یک روز «جابر بن عبدالله انصاری» با شاگردش «عطیّة بن سعد» و گروهی از بنی هاشم و سادات علوی، تصمیم گرفتند مسیر طولانی حجاز تا عراق را - علی رغم خطرات راه و خفقان سیاسی حاکم - طیّ کرده و به «زیارت» امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا نائل شوند. حرکت این کاروان زیارتی، آن هم با حضور صحابی کهنسال و گرانقدر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و نیز همراهی عدّهای از بنی هاشم، بازتاب گوناگونی را میتواند در افکار عمومی و نظام حکومتی بنی امیّه داشته باشد؛ که متأسّفانه حوادث و واکنشهای مسیر این سفر، در منابع تاریخی و حدیثی بیان نشده است!
به گزارش خبرگزاری بسیج از قم، هرساله با فرارسیدن روز بیستم ماه صفر، موضوع «اربعین شهادت امام حسین علیه السلام»، «زیارت» و «نخستین زائران کربلا» مورد گفت و گوی محافل علمی و مذهبی قرار میگیرد؛ چرا که حادثه جانگداز عاشورا با «اربعین حسینی» پیوندی ناگسستنی دارد. امید است یادکرد و بزرگداشت این مناسبت ها، زمینه رشد و تعالی امّت اسلامی را فراهم سازد. ان شاءالله
پیوند با «ولایت»
گرچه نام کربلا و یاد عاشورای محرّم سال ۶۱ هجری بعد از شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش، مرزهای جغرافیایی و تاریخی را درنوردید؛ اما پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم از همان هنگامه تولّد نواده معصومش حادثه عاشورا را برای امّت اسلامی بیان فرمود: ه بود (۱)؛ لذا افرادی، چون «جابر بن عبدالله انصاری» با آغاز سفر تاریخی امام حسین علیه السلام - از مدینه به مکّه و از آنجا به عراق - تحقّق این پیش گویی را مدّ نظر داشتند.
جابر و یارانش برای اعلام وفاداری به ساحت مقدّس نبوّت و امامت، انزجار از رژیم ستمگر اموی، اطلاع رسانی و تبلیغ آرمانهای عاشورائیان و بیدار ساختن افکار عمومی، در فرصتی مناسب، اوّلین «کاروان زیارتی» را به حرکت درآوردند.
حال، اگر مبدأ این سفر و حرکت سرنوشت ساز را، شهر مقدّس «مدینه» بدانیم، چگونگی اطلاع جابر و همسفرانش (مردانی از بنی هاشم و اهل بیت) از ماجرای شهادت امام حسین علیه السلام، پرسشی است که باید به آن پرداخت:
الف) پیشتر گفتیم که مسأله شهادت امام و اصحابش از طریق «احادیث نبوی و علوی» به آگاهی عموم مسلمانان - به ویژه مردم مدینه - رسیده بود.
ب) امّ المؤمنین امّ سلمه، به عنوان تنها همسر و بازمانده خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم، پناهگاه شیعیان بوده و لذا بعد از رؤیای صادقه و مشاهده تغییر رنگ «تربت مقدّس کربلا» در شب یازدهم محرّم، در میان بنی هاشم حاضر شد و در حالی که اشک از دیدگانش جاری بود، اعلام کرد: «حسین، به شهادت رسید...» (۲)
ج) عبیدالله بن زیاد - حاکم کوفه - بعد از فرستادن اسرای کربلا به شام، نامهای به والی مدینه «عمرو بن سعید» نوشت؛ پس از رسیدن نامه به دست والی و آگاهی اش از حوادث عاشورا و اسارت اهل بیت علیهم السلام، عمرو بن سعید دستور داد در کوچهها و معابر جار بزنند که: «حسین، کشته شده است.» مردم با شنیدن این خبر، به عزاداری پرداختند و بر قاتلان امام، نفرین فرستادند... (۳)
د) منادی و هاتفی در روز عاشورا، خبر وقوع مصیبتی بزرگ را به گوش اهل مدینه رساند... (۴)
فصل آشنایی
از آنجا که موضوع «زیارت اربعین» و «نخستین زائرانِ» آرامگاه شهدای کربلا، از طریق «عطیّة بن سعد عوفی کوفی» نقل شده، زیبنده است بعد از آشنایی مختصر با جابر بن عبدالله انصاری، به معرّفی وی نیز بپردازیم.
از آنجا که موضوع «زیارت اربعین» و «نخستین زائرانِ» آرامگاه شهدای کربلا، از طریق «عطیّة بن سعد عوفی کوفی» نقل شده، زیبنده است بعد از آشنایی مختصر با جابر بن عبدالله انصاری، به معرّفی وی نیز بپردازیم.
