آنچه میخوانید بخش نخست گفتوگویی مفصل است که با حسام منظور داشتیم:
***
شما از وضعیت تئاتر ناراضی بوده و هستید و شرایط امروز را فاجعهبار میدانید.
منظور: اگر بخواهیم فاجعه را ارزیابی کنیم، فاجعه از 15 سال پیش آغاز شده است؛ تا آنجا که ذهنم یاری میکند زمانی هزینه تولید تئاتر در ایران صفر بود.
تا سال 84 عملاً صفر است که انجمن تئاتری وجود داشت.
مدیریت تئاتر ما مدیریت کارمندی و محافظهکار است
منظور: آن زمان که تئاتر کار میکردیم همه هزینهها حتی چاپ بروشورها را مرکز میداد، یعنی مرکز برای بروشورها با چاپخانهای قرارداد داشت؛ لباس و پوستر و دکور همه اینها از طرف دولت رایگان تهیه میشد و هنرمند فراغ بال داشت و دغدغه اینکه تماشاچی داشته باشد را نداشت، همان چیزی که الان میبینیم، چیزهایی که واقعاً مبتذل است. به نظر من وقتی مقایسه میکنید، به تئاتر معمولی تئاتر فاخر نمیگویید، اگر هم بخواهید بسازید هزینههای تولید اعم از اجاره سالن، لباس و بازیگرها چیزی بالغ بر 100 تا 200 میلیون تومان است، این تازه رقم بسیار حداقلی است و خیلی بریز و بپاش در آن نیست؛ نمیگویم این اتفاق باعث چه میشود؟ مگر گروه چقدر درآمد دارد؟ در حالی که میبینی اکثر این گروهها حتی نصف مبلغی که گفتم را نمیفروشند؛ پس این ضرر و زیان به چه کسی میرسد؟ چه اتفاقی دارد میافتد؟
ما نیاز به یک مدیر انقلابی داریم
من فکر میکنم مدیریت تئاتر ما مدیریت کارمندی و محافظهکار است و بیشتر از دردسر پرهیز میکند و میخواهد همه چیز کم دردسر تمام شود، در حالی که ما نیاز به مدیر انقلابی داریم که عزم جدیتری برای تغییر داشته باشد، دل و جرأتش و توان چانهزنی بیشتری داشته باشد، اما نداریم. الان در مدیریت جدید - همگیشان دوستان من هستند و من نمیخواهم به کسی بر بخورد - من برنامهای نمیبینم و هر مدیری که عوض شده، هیچ برنامهای روی میز نگذاشته است، یا دستکم برای شفافسازی نیامده بگوید من از امروز مدیر مرکز هنرهای نمایشی هستم و این جدول برنامههای من برای یک سال آینده و این برای دو سال آینده است؛ در حال حاضر واقعاً برنامهای برای تئاتر نمیبینم. ناچاریم وارد بحث اقتصادی نیز بشویم، ما از سال گذشته تا امروز تورممان دست کم 300 درصد بوده است.
از دید ما که 300 درصد است، اما دولت میگوید 40 درصد است.
در این تورم شدید و جهش شدید قیمتها، مدیریت تئاتر هیچ بسته حمایتی برای هنرمند ندارد
منظور: ببین، تعارف نکن؛ آمار گزارش میدهد 30 یا 40 درصد، این اصلاً برای ما قابل باور نیست؛ چون همه اقلام مصرفیتان از مسکن و خوردو و اقلام غذایی همهاش سه برابر و چهار برابر شده است، تعارف نداریم، ما خوشبینانه میگوییم 300درصد. خب تئاتر به متریال احتیاج دارد و شما برای تئاتر باید بخرید، پوستر چاپ کنید و آهن و چوپ و پارچه بخرید. بازیگرتان هزینههای زندگیش سه برابر شده است و میبینید در این تورم شدید و جهش شدید قیمتها، مدیریت تئاتر هیچ بسته حمایتی برای هنرمند ندارد، اصلاً انگار نه انگار، همان روال طبیعی خودش را ادامه میدهد و هیچ بسته حمایتی برای گروهها ندارد؛ این گروهها،که با تورم سه چهار برابری مواجهاند، از آن طرف، قمیت تئاتر را هم نمیشود افزایش داد، به خاطر اینکه مردم همین الان هم نمیتوانند پول بلیت را تأمین کنند.
