به گزارش خبرگزاری بسیج، قضیه؛ بسیاری از ناظران، علاقهمند بودند تا ببینند که زین الدین زیدان، در مقام مربی، چگونه خواهد بود؛ و به سرعت و در همان بازی اول معلوم شد که در اصل ماجرا توفیری رخ نداده است؛ او در مقام مربی هم بیاندازه درخشان بود و هست. در حالی که قبل از به دست گرفتن موفق سکان رئال مادرید در شرایط دشوار پس از بدبیاریهای رافائل بنیتز، تنها هدایت تیم دست سومی «رئال مادرید کاستیا» را در کارنامه خود داشت، با همان تجرب «سر بالا» که طی دوران بازی در مرکز زمین تیم ملی فرانسه و رئال مادرید داشت، باز هم موفق شد و کاملاً و بیش از حد موفق شد. او، از زمستان سال 2016 که زمام کهکشان را به دست گرفت، مدام و پیوسته و همواره، رکوردهای تازه از خود به جای گذارده است؛ او، به رکورد خیره کننده چهل بازی بدون باخت رسید؛ او، به سومین قهرمانی اروپا دست یافت؛ و او، به عنوان نخستین تیم تاریخ فوتبال اروپا، توانست از این عنوان خود دفاع کند؛ او، به اولین سرمربی تاریخ تبدیل شد که به عنوان بازیکن، کمک مربی و مربی قهرمان اروپا گردیده است؛ و او، ...؛ بگذریم... در طول تاریخ سیاست، اغلب، شطرنج را سمبل بازی سیاست شمردهاند. هر چند که در پیچیدگی، چیزی افزونتر از سیاست نیست، ولی اگر بنا بر قیاس و مدلسازی این عمیقترین و ژرفترین و فضیلتمندترین کنش انسانی باشد، شاید فوتبال زینالدین زیدان، تمثیل بهتری در قیاس با شطرنج باشد. زیدان، نه با مهرههای بیروح، بلکه با بازیکنان رئال مادرید که به دشواری تن به فرماندهی میسپارند، با «سر بالا»، افکار و مقاصد خود را پیش برد و میبرد، و از این جهت، بیگمان برای «حکمرانی درست» میتواند بسیار الهامبخش باشد. و آن چه در این نوشته برای من مهم است، همان خصلت ممتازی است که برای بازی و مربیگری زینالدین زیدان برشمردهاند؛ این که او با «سر بالا» بازی میکند و بازی میخواند، و بدین ترتیب، همواره «دیدگاه مناسبی» به امور میتاباند.
تاریخ سیاست نیز، همواره عظیمترین مردان خود را در این خصلت شناخته است. بزرگترین خطر تهدید کننده کشورها، در هنگام بحرانها، نه کمبود امکانات، نه کاهش فرصتها، نه عدم تحقق پیشبینیها، و نه عدم وصول مطالبات بوده است؛ بلکه عمدهترین تهدید، «سیاستمداران ناآماده برای بحران و هراسان در راس کشور» بوده است.
بدینترتیب، برای اغلب ناظران دشوار بود که بپذیرند، مدیران محترم دولت دکتر حسن روحانی در برخورد با بحرانهایی مانند بحران اخیر ارزی، تا این حد دستپاچه و ناپخته عمل کنند و مدام سیاستها و تدابیر مالی خود را از شهریور گذشته تا کنون صد و هشتاد درجه به صد و هشتاد درجه بچرخانند، طوری که تمام بازارهای سرمایه را به سمت سرگیجه مطلق پیش ببرند. در حالی که به نظر میرسید که نرخ سود بانکی رو به مهار شدن دارد، دستپاچگی در مورد طلا و سپس ارز، دوباره نرخهای سود بانکی را به سمت گسیختگی مهارها پیش برد و از حد و حدود بیست درصد عبور داد. با تغییر مستمر سیاستها، این تلقی در میان مخاطبان دولت دکتر حسن روحانی پدید آمده است که دولت، با «سر بالا» کشور را اداره نمیکند، و این خطرناک است.