۱. جابر
وی پانزده سال پیش از هجرت، در مدینه به دنیا آمد. او و پدرش «عبدالله» از پیشتازان اسلام بودند؛ پدرش در جنگ اُحُد به شهادت رسید. جابر از یاران با وفای پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم بود که در ۱۹ غزوه شرکت کرد و احادیث فراوانی از آن حضرت نقل نموده؛ لذا مورد احترام همه فرقههای اسلامی است. وی همواره از مدافعان اهل بیت علیهم السلام به شمار میآمد. جابر سرانجام در سال ۷۸ (۷۴ یا ۷۹) هجری از دنیا میرود و پیکرش در «قبرستان بقیع» دفن میشود. (۵)
وی پانزده سال پیش از هجرت، در مدینه به دنیا آمد. او و پدرش «عبدالله» از پیشتازان اسلام بودند؛ پدرش در جنگ اُحُد به شهادت رسید. جابر از یاران با وفای پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم بود که در ۱۹ غزوه شرکت کرد و احادیث فراوانی از آن حضرت نقل نموده؛ لذا مورد احترام همه فرقههای اسلامی است. وی همواره از مدافعان اهل بیت علیهم السلام به شمار میآمد. جابر سرانجام در سال ۷۸ (۷۴ یا ۷۹) هجری از دنیا میرود و پیکرش در «قبرستان بقیع» دفن میشود. (۵)
۲. عطیّه
وی از رجال علم و حدیث شیعه است که در کتابهای رجالی اهل سنّت نیز توثیق شده است. عطیّه در زمان خلافت امام علی علیه السلام (۳۶ - ۴۰ هجری) در کوفه به دنیا آمد و نامش هم توسّط آن حضرت انتخاب شده است. وی از شیعیان راستین و علمای بزرگ بوده که هماره به نشر معارف قرآنی و اهل بیتی میپرداخت؛ به گونهای که از سوی عوامل حکومتی بنی امیّه مورد شکنجه و آزار قرار گرفته بود. عطیّه علاوه بر نقل احادیث - به ویژه خطبه فدکیّه فاطمه زهراعلیها السلام - از بزرگترین مفسّران بوده و تفسیری در ۵ جلد به نگارش درآورده است.
وی از رجال علم و حدیث شیعه است که در کتابهای رجالی اهل سنّت نیز توثیق شده است. عطیّه در زمان خلافت امام علی علیه السلام (۳۶ - ۴۰ هجری) در کوفه به دنیا آمد و نامش هم توسّط آن حضرت انتخاب شده است. وی از شیعیان راستین و علمای بزرگ بوده که هماره به نشر معارف قرآنی و اهل بیتی میپرداخت؛ به گونهای که از سوی عوامل حکومتی بنی امیّه مورد شکنجه و آزار قرار گرفته بود. عطیّه علاوه بر نقل احادیث - به ویژه خطبه فدکیّه فاطمه زهراعلیها السلام - از بزرگترین مفسّران بوده و تفسیری در ۵ جلد به نگارش درآورده است.
وی بعد از آشنایی با جابر بن عبدالله، به رتبه شاگردی اش مفتخر گردید؛ که متأسّفانه برخی در گفتار و نوشتار خود، عطیّه را غلام جابر معرّفی کرده اند!
عاقبت این مفسّر و محدّث والامقام در سال ۱۱۱ هجری، در زادگاهش (کوفه) چشم از جهان فرو بست. (۶)
سفر زیارتی - سیاسی
یک روز «جابر بن عبدالله انصاری» با شاگردش «عطیّة بن سعد» و گروهی از بنی هاشم و سادات علوی، تصمیم گرفتند مسیر طولانی حجاز تا عراق را - علی رغم خطرات راه و خفقان سیاسی حاکم - طیّ کرده و به «زیارت» امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا نائل شوند. حرکت این کاروان زیارتی، آن هم با حضور صحابی کهنسال و گرانقدر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و نیز همراهی عدّهای از بنی هاشم، بازتاب گوناگونی را میتواند در افکار عمومی و نظام حکومتی بنی امیّه داشته باشد؛ که متأسّفانه حوادث و واکنشهای مسیر این سفر، در منابع تاریخی و حدیثی بیان نشده است!
یک روز «جابر بن عبدالله انصاری» با شاگردش «عطیّة بن سعد» و گروهی از بنی هاشم و سادات علوی، تصمیم گرفتند مسیر طولانی حجاز تا عراق را - علی رغم خطرات راه و خفقان سیاسی حاکم - طیّ کرده و به «زیارت» امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا نائل شوند. حرکت این کاروان زیارتی، آن هم با حضور صحابی کهنسال و گرانقدر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و نیز همراهی عدّهای از بنی هاشم، بازتاب گوناگونی را میتواند در افکار عمومی و نظام حکومتی بنی امیّه داشته باشد؛ که متأسّفانه حوادث و واکنشهای مسیر این سفر، در منابع تاریخی و حدیثی بیان نشده است!