الان قیمت بلیتتان چند است؟
منظور :40 هزار تومان، اما قیمت اصلی تئاتر ما با هزینههای تمام شده باید 100 هزار توامان میبود.
شما قیمت قبلی تئاترتان دو سال پیش 25 هزار تومان بوده، یعنی در این دو سال دوبرابر نشده است.
من از این تئاتر صفر ریال برای نویسندگی، کارگردانی و بازیگری نصیبم شده است
منظور: نه؛ همین را میگویم؛ هزینههای تولید من برای این تئاتر خیلی بالاتر از این است، از این تئاتر صفر ریال برای نویسندگی، کارگردانی و بازیگری نصیبم شده است، واقعاً برای علاقه کار کردم؛ مدیران مرکز هنری نمایشی چه کار میکنند؟ چه برنامهای برای این بحران داشتند؟ پیشبینی من برای امسال بود و متأسفانه داخل همین پیشبینی خودم هم کار کردم. فکر میکنم تئاتر ما تبدیل به شورهزار ورشکستهای خواهد شد، امسال گروهها یکی پس از دیگری ورشکست خواهند شد و سالنهای خصوصی هم نمیتوانند به بقا ادامه بدهند؛ چون برای ساز و کار مالی آنها هیچ فکری نشده است و هیچ اساسنامهای حمایتی برای سالنهای خصوصی نداریم.
تئاتر ما تبدیل به یک شورهزار ورشکسته خواهد شد
من میشنوم گاهی اوقات پیکان را به سمت سالنهای خصوصی میگیرند، آنها تقصیری ندارند، آنها هم ماهیانه 90 تا 120 میلیون تومان برای ساختمان اجاره میدهند، ساختمان عظیم 1000 تا 2000 متری اجارهاش چقدر است؟ در مرکز تهران ماهیانه، تازه آن موقع صاحبخانه هم میفهمد کاربری اینگونه است، باید هزینهای بدهند؛ مجانی که ننشستهاند؛ این هزینه را باید از کجا تأمین کند، آنها هم دچار ورشکستگی و مشکلند؛ این سرانجام تلخ تئاتر ما در امسال خواهد بود، هر چند فکر نمیکنم اهمیتی داشته باشد.
خوب حرف عمدشان این است که ما بودجه کامل را دریافت نمیکنیم، چانه زنی هم میکنیم و تازه نصف بودجه مصوب امسال به ما میرسد، پولمان هم صرف هزینه جشنواره میشود.
قادر آشنا مدیری بود که خیلی چیزها را آشکار و شفاف کرد
منظور: قادر آشنا مدیری بود که از جنس تئاتر هم نبود، اما ویژگی خوبی داشت و خیلی چیزها را آشکار و شفاف کرد، اگر یادت باشد یکدفعه میگفت مثلاً بودجه تئاتر ایران 15 میلیارد است، آنقدر هزینه فلان میشود، من واقعاً این را نمیدانستم و همیشه میگفتم شاید بودجه تئاتر ایران 2 میلیارد است که آنقدر کم پول میدهند یا نمیدهند و یا دیر میدهند، یک دفعه آمد و گفت نه، رقمی گفت که خلاف تصور ما بود؛ ضمن اینکه گفت جشنواره فجر بودجهاش اصلاً جدا تامین میشود، پس بودجه جشنواره از نهاد و جای دیگری میآید؛ الان سؤال اینجا است این بودجه دارد صرف کجا میشود؟
سؤال ما از آقای کرمی همین است پاسخ نمیدهند..
