یکی از مامورینی که اقدام به چادر بر داری میکرد زنی بود به نام بی بی سکین او همسر ضابت بود؛ بی بی سکین در کوچه محلههای اشکذر و زارچ و فیروز آباد و مجومرد و ... گردش میکرد و هر زنی که دارای چادر بود او را تعقیب میکرد.
بسیج اشکذر: یزد دارالعباده ایران است و شهرستان اشکذر دارالعباده یزد، غیرت مردانش و حجب و حیاء دختران و زنانش مثال زدنی، فرمان کشف حجاب به دستور رضاشاه در تاریخ هفدهم دىماه سال ۱۳۱۴ هجرى شمسى سرآغازی بود بر رشادتهای همراه با سختی و مشقت غیور زنان این مرز وبوم که از آن دوران پر درد و رنج حکایتها و داستانهای افسانه وار بجای مانده است، هر چند کمتر از آن یاد میشود.
کشف حجاب در یزد و شکوائیه زنان یزدی
سختگیرهای ماموران رضا شاه چنان عرصه بر زنان متدین یزد تنگ کرده بود که شکوایهای به نمایندگان مجلس نوشتند و ستمهایی که بر آنان میرفت را شرح دادند: «متأسفانه آنچه در رادیوها شنیده و روزنامهها مطالعه میشود، هیچ اسمی از ظلم و ستمهایی که چندین سال است به ما بیچارگان شده، نیست که به واسطه یک روسری یا چادر نماز در محلهها حتی از خانه همسایه طوری در فشار پاسبان و مأمورین شهربانی واقع بوده و هنوز هم هستیم که خدا شاهد است از فحاشی و کتک زدن و لگد زدن هیچ مضایقه نکرده و نمیکنند و اگر تصدیق حکما آزاد بود از آمار معلوم میشد که تا به حال چقدر زن حامله یا مریضه به واسطه تظلمات و صدمات که از طرف پاسبانها به آنها رسیده، جان سپردند و چقدر از ترس و حرس فلج شدند و چقدر مال ما را به اسم روسری یا چادر نماز به غارت بردند و چه پولهایی از ما به اسمی و رسمی گرفته شده. خدا میداند اگر یک نفر از ماها با روسری یا چادر نماز به دست یک پاسبان میافتاد مثل اسرای شام با ماها رفتار میکردند. بهترین رفتار آنها با ماها همان چکمهها لگد بر دل و پهلوی ما بود و اگر به پول گرفتن قانع نمیشدند یا پولی نداشتیم به آنها بدهیم ما را به شهربانی و کمیسر میبردند اذیت ما بیشتر و مخارج ما زیادتر…»
(شکوائیه زنان یزدی به نمایندگان مجلس)
داستان کشف حجاب در اشکذر از زبان مرحوم ملاعباس حیدری
حکم دولت شده بود که مردها کسی حق ندارد شال سر بگذارد یا باید سر برهنه باشد یا کلاه پهلوی بگذارند. زنها حق پوشیدن چادر ندارند و کسی هم حق ندارد لباس روحانی بپوشد و همین طور قبای بلند هم کسی حق نداشت بپوشد عدهای هم مامور شده بودند برای اجرای این حکم دولت و چادر برداری میکردند و مشاجرات ودرگیریهای زیادی درست میشد. دستور داشتند که چادرهای زنها و شالهای مردها را بردارند آتش بزنند و قبا را کوتاه کنند. قبا را میگفتند باید کوتاه شود و کت باشد.
آن زمان مردم در تابستان پیراهن و زیر جامه میپوشیدند و در زمستان یک پالتو به آن اضافه میشد بعدها کت و شلوار به بازار آمد کت لباس فرنگی بود جزء پوشش ایرانی نبود در همان زمان که از روضه خوانی ایراد میگرفتند از همین پالتو و شالی که مردان به سر میپیچیدند اشکال میگرفتند هر مردی که پالتو یا باصطلاح قبا میپوشید توسط مامورین بازداشت میشد البته بازداشت کوتاه مدت در همان کوچه محله شال سرش را پاره میکردند و دامن قبایش را میبریدند وقتی دامن قبایش را میبریدند قبا تبدیل میشد. به کت مامورین میگفتند به جای شال کلاه به سر بگذارید و به جای قبا کت بپوشید و زنها هم حق نداشتند با چادر در کوچه محله حرکت کنند و هر زنی که با چادر در کوچه محله ظاهر میشد اگر به تور مامورین میخورد چادر خود را از دست میداد.
بی بی سکین مامور رضا شاه در اشکذر!
یکی از مامورینی که اقدام به چادر بر داری میکرد زنی بود به نام بی بی سکین او همسر ضابت بود. چون آنها نماینده حکومت مرکزی بودند مردم به آنها میگفتند جنایت بالاخره بی بی سکین در کوچه محلههای اشکذر و زارچ و فیروز آباد و مجومرد و ... گردش میکرد و هر زنی که دارای چادر بود او را تعقیب میکرد زنها وقتی او را میدیدند پا به فرار میگذاشتند و در خانه هایشان پنهان میشدند.
آن زمان بیشتر خانهها دارای جوی آبی بود که معمولا از سمت جنوب به سمت شمال در حرکت بود مثلاً در اشکذر آبی که در همت آباد به مصرف میرسید از جوبهای داخل خانههای اشکذر که توسط پاکنه حدود سی پله اختلاف سطح با کف حیاط خانه داشت. عبور میکرد و مردم برای شستن لباس یا ظروف از آن آب روان استفاده میکردند. این پاکنهها برای پنهان شدن جای خوبی محسوب میشد وقتی زنها وارد این پاکنهها که بدون نور و تاریک بود پناه میبردند دیگر مامورین دست از سرشان بر میداشتند و زنها چادر خود را از دست نمیدادند.
(پاکنه، محل پنهان شدن زنان از دست ماموران رضا شاه)
بی بی سکین، چون در اشکذر زندگی میکرد و با بعضی از اشکذریها آشنا شده بود در اشکذر خیلی تند روی نمیکرد و طوری برخورد میکرد که هم وظیفهی حکومتی خود را انجام داده باشد و هم تا حدی مراعات حال مردم کرده باشد آخر آن زمان هیچ زنی حاضر نبود بدون چادر در کوچه و محله حرکت کند و روسری و مقنعه را جزء حجاب کامل به حساب نمیآوردند و برایشان سخت بود که چادر را به کنار گذارند و با یک روسری در کوچه محله ظاهر شوند. بی بی سکین اگر میخواست کار خود را به نحو احسن انجام دهد باید با قاطعیت بیشتری عمل میکرد و این امر باعث تشنج و درگیری میشد و او نمیخواست در اشکذر با زنها درگیر شود و رفاقتش با بعضیها بهم بخورد.
بی بی سکین با شوهرش مدتی در اشکذر ماموریت انجام دادند و یک سال هم از بلند کردن نخل حسینیه توده اشکذر ممانعت به عمل آوردند بعد از مدتی بی بی سکین با شوهرش میرزا حسن خان به تفت انتقال یافتند. (و مردم منطقه از شرش خلاص شدند)
منابع:
سایت حسینیه دو شهید (ح. د)
پاکنه، خاطرات مرحوم ملا عباس حیدری
سایت خبری تسنیم