برهان
اولین پندی که حتی از چهره زینالدین زیدان میتوان گرفت این است که در سیاست و حکمرانی، «خوددار» و «تهییجناپذیر» باشید. سیاستمداران به سبب مسئولیت خطیر خود، بیش از هر فرد دیگری در کشور در معرض خطر استرس و فشارهای عصبی است؛ اما، استرس باعث میشود که کارایی مدیر در لحظات بحرانی که بیش از هر زمان دیگری نیازمند تفکر و تحلیل است، در عمل و زیر فشار استرس و افکار منفی به شدت کاهش یابد. اتفاق بدتر این است که حکمران، این استرس را به کشور منتقل کند، و کشور را به دستپاچگی و حرکات غیر معقول بکشاند.
برایان تریسی، در کتاب خود به نام «سیاست بحران»، به دو احساس منفی که در نتیجه، بحران پدید میآیند، اشاره میکند؛ ملهم از نظر وی، این دو احساس «ترس از شکست» و «ترس از طرد شدن» هستند. «ترس از شکست» هنگامی است که به شدت، خطر از دست رفتن «اشیاء سیاست» بر اثر بحران را احساس میکنید، و ترس از طرد شدن هنگامی است که میاندیشید که فراتر از اشیاء و امور ملموس سیاست، «وجهه سیاسی» خود را از کف میدهید و احساس میکنید که مردم نتیجه خواهند گرفت، توان و شایستگی کافی را برای مهار بحران در کشور خود ندارید. تأمل در وضع و حال زین الدین
زیدان به ما نشان میدهد که او به هر دلیل، کمتر در معرض این دو ترس بوده است. شاید این بیپروایی، در هیچ موقعیتی مانند دقیقه حساس 110 بازی فینال جام جهانی 2006 آشکار نشد که او فارغ از شرایط حساس، با سر به سینه مارکو ماتراتزی ایتالیایی که به شرافتش اهانت کرد، ضربه زد؛ و در آن صحنه، همان طور که آن زمان ژاک شیراک، رئیس جمهور وقت فرانسه به نحوی اذعان کرد، پایبندی او به اصول، موجب شد که این اقدام او نه تنها موجب افت وجهه او نگردد، « قهرمان ملی» و «مرد دل و جانها» لقب بگیرد. البته در ادامه هم معلوم شد که حتی «وجهه» هم برای او در قیاس با اصولاش اهمیت چندانی نداشت، وقتی معلوم شد که میتواند با عدم صداقت، در مورد اهانت نژادپرستانه، طومار زندگی حرفهای ماتراتزی را به هم بپیچد و برای خود کسب وجهه کند، اما چنین نکرد. اینجا چند کلید واژه وجود دارد: «خوددار» و «تهییجناپذیر» بودن/ عدم «ترس از شکست» و «ترس از طرد شدن»، «پایبندی به اصول» و «صداقت» و «اقدام مقتضی».
توصیه دوم ما به دکتر حسن روحانی این است که به تواناییهای خود و ملت خویش اطمینان داشته باشید. برای یک سیاستمدار بزرگ، این، از نان شب واجبتر است. این که در مراوده مستقیم با مردم خود، «ظرفیت»های آنها را بشناسد و بدین ترتیب مطمئن باشد که «میتواند» و «میشود». طبیعی است که شکستهای مقطعی، تا اندازه زیادی، اعتماد و اطمینان سیاستمدار را به عنوان حکمران، نسبت به خود و تواناییهایش کاهش میدهد، اما، نباید فراموش کنیم که یک بحران، افزون بر اینکه میتواند منشأ شکست باشد، به عکس، میتواند سکوی پرتاب و نقطهای برای به اثبات رساندن تواناییهای ملت باشد. بحران مالی اخیر، به هیچ روی اولین بحران و بزرگترین بحران پیش روی ملت بزرگ ما نبوده است. و باز هم زندگی زینالدین زیدان که یک مهاجر مسلمان الجزایریالاصل است، خالی از این دشواریها نبوده است. به رغم مشاور دکتر حسن روحانی، آنها که غذای خوب نخوردهاند و با هواپیما به مسافرت نرفتهاند و لبوفروشزاده و راننده تاکسیزاده بودهاند، اغلب مردان بزرگتری شدهاند. سیاستمداران سختی کشیده و برخواسته از جمع مستضعفین، با مواجهه با بحرانها، بحرانهای بزرگتری را در زندگی خویش به یاد میآورند که عبور سلامت از آنها میسر شده است، پس دلیلی برای ترس نمیبینند. بر عکس، روشنفکران و روشنفکرزادههایی که خوب خوردهاند و خوب رفتهاند، کمتر از مقاومت در قبال سختیها چیز میدانند.