در همه جای دنیا شهرداری به تئاترها یارانه میدهد؛ برای اینکه بخش مهمی از فرهنگ در تئاتر است
منظور: واضح به شما میگویم، جواب نمیدهند؛ چون تا به حال هم جواب ندادند، میگویند بخش عمده بودجه صرف هزینههای جاری میشود، خب ما چقدر به کارمند نیاز داریم، این تورم اداری برای چیست؟ مگر مرکز هنرهای نمایشی در حال حاضر چه فعالیتی تئاتر خصوصی دارد؟ من نمیدانم؛ واقعاً نمیدانم این میزان از تورم بورکراتیک اداری و کارمند برای چه به وجود آمده است؟ واقعاً چه نیازی به این تعداد کارمند است؟ باشد؛ اما چه تلاشی میشود برای اینکه بودجه تئاتر بیشتر شود؟ ما بیشتر چانهزنی میکنیم؟ آقای کرمی خودشان از شهرداری آمدند؛ این دیگر خیلی واضح است، یعنی دو دو تا چهارتا است، بخش مهمی از فعالیت فرهنگی کشورها تئاتر است، چه کسی باید متولی این باشد؟ شهرداری.
با دو برابر کردن بودجه فعلی مشکل حل میشود
در همه جای دنیا شهرداری به تئاترها یارانه میدهد، برای اینکه بخش مهمی از این فرهنگ در تئاترها است؛ این را من نمیگویم، در کشورهای اروپایی بخش مهمی از فرهنگ آن کشورها در تئاتر است، یعنی مهمترین بخش فرهنگی در تئاتر است؛ حتی سینما به اندازه تئاتر اهمیت ندارد؛ حالا ما میگوییم در کشور ما اولویتهای دیگری است، اما به همین اندازه هم شهرداری هیچ بودجهای برای تئاتر اختصاص نداده است؛ مگر تئاتر چقدر بودجه میخواهد؟ به خدا فکر میکنم با دو برابر کردن بودجه فعلی مشکل حل میشود.
60 میلیار تصویب میشود، 30 میلیاردش میرسد.
منظور: به نظر من باید رقم دو برابر شود، چون واقعاً برای شهرداری این پولها پولی نیست و میزان عوارض و مالیات و جریمه میآید. این 30 میلیارد و 40 میلیارد واقعاً در آن درآمدها گم است، این را میشود اختصاص داد و خیلی از مشکلات حل میشود؛ الان چاپ پوستر دستکم چقدر هزینه دارد؟ میخواهم عمق فاجعه را بگویم، هزینه یک برگ پوستر برای نمایش 17 هزار تومان است، یعنی من برای نمایش اگر بخواهم 100 پوستر - که اصلاً شوخی است و احتیاج به بیشتر از این مقدار است - بزنم باید نزدیک به 2 میلیون هزینه کنم.
باید بیلبورد بزنید.
مدیریت تئاتر ما اصلاً اهل چانهزنی نیست و اگر ندارد به نظر من استعفا بدهند
منظور: بیلبورد به من نمیدهند؛ من رفتم شهرداری نامهنگاری کردیم تا از طریق سپاه و دوستانی که داشتیم بیلبوردی بگیریم، گفتند نه، بخشنامه آمده، گفتم چرا؟ گفت همکارانتان گفتهاند چرا به بعضی از گروهها بیلبورد و بنر نمیدهند به بعضیها میدهید، یعنی بدیهیترین کار زدن بیلبورد است؛ شهرداری کمترین کاری که میتواند بکند، دادن فرصت تبلیغاتی است؛ اینکه قسمتی به این اختصاص بدهی، شهر دیگر لاغر نمیشود؛ پس من میخواهم به این نکته برگردم که مدیریت تئاتر ما اصلاً اهل چانهزنی نیست و یا قدرتش را ندارد؛ اگر ندارد و اهلش نیست به نظر من استعفا بدهند و بگذارند کسانی به سر کار بیایند که توان چانهزنی داشته باشند. آقا هیچ اصراری نیست که ما روی میز مدیریت بنشینیم؛ اگر نمیتوانم کاری انجام دهم چه اصراری است روی این صندلی بنشینم؛ بگذار آدمی بیاید که چهار جا رابطه داشته باشد و امکان و شجاعت دارد و میتواند با شهرداری و فلان نهاد وارد گفتوگو بشود؛ من در این 10 سال گذشته چیزی ندیدم، یعنی برنامهای ندیدم.