به عبارت دیگر: رژیم سفّاک بنی امیّه برای پیش گیری و سرکوب انقلابهای مردمی، سیاست مکتوب و برنامه همه جانبهای داشته؛ چرا که با انتشار واقعه جانسوز شهادت و اسارت خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم، نخستین بازتاب مردمی اش ایجاد تنفّر، تظاهرات خیابانی و هجرت شیعیان به کربلا میباشد. از این رو، نیروهای اطلاعاتی و نظامی یزید، ورود و خروج افراد - به ویژه شخصیتها - را تحت کنترل قرار داده و حدّاقل در شهر مدینه «حکومت نظامی و پلیسی» را بر قرار میکنند. با این وجود، نوع برخورد کارگزاران و مأموران با حرکت سؤال برانگیز جابر بن عبدالله انصاری و بنی هاشم، در تواریخ و مقاتل، ثبت و ضبط نشده است.
البته میتوان چنین نتیجهای را نیز گرفت که:
الف) جابر و همسفرانش به شکل انفرادی و در زمانهای مختلف، از مدینه بیرون آمده و در حوالی کربلا به هم پیوسته اند تا با آسودگی خاطر و امنیّت جانی، به زیارت شهیدان مشرّف شوند.
ب) احتمالاً جابر از کوفه و یا شهر دیگری عازم کربلا شده باشد. (۷)
احرام در میقات عشق
با نزدیک شدن کاروان زیارتی به منطقه کربلا، سیلاب اشک از دیدگان جاری شد و آوای مرثیّه خوانی در فضای بیابان طنین افکند و دلهای سوگواران در عطش زیارت قبور مطهّر و تابناک شهدا، بی تاب شد...
بهتر آن است که قصّه ماندگار این مسافران «حریم نور» را از زبان عطیّه بشنویم: (۸)
«ما همراه جابر بن عبدالله انصاری به قصد زیارت قبر امام حسین علیه السلام حرکت کردیم؛ چون به کربلا رسیدیم، جابر نخست در کنار رودخانه فرات «غسل زیارت» نمود و پیراهن پاکیزهای پوشید (همانند مُحْرِم، دو جامه سفید پوشید) و از کیسهای عطرش را بیرون آورد (از من درخواست عطر کرد...) سپس لباس و بدنش را خوشبو ساخت و با پای برهنه به جانب قتلگاه حرکت کرد، در حالی که زبانش به نام و یاد الهی مترنّم بود.»
آری، «زیارت» آدابی دارد و «زائر» برای رسیدن به مقام قُرب الهی، بایسته است روح و جسم خویشتن را معطّر و پاکیزه سازد و با زمزمه نام معشوق آرام، آرام در مسیر وصال گام بردارد.
میهمان عرشیان
وقتی شیعیان زائر و سوگوار به قتلگاه رسیدند، با صحنههای دلخراشی رو به رو شدند؛ قبرهای گمنام، خیمههای سوخته، زمین خون آلود و تفتیده، نیزهها و شمشیرهای شکسته، همگی بیانگر اوج جنایت یزیدیان و منتهای مظلومیت عاشورائیان بود. مشاهده همین تصاویر، خود روضه و مرثیّهای است که دلها و چشمها را با حال و هوای «کربلا و عاشورای محرّم ۶۱ هجری» پیوند میدهد و «حماسه حسینی» را برای همیشه تاریخ ماندگار میسازد. عطیّه عوفی در این باره نقل میکند:
هنگامی که نزدیک قبر مطهّر سید الشّهداعلیه السلام رسیدیم، جابر به من گفت: دستم را روی قبر بگذار. (۹) وقتی دستش را بر تربت آرامگاه امام نهادم، به یکباره از اعماق دل آهی کشیده و بی هوش شد؛ لذا بر سر و صورتش آب پاشیدم. چون به هوش آمد، سه بار فریاد برآورد: «یاحسین!»
آنگاه خطاب به آرامگاه امام، عرضه داشت:
«حَبیبٌ، لا یُجیبُ حَبیبَه؛ آیا دوست، جواب سلام دوستش را نمیدهد؟!».
«حَبیبٌ، لا یُجیبُ حَبیبَه؛ آیا دوست، جواب سلام دوستش را نمیدهد؟!».
