روایتی از شهیدان نصرت‌اله و محمدرضا امینی؛ خانواده‌ای که یکی از پس از دیگری فرزندانش را راهی جبهه می‌کند

به گزارش خبرگزاری بسیج از ناحیه مقاومت بسیج امام صادق (ع) اصفهان، جمعی از بسیجیان و پاسداران ناحیه از خانواده شهیدان نصرت الله و محمدرضا امینی بازدید کردند.

پدر خانواده شهید محمدرضا و نصرت الله امینی در ابتدای این بازدید اظهار داشت: این 2 برادر در فاصله زمانی نزدیک به هم شهید شدند، فرزند بزرگترم که به نوعی برادر بزرگتر این دو شهید است خلبان جنگنده شکاری است که از دستان مبارک رهبر انقلاب تقدیرنامه دریافت کرد.

وی افزود: در پی بالا گرفتن شدت درگیری‌های دوران جنگ فرزند خلبانم ۵۰ بار با هواپیما به مواضع دشمن حمله کرد، ولی تیری به سوی هواپیمایش اصابت نکرد.

پدر شهیدان امینی با اشاره به نحوه اعزام فرزندان شهیدش عنوان داشت: در ابتدا از من اجازه گرفتند، ولی من به هر دوی آن‌ها گفتم که به جنگ نروید، ولی آن‌ها پاسخ دادند که این امری ضروری است و بایستی در جنگ حضور داشته باشیم و با این حال برای همسرم هم این رفتن به جبهه‌ی 2 فرزندش بسیار دشوار بود و آن روزها بر او سخت گذشت.

وی با اشاره به نحوه‌ی مواجهه خود و خانواده اش با خبر شهید شدن فرزندان یادآور شد: به جای این که از شهادت دو فرزندم متاثر و ناراحت باشم شاد بودم، زیرا باعث افتخار بود و برای کم‌تر پدر و مادری این توفیق پیش می‌آمد.

پدر شهیدان امینی با اشاره به مکان و زمان شهادت فرزندانش اظهار داشت: حافظه‌ام ضعیف است، ولی می‌دانم که شهید نصرت الله در منطقه چذابه در نوروز سال ۵۹ به شهادت رسید و پیکرش حدود ۷ ماه در خاک رملی چذابه مانده بود و باید این نکته را یادآور شد که شهید نصرت الله علاقه وافری به جنگ داشت و از حضور در جنگ هیچ ترس و واهمه ایی نداشت.

وی با اشاره به نحوه‌ی شهادت محمد رضا دیگر فرزند شهیدش بیان کرد: فرزند دومم محمد رضا عضو سپاه پاسداران و بود با توجه به این که برادرش نصرت الله هم شهید شده بود بر اساس حکم حضرت امام اجازه اعزام به مناطق عملیاتی را گفت و در عملیات محرم به شهادت رسید.

پدر شهیدان امینی تصریح کرد: فرزندانم به دلیل اعتقادات و آن علاقه ایی که به دین و مهین خود داشتند به جنگ رفتند و نمی‌خواستند حتی یک وجب از خاک میهنشان به دست دشمن بیافتند. همچنین از فرزند شهیدم قرآنی به یادگار مانده که این قرآن آغشته به خونش است.

وی ادامه داد: یکی دیگر از فرزندانم از جانبازان دفاع مقدس است که سال‌های سال است با مشکلات جسمی روبه رو است.  

برادر جانباز شهیدان امینی در ادامه گفت و گو اظهار داشت: در زمانی که قصد داشتم به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام شوم از من درخواست شد اگر خواسته‌ای داری مطرح کن که من در جواب گفتم برادر شهیدی دارم که جسد آن چند ماه است که بازنگشه است و مادرم چشم به راه است، یکی از مسئولان سرد خانه اهواز در جواب گفت: اگر شده است با تراکتور به چذابه بروم و آن جا را خیش بزنم این کار را انجام می‌دهم که این بنده خدا این کار را انجام داده بود. در پاسگاه زید بودم که به من اطلاع دادند برادرت پیدا شده و من از ساعت او توانستم برادرم را تشخیص بدهم.

برادر شهیدان امینی گفت: نصرت الله به اسلام و مسلمین خیلی معتقد بود و همواره آرزوی شهادت می‌کرد، نصرت الله بار‌ها به جبهه رفت، ولی بار آخر در صحبتی به من اعلام کرد: دیگر برنخواهم گشت، روز عملیات هم در محاصره دشمن قرار گرفت و در بالای تپه شنی تیر خورد و پس از این که جسدش یافت شد فقط استخوان هایش باقی مانده بود.

وی ادامه داد: برادرم نصرت الله همچنین زمینی را جهت گسترش از جهاد کشاورزی گرفته بودند و به دنبال این بود که اقتصاد کشور را شکوفا کند. و سپس زمین ها را قبل از اعزام به جبهه در بین اهالی که در آن زمین کار می‌کردند تقسیم کرد. برادر شهیدم خیلی فعال و مومن بود و هیچ وقت نماز شبش ترک نمی‌شد که از ویژگی‌های بارز آن بود.

خون شهید یادگاری ماندگار برای مادر
راوی: مادر شهید

مادر شهیدان امینی با اشاره به خصوصیات فرزندانش اظهار داشت: فرزندانم بسیار راستگو بودند و کردار درستی داشتند و بسیار مومن و همیشه برای نماز جمعه آماده بودند. خصوصا شهید محمدرضا همیشه آماده نماز جمعه بود و بسیار تمیز و آراسته به نماز جمعه می‌رفت.

وی ادامه داد: فرزندم محمدرضا در جبهه تیر به قلبش خورد و خون قلبش به قرآنی که در جیبش بود ریخته بود؛ و آن قرآن و جا نمازش را برای ما آوردند. همچنین نصرت الله نیز از ایمان بسیار زیادی بهره می‌برد و زمان اعزام به جبه  گفت که اگر برنگشتم نگران نباش که چرا من را داماد نکردی؟! و هیچ وقت برای من گریه نکن.

مادر شهیدان امینی یادآور شد:محمدرضا در سن ۲۰ سالگی و نصرالله در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسید و یادم که می‌آیید محمد رضا در عید قربان به دنیا آمد.