مهدی شفیعی یک کارهایی داشت میکرد؛ اما در اوجش برکنار شد.
دست کم میتوانستیم این بودجه را کارگاه لباس یا کارگاه دکور بزنیم یا چاپ پوستر را به عهده بگیریم و یا پلاتو بنا کنیم
منظور: خواستم کلیتی از این وضعیت ارائه بدهم، حالا ما در این وضعیت که به این شکل درآمده کار میکنیم، وضعیتی که دولتی نیست. دولت نظارتش را میکند اما هیچ کمکی نمیکند؛ این بودجهای که هست نمیدانم کجا هزینه میشود؛ به من گفتند بیا نامهای بنویس،گفتم که چی؟ که اینطوری از این بودجه پول بگیریم، یعنی بنویسیم ما به فلاکت افتادیم و نمیتوانیم بفروشیم؛ این نامه میرود بعد از یک سال پول میشود؛ گفتم احتمالاً شوخی میکنید. این شیوه اختصاص بودجه در تئاتر است. ما دست کم میتوانستیم این بودجه را بیایم کارگاه لباس بزنیم یا کارگاه دکور یا چاپ پوستر را به عهده بگیریم و یا پلاتو بزنیم که هزینههای زیادی دارند؛ خیلی از هزینههای ما صرف هزینههای پلاتو میشود. فکر کنید گروهی سه چهار ماه میخواهد تمرین کند، من الان که کارگردانی میکنم این گرفتاریها را از نزدیک لمس میکنم.
قبلاً چون بازیگر بودم خیلی از نزدیک متوجه اوضاع نبودم و حالا عمیقاً میفهمم مشکلات تولید کجاست و میدانم چارهاش چیست. این هزینه اگر صرف همین بشود، بخش عمده این بار مالی برداشته میشود. از آن طرف اگر شهرداری بتواند سالنهای خصوصی را حمایت یا بخشی از آب و برق و گازشان را رایگان و یا برای امکانات اجاره کمتری از گروهها دریافت کند، فضا مساعدتر میشود. ببینید خیلی راحت است؛ من مدیر نیستم و هیچ تخصصی هم در مدیریت ندارم؛ اما به عنوان مدیر عادی که فکر میکنم، میبینم همه چیز، فرمول و راه حلی دارد؛ نمیدانم چرا هیچ خواست و ارادهای وجود ندارد که این مشکلات حل بشوند و احساس میکنم همه میخواهند بیدردسر دوران مدیریتشان تمام بشود و با خودشان میگویند، خب چه کاری است کاری بکنیم؛ همین طور بوده و همین روال هم طی میشود.
عموماً مدیریت در مسیری بوده است که آینده خودش را تضمین کند.
تمام سرمایههای خوب ما هنرمندانند که سالها برایشان وقت و هزینه گذاشته شده است تا 10 کارگردان مطرح داشته باشیم
منظور: خب این وسط بلاها سر تئاتر میآید، میدانی چه بلایی سر تئاتر میآید؟ تمام سرمایههای خوب ما هنرمندانند؛ سالها برای اینها وقت و هزینه گذاشته شده است که 10 کارگردان مطرح داشته باشیم؛ الان کجا هستند؟ گروهها از هم پاشیدند و دیگر کار نمیکنند، چون اصلاً تئاتر کار کردن توجیه اقتصادی ندارد؛ طرف مگر میخواهد ورشکسته بشود که تئاتر کار کند؟ در دهه 80 گروههایی داشتیم که برخی در ابتدای دهه 90 هم فعالیت میکردند؛ الان کجایند؟ من میتوانم اسم ببرم، اما نمیخواهم، آقای فلان و آقای فلان. آن کارگردانهای برجستهای که در سطح بینالمللی کار میکردند الان کجایند و چه فعالیتی میکنند؟ گروهشان کجاست؟ الان خلاصه شده در کارگردانهای کار اولی و کار دومی؛ کارگردانهای بدی هم نیستند. بالاخره این جوانها هم باید کار کنند و از جایی شروع کنند، اما اکثر کارها بدین منوالند.