ولی بعد از لحظه ای، با حالتی غمزده گفت:
«و إنّی لک بالجواب و قد شُحّطت اوداجک علی اثباجک و فرّق بین بدنک و رأسک؛ حسین جان! من خود، جوابم را میدهم؛ چرا که میدانم رگهای گردنت را بریده اند و بین پیکر و سرت جدایی افکنده اند؛ لذا پاسخ سلام دوستت را نمیدهی!»
زیارتنامه (مثنوی زیارت)
«و إنّی لک بالجواب و قد شُحّطت اوداجک علی اثباجک و فرّق بین بدنک و رأسک؛ حسین جان! من خود، جوابم را میدهم؛ چرا که میدانم رگهای گردنت را بریده اند و بین پیکر و سرت جدایی افکنده اند؛ لذا پاسخ سلام دوستت را نمیدهی!»
زیارتنامه (مثنوی زیارت)
جابر در مرحله بعد، این گونه به پیشگاه سید الشّهداعلیه السلام سلام کرد:
«.. فأشهد أنّک ابن خاتم النّبیّین (۱۰) و ابن سید المؤمنین (۱۱) و ابن حلیف التّقوی و سلیل الهدی و خامس اصحاب الکساء و ابن سید النّقباء و ابن فاطمة سیدة النّساء...؛ من گواهم که تو فرزند بهترین پیامبران و پسر سرور مؤمنان میباشی. تو فرزند هم پیمان تقوا و سلاله هدایتی و پنجمین نفر از اصحاب کساء و فرزند سرور نقیبان و پسر فاطمه سیده بانوان هستی؛ و چرا چنین نباشی، که سالار پیامبران با دست خود غذایت داده و در دامان پرهیزگاران پرورش یافتهای و از سینه ایمان شیر خوردهای و از دامان اسلام بر آمده ای! خوشا به حال تو در حیات و ممات که پاکیزه زیستی و پاک از دنیا رفتی! اما دل مؤمنان در فراق تو اندوهگین است؛ با این حال، شکّ ندارد که آنچه بر شما گذشت، خیر بوده است. فعلیک سلام الله و رضوانه، و أشهد أنّک مضیت علی ما مضی علیه اخوک یحیی بن زکریّا؛ پس سلام و رضوان الهی بر تو باد؛ و گواهی میدهم که تو همان راه را رفتی، که برادرت یحیی بن زکریّاعلیه السلام پیمود.» (۱۲)
«.. فأشهد أنّک ابن خاتم النّبیّین (۱۰) و ابن سید المؤمنین (۱۱) و ابن حلیف التّقوی و سلیل الهدی و خامس اصحاب الکساء و ابن سید النّقباء و ابن فاطمة سیدة النّساء...؛ من گواهم که تو فرزند بهترین پیامبران و پسر سرور مؤمنان میباشی. تو فرزند هم پیمان تقوا و سلاله هدایتی و پنجمین نفر از اصحاب کساء و فرزند سرور نقیبان و پسر فاطمه سیده بانوان هستی؛ و چرا چنین نباشی، که سالار پیامبران با دست خود غذایت داده و در دامان پرهیزگاران پرورش یافتهای و از سینه ایمان شیر خوردهای و از دامان اسلام بر آمده ای! خوشا به حال تو در حیات و ممات که پاکیزه زیستی و پاک از دنیا رفتی! اما دل مؤمنان در فراق تو اندوهگین است؛ با این حال، شکّ ندارد که آنچه بر شما گذشت، خیر بوده است. فعلیک سلام الله و رضوانه، و أشهد أنّک مضیت علی ما مضی علیه اخوک یحیی بن زکریّا؛ پس سلام و رضوان الهی بر تو باد؛ و گواهی میدهم که تو همان راه را رفتی، که برادرت یحیی بن زکریّاعلیه السلام پیمود.» (۱۲)
سپس به پیشگاه شهدای کربلا چنین سلام فرستاد:
«السّلام علیکم (۱۳) ایّتها الأرواح الّتی حلّت بفناء الحسین (۱۴) و اناخت برحله، أشهد أنّکم أقمتم الصّلوة و آتیتم الزّکوة و أمرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر و جاهدتم الملحدین و عبدتم الله حتّی أتاکم الیقین، والّذی بعث محمّداً بالحقّ نبیّاً لقد شارکناکم فیما دخلتم فیه؛ سلام بر شماای جانهای پاک که در آستان حسین علیه السلام نزول کرده و آرمیده اید! گواهی میدهم که شما نماز را برپاداشته، زکات را ادا نموده، امر به نیکی و نهی از پلیدی کرده و با ملحدان مبارزه کرده اید و خدا را تا هنگام شهادت، پرستش و عبادت نموده اید. سوگند به آن خدایی که محمّدصلی الله علیه وآله وسلم را به حقّ برگزیده و مبعوث کرد! ما نیز در آنچه شما شهیدان در آن وارد شده اید، شریک هستیم.»