نکته سوم این است که شهامت حرکت رو به جلو را داشته باشید؛ تعویق اقدام و دست دست کردن، یکی از شایعترین رفتارهای بسیاری از سیاستمداران میانمایه، در هنگام دریافت اولین نشانههای بحران در کشورشان است. در واقع، این سیاستمداران، به نوعی، توان حرکت را از ترس اقدام اشتباه، از دست میدهند، بدون اینکه بدانند بزرگترین اشتباه، همین عدم تحرک مناسب است. دلایل مختلفی ممکن است برای فقدان شهامت حرکت در سیاستمداران وجود داشته باشد؛ از جمله این دلایل، عدم قاطعیت و التقاط فکری که ذات فکر اصلاحطلبی و روشنفکری خانه دارد، در هم تنیدگی روابط و ملاحظات نامربوط، و شخصیسازی و جناحیسازی امور اجتماعی و ملی. این آفتها باعث میشوند که حکمران به اصطلاح در اثر رو در بایستی نتواند تصمیمی را که میداند درست است، بهموقع اتخاذ و اجرا کند. اینجا هم «پایبندی به اصول» و «مردمی بودن» میتواند به سیاستمدار کمک کند.
توصیه آخر و اصلی به دولتمردان این است که حقایق را همچون زینالدین زیدان «با سر بالا» بیابید و با مجهز شدن به دیدگاهی که همه چیز را از افق متعالی ببیند، به مردم خود بصیرت ببخشید. این موضوع، افزون بر اینکه ریشه در اخلاقیات دارد، به لحاظ فنی هم در حل مسئله و مشکل در هنگام وقوع بحران، نقش اصلی را ایفا میکند. پیش از هر اقدامی در کشور باید ماهیت مسائل پیش آمده را بشناسیم و به مردم بگوییم. برای این کار باید بتوانیم علتها را از معلولها تشخیص بدهیم. اینکه کشور با کمبود نقدینگی روبهرو است، خود معلول مسائلی دیگر است که رئیس کل بانک مرکزی در پارلمان از آنها پرده برداشت؛ برای چند سال، دکتر حسن روحانی کوشیدند تا برای تئوریپردازی «برجام»، بیهوده، دشمنیهای آشکار و پرپیشینهای را که پیش از این به سقوط مرحوم مصدق و سقوط رضاخان و نصف شدن جمعیت ایران در جنگ نامربوط اول و ... منجر شدند را کمرنگ نشان دهند، در حالی که واقعاً پر رنگ بودند. خدا را شکر که سکتورهای مهمی از ملت، این تئوریپردازیها را باور نکردند، و اعتقاد راسخ خود را به مسیر جهاد و مقاومت در اقدام تاریخی خود برای تشییع شهید محسن حججی که دومین تشییع عظیم تاریخ ایران بود نشان دادند. پس از چند سال زشتگویی رسانههای خارجی و داخلی و نواهای سازشکار، در یک لحظه تاریخی، و در حالی که همه جناحهای سیاسی کشور انتظار رویداد متفاوتی را نداشتند، مردم ایران به صحنه آمدند و نشان دادند که «با سر بالا» به رویدادهای تاریخی مینگرند و گذشته خصومتها علیه این ملت را به رغم روشنفکران و دولتمردان پر از زودباری به برجام و کدخداپیشگی قدرتهای بزرگ جهانی، به یاد دارند. پس، دولتیها میتوانند از مسیر گذشته خود بازگردند، و به صراحت با مردم خود بگویند که آنچه از برجام به دست آمده «تقریباً هیچ/ almost nothing» بوده، و در این صورت مردم هم به آنان خرده چندانی نخواهند گرفت؛ آنها درک میکنند که فائق آمدن به دشواریهای بزرگترین محاصره تاریخ برای حفظ شرافت خود در مقابل امثال «مارکو ماتراتزی»، مستلزم تصمیمهای سخت خواهد بود (توأم با اقتباسهایی از پرویز درگی).
یادداشت رسالت/ دکتر حامد حاجی حیدری