آنها هم مشکلشان این است که تداوم ندارند و همه در کار اول و دوم به خط پایان میرسند.
منظور: در همان اجرای اول ورشکسته میشوند، یعنی احتمالاً اولش یک تصوری از تئاتر دارند که بسیار جای خوب و لذتبخشی است، برویم تئاتر کار کنیم؛ چند جوانند که پولی میگذارند، میآیند ورشکسته میشوند و بعد میروند، یعنی آنها هم کار نمیکنند.
حالا آنها که خوبند، جذب سینما میشوند، مثلاً جابر رمضانی دارد فیلم میسازد؛ این بچههای جوان از نسل قبلند که سه، چهار اجرا را خوب رفتند؛ اما به راحتی تبدیل به سرمایه سینما میشوند.
الان محصول تئاتر ایران چیست؟
منظور: این مقدمه است که خودت بهتر از من میدانی. وضعیت فعلی تئاتر این است؛ آیا این حرف حساب است یا نه؟ میگویم مجموعه مدیریتی را باید بر اساس محصولش ارزیابی کنید، مثلاً شما کارخانهای را بر اساس محصولش ارزیابی میکنید؛ من کارخانهای را تحویل گرفتم و 10 سال دست من بوده است، الان چه محصولی تولید میکند؟ محصول تئاتر ایران چیست؟ در طول دو سه سال گذشته کدام تئاتر شاخص ایرانی بوده که رفته در جشنواره بینالمللی جایزهای مثل گذشته کسب کرده است؟ خبر ندارم، شاید بوده، اگر هم بوده بر اساس قابلیتهای شخصی بوده، نه بر اساس ابزارهایی که مدیریت به کار برده است. ما در دو سه سال گذشته چه تولیدی داشتیم که بگوییم این یک تئاتر بینالمللی شاخص است؟ در در گذشته داشتیم که آن هم در استعدادهای فردی بوده است.
الان کارها اول میروند آنجا موفق میشوند بعد میآیند اینجا اجرا میشوند، مثلاً "کوهستانی" کاری است که فرانسه اجرا میشود بعد میآید ایران و مورد استقبال قرار میگیرد.
با تئاتر میتوانید کشورتان را مطرح کنید و با آن هجمه تبلیغاتی که در جاهای دیگر علیه ماست مقابله کنید
منظور: "کوهستانی" استعداد و قابلیت فردی است. برعکس شده، ما میگوییم الان تضارب فرهنگی به وجود میآید و برخورد ما در حوزه فرهنگ است، بعد چه برنامهای در این حوزه داریم ؟خیلی حوزه خطرناکی است، ما چقدر امکان به وجود میآوریم؟ با هجمه فرهنگی که روبهروی ما است در تئاتر و سینما خیلی ابزار روشن و خوبی داریم، برای اینکه شما میتوانید کشورتان را مطرح و با آن هجمه تبلیغاتی که در جاهای دیگر علیه ما است مقابله کنید. چرا از این ابزار استفاده نمیکنیم و چرا اینطوری از بینش میبریم؟
شاید درک درستی مدیران فرهنگی درباره تئاتر وجود ندارد. سینما برایشان خوشگل است.
منظور: تئاتر خیلی از سینما مهمتر است؛ به خصوص در اروپا، یعنی شما در خیابانهای اروپا قدم بزنی سالن سینما نمیبینی، اما سالن تئاتر در هر کوچهای هست. من خودم در اروپا بسیار اجرا کردم و به ندرت سالن سینما دیدم، اصلاً در اروپا هم تولید سینمایی به شکل مرسوم اینجا وجود ندارد، فکر میکنم سه چهار کشور تولید سینمایی دارند، مثل آلمان و سوئد. در سال چند تا فیلم سینما میسازند؟ ما در طول سال 100 تا 150 فیلم بلند میسازیم.
فکر کنم ما بعد از آمریکا و هند بزرگترین تولید کننده فیلم دنیا هستیم.
منظور: اما در اروپا بیشتر تئاتر برایشان مهم است و اهمیت تقلید تئاتر برایشان بیشتر از سینما است.
فرهنگ اجتماعی هر جامعهای در تئاتر متبلور میشود؛ آقای ناظرزاده کرمانی مدام میگوید تئاتر ویترین جامعه است.
این کارها تئاتر را خصوصی نمیکنند؛ اینها دارند تئاتر را از سرشان باز میکنند
منظور: تئاتر نوک پیکان فرهنگی است، یعنی اگر این را نفهمیم و متوجه نشویم که این مسئله است، متوجه اهمیت موضوع نشدیم، اگر میشدیم وضعیت به این صورت نبود؛ در حالی که به شدت استعداد داریم. من این حرفها را سالهاست میزنم؛ یکی از کسانی که تئاتر خصوصی را هشدار داد من بودم، اگر به مصاحبههای هفت هشت سال اخیرم مراجعه کنید میبینید. همه میگفتند به به چقدر خوب است، من از جمله آنهای بودم که مخالفت کردم؛ چون چشمانداز را داشتم و میدیدم این کارها تئاتر را خصوصی نمیکنند. اینها دارند تئاتر را از سرشان باز میکنند، یعنی میگویند این چه کاری است، ولش کن بروند خودشان هر چه فروختند؛ در حالی که تئاتر خصوصی این نیست که از سرت باز کنی؛ این است که امکان برای من فراهم کنی تا کمپانی تشکیل بدهم و تو از کمپانیها حمایت مالی کنی تا بتوانند کار تولید کنند؛ نه اینکه تئاتر را همین طور ول کنید. مگر در آلمان و اروپا خصوصی نیست؟ بیشترین بودجه را به کمپانی میدهند؛ اصلاً بدانند شما کمپانی دارید به شما هر سال بودجه میدهند؛ چون تئاتر هیچ وقت نمیتواند خود گردان باشد؛ به لحاظ اقتصادی این اصل است؛ چون هزینههای تولید تئاتر خیلی بالا و امکان فروشش خیلی پایین است.
البته آنها با سیستمهای درست اقتصادیشان کمک میکنند که کمپانیها شکل بگیرند و از آن، چند استعداد شکوفا شود. در همه دنیا هم دائم میبینیم تئاتر درآمدزایی دارد.
منظور: درآمدزایی دارند؛ کمپانیهای صنعتی را مجبور میکنند بخشی از مالیاتشان را به تئاتر اختصاص بدهند و شهرداریها هم حامیاند.
در انگلستان برای تولید تئاتر از کلمه صنعت تئاتر استفاده میکنند، یعنی شما در انگلستان وقتی پروداکشن میگویید، یعنی چیزی تولید میشود و به صنعت پر درآمدی رسیدهایم که فروش فوقالعادهای دارد. الان نمایش شما 30 شب اجرا میشود، در صورتی که آنجا نمایش 30 شب در منچستر است و بعد میرود اسکاتلند و ایرلند و همه جای اروپا را میگردد؛ در این 30 شب ممکن است فقط درآمد و هزینههایتان را برابر کنید؛ تصور کنید در ایران این همه شهر بزرگ وجود دارد، اما هیچ چشماندازی برای سفر و تور راه انداختن نداریم.
منظور: آمار دقیقی نداریم، اما همین طور که میدانی سؤال کنید، میفهمید که 90 درصد مردم تهران حتی یک بار هم تئاتر ندیدند.
طبق آمار 11 تا 14 درصد، سالی یکبار تئاتر میبینند.
منظور: پس چقدر درست گفتم؛ من دارم در تهران صحبت میکنم نه در شهرستانها.
کسانی که میروند تئاتر میبینند بیشتر مخاطب تئاتر آزادند.
منظور: پس آنها که هیچ، اصلاً راجع به آنها صحبت نمیکنیم، اما ببین چقدر فاجعهآمیز است، 14 درصد تماشاچی وفادار داریم که هر ماه تئاتر میبینند؛ 90 درصد مردم پایتخت تئاتر نمیبینند یا حتی شاید تا حالا در عمرشان تئاتر ندیدهاند.
بعد ما شعارمان از سال 1383 تئاتر برای همه است.
وقتی میگوییم تئاتر برای همه پس باید یک بخشی از پول بلیت تئاتر را هم تقبل کنیم
منظور: بله، این شعار آن موقع هم برایم عجیب بود؛ با شعار که چیزی درست نمیشود؛ وقتی میگوییم تئاتر برای همه پس باید بخشی از پول بلیت تئاتر را هم تقبل کنیم. همه جا بخشی از یارانه را باید به گروهها بدهند، وگرنه پول بلیت تئاتر الان خیل گران است؛ باید نزدیک به 150 هزار تومان باشد. برای تئاترهای معمولی نمیگویم، بلکه آثار فاخر، تا بتوانند حداقل به چرخه اقتصادی کمک کنند. بخشی را باید شهرداری بدهد و بخشی را ه دولت، که نمیدهد. شما تصور کنید که خانوادهای چهار نفری میخواهند تئاتر ببینند، 200 هزار تومان هزینه میکنند؛ شامی هم باید بیرون بخورند.
نصف حقوقش را باید بدهد.
این شعار تئاتر برای همه پوچ است و دیگر به درد نمیخورد
منظور: ما الان چقدر حقوق میگیریم؟ تمام شد و رفت؛ پس این شعار تئاتر برای همه پوچ است و دیگر به درد نمیخورد.
آقای منظور همین شهرداری بیاید، نمایشهای رایگان هم درست میکند؛ مثلاً آقای سعید اسماعیلی سال قبل نمایشی داشت در عباسآباد و ایرادی هم که گرفته میشود این است که چنین آثاری خیلی کیفیت خوبی ندارند.
منظور: من این تئاترها را ندیدم و نمیتوانم نسبت به آنها قضاوت کنم، اما در مجموع این اتفاق در مناسبتها رخ میدهد. من تصور دیگری دارم؛ به نظرم هزینه تولید نمایشهای فاخر و رایگان را بین گروههای تئاتر تجربی تقسیم کنیم که امکانهای بیشتری را فراهم میکنند؛ من اگر در شهرداری مسئول باشم این کار را میکنم. این بودجه عظیمی که میگذارند برای دو یا سه نمایش داخلی رایگان را تقسیم کنند و به راحتی میشود با این حجم عظیم پول تعدادی گروه تجربی را که آمادهترند برای اجرا حمایت کنند تا به حیاتشان ادامه بدهند و زیر پوشش شهرداری هم باشند. من نمیخواهم راجع به کشورهای خیلی پیشرفته صحبت کنم، راجع به همین کشور بغل دستمان ترکیه صحبت میکنم؛ آنجا تئاتر رسمی آنکارا نزدیک به 3 هزار بازیگر را تحت پوشش مالی دارد و حقوق ماهیانه پرداخت میکند؛ پول زیادی نیست، به اندازهای که گذران زندگی بشود و این خیلی کمک بزرگی است؛ کار دیگری هم نمیکند و فقط تئاتر کار میکنند و این در کشوری مثل ترکیه که خیلی فضای عجیب و غریبی ندارد، رخ میدهد؛ شاید از ما هم ضعیفتر باشد اما آنها هم اهمیت موضوع را میفهمند و این کار را انجام میدهند. ما از هزینههای کلان و موردی به نتیجهای نمیرسیم.
ما باید از گروههای کوچک حمایت کنیم، موفقترین گروههای تئاتر ما گروههای کوچک بودند که از دل مولوی بیرون آمدند و اکنون در اروپا موفقند و نماینده فرهنگی ما شدهاند.
منظور: آن مدلی که میگویم در تئاتر ندیدم، اگر من بودم این کار را میکردم.