«السّلام علیکم (۱۳) ایّتها الأرواح الّتی حلّت بفناء الحسین (۱۴) و اناخت برحله، أشهد أنّکم أقمتم الصّلوة و آتیتم الزّکوة و أمرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر و جاهدتم الملحدین و عبدتم الله حتّی أتاکم الیقین، والّذی بعث محمّداً بالحقّ نبیّاً لقد شارکناکم فیما دخلتم فیه؛ سلام بر شماای جانهای پاک که در آستان حسین علیه السلام نزول کرده و آرمیده اید! گواهی میدهم که شما نماز را برپاداشته، زکات را ادا نموده، امر به نیکی و نهی از پلیدی کرده و با ملحدان مبارزه کرده اید و خدا را تا هنگام شهادت، پرستش و عبادت نموده اید. سوگند به آن خدایی که محمّدصلی الله علیه وآله وسلم را به حقّ برگزیده و مبعوث کرد! ما نیز در آنچه شما شهیدان در آن وارد شده اید، شریک هستیم.»
پاداش همدلی
جابر در فراز پایانی زیارتنامه اش گفته بود: «سوگند به آن خدایی که محمّدصلی الله علیه وآله وسلم را به حق برگزیده و مبعوث کرد! ما نیز در آنچه شما شهیدان در آن وارد شده اید، شریک هستیم.» از این رو، عطیّه و دیگر زائران شگفت زده شده بودند. گرچه آنها به صداقت صحابی سرشناس و عارف پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم باور داشتند، اما سزاوار است که پاسخی برای این ابهام و سؤال دریابند؛ لذا عطیّه میپرسد:
چگونه با آنان شریک هستیم و حال آنکه نه دشتی پیموده ایم، نه از بلندی و کوهی بالا رفته ایم و نه در راه خدا شمشیری زده ایم؛ اما اینان کسانی هستند که بین سرها و پیکرشان جدائی افتاده و شهید شده اند، فرزندان آنها یتیم گشته و همسران آنان بیوه شده اند؟!
جابر پاسخ داد:ای عطیّه! من از حبیبم رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که میفرمود:
«من أحبّ قوماً حشر معهم، و من أحبّ عمل قوم اُشرک فی عملهم؛ هرکس گروهی را دوست بدارد، با آنان محشور میشود؛ و هرکس کار عدّهای را دوست بدارد، در عمل آنها شریک خواهد بود.»
جابر بعد از بیان حدیث نبوی، گفت:
«والّذی بعث محمّداً بالحقّ نبیّاً انّ نیّتی و نیّة اصحابی علی مامضی علیه الحسین علیه السلام و اصحابه؛ سوگند به خدایی که محمّد را به پیامبری برگزید! نیّت و انگیزه من و یارانم همان چیزی است که حسین علیه السلام و یارانش داشتند.»
ارزش تولّی و تبرّی
عطیّه عوفی در پایان گزارش «زیارت اربعین» میگوید:
جابر به من گفت: اکنون مرا به طرف خانههای مردم کوفه ببر. بعد از پیمودن مسافتی، خطاب به من گفت:ای عطیّه! آیا به تو سفارش و وصیّتی بکنم؟ چرا که گمان دارم پس از این سفر، دیگر تو را نبینم و باهم دیداری نداشته باشیم! [عرض کردم: بفرمایید. در این موقع، آن صحابی جلیل القدر گفت:]«أحبب محبّ آل محمّدصلی الله علیه وآله وسلم ما أحبّهم، و أبغض مبغض آل محمّد ما أبغضهم و إن کان صوّاماً قوّاماً، و أرفق بمحبّ محمّد و آل محمّد فإنّه إن تزلّ له قدم بکثرة ذنوبه ثبتت له اُخری بمحبّتهم، فإنّ محبّهم یعود الی الجنّة و مبغضهم یعود الی النّار؛ دوستدار آل پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را دوست بدار مادامی که ایشان را دوست میدارد، و دشمن خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را دشمن بدار مادامی که با ایشان دشمنی میکند ولو اینکه فراوان روزه بگیرد و نماز بگزارد. با دوست محمّد و اهل بیتش مدارا کن؛ چرا که اگر در اثر زیادی گناهش یک پایش بلغزد، به واسطه دوستی اش با آنان، پای دیگرش استوار بماند. بنابراین، دوستدار پیامبر و آلش به سوی بهشت میرود و بازگشت و سرانجام دشمن آنها، دوزخ خواهد بود.»
روایتی دیگر
علاّمه مجلسی در کتاب تحفةالزّائر، در ضمن بیان «زیارت اربعین»، داستان سفر زیارتی جابر را از زبان فردی به نام «عطا» (۱۵) * مینویسد؛ که او نیز همچون «عطیّه» از همسفران جابر بود. در این گزارش، مطالب دیگری وجود دارد که میتواند
موضوع این مقاله را تکمیل سازد؛ از جمله اینکه:
- جابر در کنار قبر امام، سه مرتبه «الله اکبر» گفت و سپس بیهوش شد.
- وی بعد از به هوش آمدن، این گونه سلام داد:
السّلام علیکم یا آل الله، السّلام علیکم یا صفوة الله...
- دو طرف صورتش را بر قبر مطهّر حضرت کشیده، آنگاه چهار رکعت نماز خواند.
- نزد قبر حضرت علی اکبرعلیه السلام آمده و عرضه داشت:
السّلام علیک یا مولای وابن مولای، لعن الله قاتلک، لعن الله ظالمک، أتقرّب الی الله بمحبّتکم و أبرء الی الله من عدوّکم.
- بعد از خواندن دو رکعت نماز، به پیشگاه شهدای کربلا چنین درود فرستاد:
السّلام علی الأرواح المُنیخة بقبر ابی عبدالله، السّلام علیکم یا شیعة الله و شیعة رسوله و شیعة امیرالمؤمنین و الحسن والحسین، السّلام علیکم یا طاهرون، السّلام علیکم یا مهدیّون، السّلام علیکم یا ابرار، السّلام علیکم و علی ملائکة الله الحافّین بقبورکم، جمعنی الله و ایّاکم فی مستقرّ رحمته تحت عرشه.
- سپس به جانب آرامگاه حضرت عبّاس علیه السلام رفته و این زیارتنامه را زمزمه کرد:
السّلام علیک یا اباالقاسم، السّلام علیک یا عبّاس بن علی، السّلام علیک یابن امیرالمؤمنین، أشهد لقد بالغت فی النّصیحة و أدّیت الأمانة و جاهدت عدوّک و عدوّ أخیک، فصلوات الله علی روحک الطّیّبة و جزاک الله من أخٍ خیراً. (۱۶)
- جابر بن عبدالله انصاری بعد از خواندن دو رکعت نماز و درخواست حوائج از درگاه الهی، با شهدای کربلا وداع نموده (۱۷) و آرام آرام از سرزمین تابناک نینوا به جانب دیگر رهسپار شد تا پیام آور اهداف مقدّس عاشورائیان بوده باشد.
- وی بعد از به هوش آمدن، این گونه سلام داد:
السّلام علیکم یا آل الله، السّلام علیکم یا صفوة الله...
- دو طرف صورتش را بر قبر مطهّر حضرت کشیده، آنگاه چهار رکعت نماز خواند.
- نزد قبر حضرت علی اکبرعلیه السلام آمده و عرضه داشت:
السّلام علیک یا مولای وابن مولای، لعن الله قاتلک، لعن الله ظالمک، أتقرّب الی الله بمحبّتکم و أبرء الی الله من عدوّکم.
- بعد از خواندن دو رکعت نماز، به پیشگاه شهدای کربلا چنین درود فرستاد:
السّلام علی الأرواح المُنیخة بقبر ابی عبدالله، السّلام علیکم یا شیعة الله و شیعة رسوله و شیعة امیرالمؤمنین و الحسن والحسین، السّلام علیکم یا طاهرون، السّلام علیکم یا مهدیّون، السّلام علیکم یا ابرار، السّلام علیکم و علی ملائکة الله الحافّین بقبورکم، جمعنی الله و ایّاکم فی مستقرّ رحمته تحت عرشه.
- سپس به جانب آرامگاه حضرت عبّاس علیه السلام رفته و این زیارتنامه را زمزمه کرد:
السّلام علیک یا اباالقاسم، السّلام علیک یا عبّاس بن علی، السّلام علیک یابن امیرالمؤمنین، أشهد لقد بالغت فی النّصیحة و أدّیت الأمانة و جاهدت عدوّک و عدوّ أخیک، فصلوات الله علی روحک الطّیّبة و جزاک الله من أخٍ خیراً. (۱۶)
- جابر بن عبدالله انصاری بعد از خواندن دو رکعت نماز و درخواست حوائج از درگاه الهی، با شهدای کربلا وداع نموده (۱۷) و آرام آرام از سرزمین تابناک نینوا به جانب دیگر رهسپار شد تا پیام آور اهداف مقدّس عاشورائیان بوده باشد.
پی نوشت ها:
________________________________________
۱. ر. ک: سیرتنا و سنّتنا سیرة نبیّنا و سنّته (ص)، چاپ الآداب، نجف اشرف، ۱۳۸۴ ق.
۲. نامهها و ملاقاتهای امام حسین (ع)، ابوالقاسم عالمی دامغانی، ص. ۱۶۲ و ۱۶۳، بنیاد معارف اسلامی، قم، اوّل، ۱۳۷۶ ش؛ اشک روان بر امیرکاروان، حاج شیخ جعفر شوشتری، ترجمه حاج میرزا محمدحسین شهرستانی، ص. ۲۴۶ و ۲۴۷، دارالکتاب (جزائری)، قم، دهم، ۱۳۸۳ ش.
۳. زندگانی امام حسین (ع)، ابوالقاسم سحاب، ص. ۶۰۳ - ۶۰۱، سحاب کتاب، تهران، دوم، ۱۳۵۸ ش.
۴. همان، ص. ۶۸۳.
۵. فرهنگ عاشورا، جواد محدّثی، ص. ۱۲۷ و ۱۲۸،
۶. سحاب رحمت، عباس اسماعیلی یزدی، پ، ص. ۷۹۷، انتشارات مسجد مقدس جمکران، قم، سوم، ۱۳۸۰ ش؛ فرهنگ عاشورا، ص. ۳۱۷ و ۳۱۸.
۷. عدّهای بر این باورند که: «از هنگامه رسیدن خبر شهادت به حجاز و حرکت جابر از آنجا، قهراً زمانی بیش از چهل روز را میطلبد؛ مگر اینکه بگوییم جابر از مدینه نیامده و از کوفه یا شهر دیگری عازم کربلا شده باشد.» ر. ک: بر ساحل عاشورا، هادی قطبی، ص. ۲۱۶، احمدیّه، قم، اوّل، ۱۳۸۱ ش.
۸. روایت عطیّة بن سعد در منتهی الآمال، ص. ۵۳۶ و ۵۳۷؛ سحاب رحمت، ص. ۸۰۰ - ۷۹۷؛ قصّه کربلا، ص. ۵۲۷ - ۵۲۵؛ زندگانی امام حسین (ع)، ص. ۶۷۷ - ۶۷۴؛ معالی السّبطین، شیخ محمد مهدی حائری، ج. ۲، ص. ۱۹۵ - ۱۹۲، منشورات الشّریف الرّضی، قم، دوم، ۱۳۶۳ ش؛ مقتل امام حسین (ع)، ترجمه جواد محدّثی، ص. ۲۵۹ و ۲۶۰، شرکت چاپ و نشر بین الملل، تهران، دوم، ۱۳۸۲ ش. آمده.
۹. بنا به قولی، جابر در سال ۶۱ هجری نابینا بود. (فرهنگ عاشورا، ص. ۱۲۸؛ زندگانی امام حسین (ع)، ص. ۶۷۷.
۱۰. به نقل دیگر: ابن خیرالنّبیّین. (قصّه کربلا، ص. ۵۲۵، به نقل از بحارالانوار، ج. ۶۵، ص. ۱۳۰).
۱۱. ر. ک. ابن سید الوصیّین. (معالی السّبطین، ج. ۲، ص. ۱۹۳).
۱۲. تولّد، زندگی و شهادت حضرت یحیی (ع) و امام حسین (ع) حوادث مشترکی دارد.
۱۳. در نقل دیگر: السّلام علیکِ. (قصّه کربلا، ص. ۵۲۶).
۱۴. ر. ک.: حلّت بفناء قبرالحسین. (سحاب رحمت، ص. ۷۹۸).
۱۵. عطا؛ گویا وی نیز از شاگردان جابربن عبدالله انصاری بود.
برخی گویندکه: منظور از عطا، همان عطیّه است و روایت وی تقطیع شده است... (ر. ک: تحقیق درباره روز اربعین حضرت سیّد الشّهدا (ع)، [شهید]سید محمد علی قاضی طباطبائی، ص. ۱۴۰ - ۱۳۸، شرکت چاپ میهن، تبریز، اوّل، ۱۳۵۲ ش.)
* شیخ عبّاس قمی (ره) در پایان «زیارت اربعین» میگوید که متن این زیارتنامه جابر، همانند آن زیارتی است که در قسمت «زیارت نیمه رجب» بیان شده است. ر. ک: مفاتیح الجنان.
۱۶. مصباح الزّائر، سیّد ابن طاووس، ص. ۲۸۸ - ۲۸۶، مؤسّسة آل البیت (ع).
۱۷. روایت کربلا، حاج یدالله بهتاش، ص. ۲۹۰ و ۲۹۱، نشر سبحان، تهران، سوم، ۱۳۷۸ ش.
________________________________________
۱. ر. ک: سیرتنا و سنّتنا سیرة نبیّنا و سنّته (ص)، چاپ الآداب، نجف اشرف، ۱۳۸۴ ق.
۲. نامهها و ملاقاتهای امام حسین (ع)، ابوالقاسم عالمی دامغانی، ص. ۱۶۲ و ۱۶۳، بنیاد معارف اسلامی، قم، اوّل، ۱۳۷۶ ش؛ اشک روان بر امیرکاروان، حاج شیخ جعفر شوشتری، ترجمه حاج میرزا محمدحسین شهرستانی، ص. ۲۴۶ و ۲۴۷، دارالکتاب (جزائری)، قم، دهم، ۱۳۸۳ ش.
۳. زندگانی امام حسین (ع)، ابوالقاسم سحاب، ص. ۶۰۳ - ۶۰۱، سحاب کتاب، تهران، دوم، ۱۳۵۸ ش.
۴. همان، ص. ۶۸۳.
۵. فرهنگ عاشورا، جواد محدّثی، ص. ۱۲۷ و ۱۲۸،
۶. سحاب رحمت، عباس اسماعیلی یزدی، پ، ص. ۷۹۷، انتشارات مسجد مقدس جمکران، قم، سوم، ۱۳۸۰ ش؛ فرهنگ عاشورا، ص. ۳۱۷ و ۳۱۸.
۷. عدّهای بر این باورند که: «از هنگامه رسیدن خبر شهادت به حجاز و حرکت جابر از آنجا، قهراً زمانی بیش از چهل روز را میطلبد؛ مگر اینکه بگوییم جابر از مدینه نیامده و از کوفه یا شهر دیگری عازم کربلا شده باشد.» ر. ک: بر ساحل عاشورا، هادی قطبی، ص. ۲۱۶، احمدیّه، قم، اوّل، ۱۳۸۱ ش.
۸. روایت عطیّة بن سعد در منتهی الآمال، ص. ۵۳۶ و ۵۳۷؛ سحاب رحمت، ص. ۸۰۰ - ۷۹۷؛ قصّه کربلا، ص. ۵۲۷ - ۵۲۵؛ زندگانی امام حسین (ع)، ص. ۶۷۷ - ۶۷۴؛ معالی السّبطین، شیخ محمد مهدی حائری، ج. ۲، ص. ۱۹۵ - ۱۹۲، منشورات الشّریف الرّضی، قم، دوم، ۱۳۶۳ ش؛ مقتل امام حسین (ع)، ترجمه جواد محدّثی، ص. ۲۵۹ و ۲۶۰، شرکت چاپ و نشر بین الملل، تهران، دوم، ۱۳۸۲ ش. آمده.
۹. بنا به قولی، جابر در سال ۶۱ هجری نابینا بود. (فرهنگ عاشورا، ص. ۱۲۸؛ زندگانی امام حسین (ع)، ص. ۶۷۷.
۱۰. به نقل دیگر: ابن خیرالنّبیّین. (قصّه کربلا، ص. ۵۲۵، به نقل از بحارالانوار، ج. ۶۵، ص. ۱۳۰).
۱۱. ر. ک. ابن سید الوصیّین. (معالی السّبطین، ج. ۲، ص. ۱۹۳).
۱۲. تولّد، زندگی و شهادت حضرت یحیی (ع) و امام حسین (ع) حوادث مشترکی دارد.
۱۳. در نقل دیگر: السّلام علیکِ. (قصّه کربلا، ص. ۵۲۶).
۱۴. ر. ک.: حلّت بفناء قبرالحسین. (سحاب رحمت، ص. ۷۹۸).
۱۵. عطا؛ گویا وی نیز از شاگردان جابربن عبدالله انصاری بود.
برخی گویندکه: منظور از عطا، همان عطیّه است و روایت وی تقطیع شده است... (ر. ک: تحقیق درباره روز اربعین حضرت سیّد الشّهدا (ع)، [شهید]سید محمد علی قاضی طباطبائی، ص. ۱۴۰ - ۱۳۸، شرکت چاپ میهن، تبریز، اوّل، ۱۳۵۲ ش.)
* شیخ عبّاس قمی (ره) در پایان «زیارت اربعین» میگوید که متن این زیارتنامه جابر، همانند آن زیارتی است که در قسمت «زیارت نیمه رجب» بیان شده است. ر. ک: مفاتیح الجنان.
۱۶. مصباح الزّائر، سیّد ابن طاووس، ص. ۲۸۸ - ۲۸۶، مؤسّسة آل البیت (ع).
۱۷. روایت کربلا، حاج یدالله بهتاش، ص. ۲۹۰ و ۲۹۱، نشر سبحان، تهران، سوم، ۱۳۷۸ ش.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار