با تو باشم و تو مرا محکم بگیری تا از دستت رها نشوم.

خدایا! دلم برای آقا مجتبی [شهید اکبرزاده]، نبی اله [شهید آقامحمدی] و... تنگ شده. خدایا کمک کن به قافله آنها برسم.

خداوندا! برای تو بخشیدن و قلم عفو کشیدن بر خطاها و گناهان آسان است، اما برای من حقیر جبران آنها بسیار بسیار سخت و محال. خدایـا! مرا عفـو نما کـه بـدان محتاجـم.

از همه دوستان و آشنایان و اقوام و آنهایی که مرا می‌شناسند حلالیت می‌طلبم، امیدوارم مرا به خاطر رضای خدا ببخشید. در نمازهایم برای همه دعا کرده‌ام، امیدوارم همه مرا ببخشند.

از همسر و فرزندانم عذرخواهی می¬کنم که نتوانستم زندگی راحتی برایشان فراهم نمایم همیشه تلاش کردم لقمه حلال برایشان بیاورم نمی‌دانم موفق بوده ام یا نه، ولی خیلی مواظبت نمودم، لذا در این راه پر پیچ و خم خیلی خانواده ام سختی کشیده اند، امید است خداوند به آنها بهترین ها را عطا نماید.

عزیزانم! فرزندانم! من شما را خیلی دوست داشته و دارم و ندیدن شما برای یک روز هم آزار دهنده است اما نمی توانستم در پیش شما باشم تا دشمنان اهل بیت(س) به حرم حضرت رقیه(س) اهانت کنند، نمی¬توانستم در آینده پاسخگو باشم که در این روزگار چرا کاری نکرده ام. فکر می کنم یاری امام حسین(ع) با دفاع از حرم خواهر و دردانه او یکی باشد. بنابراین دوست دارم شما مرا با افتخار یاد کنید و بر مصائب سه ساله کربلا گریه نمایید. همیشه به یادتان هستم و در کنار شما. با کارهای خوبتان و نماز و حجاب مرا خوشحال کنید.

همسر مهربانم، ای کسی که همه این توفیقات را بعد از خدا مدیون شما هستم، تو با رنج بسیار زندگی را اداره نمودی و با نبودهایم ساختی، خدا خیرت دهد. از اینکه سختی‌ها را تحمل کردی تا من رزمنده باشم ممنونم. از خداوند بهترین ها را برای تو می‌خواهم و بدان که مجاهدت تو بیش از من بوده و مدیون شما هستم. برایم دعا کن و بر خدا توکل نما و فرزندانمان را خوب و با تقوا تربیت نما! ان شاءالله خیر ببینی. از اینکه زندگی سختی با من داشتی. مرا ببخش.

دوست دارم تو و فرزندانم مبلّغ فرهنگ عاشورا باشید و آبروداری کنید. برای شما از درگاه خداوند متعال صبر و اجر مسئلت دارم. خداوند نگهدار شما باشد. امیدوارم با کمک تو از این فرصت و امتحان سرافراز بیرون آیم. ان شاءالله خداوند شما را با حضرت معصومه(س) محشور نماید. از اینکه مختصر و با عجله نوشتم ببخشید.

انتهای پیام/

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار