فتحالله میرکمانداری: با شیوع ویروس کرونا در کشور و اقدامات پیشگیرانهای که در این خصوص از سوی وزارت بهداشت اعلام شد، همه دستگاهها را برای ریشهکنی این ویروس به تکاپو وا داشت و در این مسیر اقشار مختلف جوانان، گوی سبقت را از سایرین ربودند و همانطور که در ۸ سال دفاع مقدس از جنس همین جوانان سرازیر جبهههای حق علیه باطل شدند امروز هم در جبهه مبارزه با این ویروس حاد سر از پا نمیشناسند و جوانانی از نسل حججیها پا به میدان عمل گذاشتند.
جهاد مبارزه با کرونا و جوانان آتش به اختیار
این جهاد که از جنس آتش به اختیاری است برای مبارزه با کرونا در جوانان بندرلنگه بیش از پیش نمایان شده است و آنان منتظر کمکهای دولتی نماندند بلکه آستین همت را بالا زده و هرکدام گوشهای از کار مبارزه و پیشگیری را در پی گرفتند.
عدهای جوان متخصص شیمی به ساخت محلول مشغول شدند و عدهای روزانه به ضد عفونی عابربانکها پرداختند و همچنین جوانان و بانوان دیگری هم قصد تولید ماسک دارند.
پس از پیام مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) مبنی بر کمک به سلامت جامعه، جوانان دیار لنگه این پیام ولایت را به جان خریدند و همگی گوش به فرمان ولایت در صف اول مبارزه با این ویروس قرار گرفتند.
حضرت آیتالله خامنهای فرمودند؛ یقیناً هر چیزی که کمک کند به سلامت جامعه و عدم شیوع این بیماری «کرونا»، یک حسنه است؛ در نقطهی مقابل هر چیزی که کمک کند به شیوع این بیماری، یک سیّئه است و خدای متعال، ما را موظّف کرده که نسبت به سلامت خودمان و سلامت دیگران و سلامت مردم، احساس مسؤولیّت کنیم.
این پیام بر قلب و جان جوانان نشست و حجت را بر آنان تمام کرد و جهادگرانی از جنس اربعین به پا خواستند و آشپزخانه ستاد اربعین بندرلنگه را که همهساله در این ایام با پخت غذا میزبان هزاران زائری بودند که از این مسیر به سمت کربلا عزیمت میکردند، امروز این محل را به کمپین شهر بدون کرونا تبدیل کردهاند.
محل آشپزخانه ستاد اربعین در مسجد «حداد» محله بحرینی بندرلنگه واقع شده است، پا را که به حیاط این مسجد گذاشتم حال و هوای شروع جنگ در ذهنم مجسم شد که این جوانان بهمانند همان رزمندگانی که تا دیروز مهیای رفتن به نبرد با دشمنان غاضب میشدند امروز به جنگ این ویروس میروند.در درب ورودی این حسینیه تعدادی مشغول تحویل گرفتن ظرفهای وایتکس از مردم بودند و در گوشهای دیگر، این محلولها را با آب مخلوط میکردند و در سمپاشهای دستی میریختند و آماده برای رفتن به سطح شهر میشدند.به سمت آشپزخانه رفتم، آشپزخانهای که در ایام اربعین بوی غذا از آنجا میآمد امروز بوی وایتکس و محلول ضد عفونی میداد و به جای دیگهای بزرگ، محل انبار وایتکسهایی شده بود که مردم اهداء کرده بودند و در گوشهای از این آشپزخانه، جوانان محلولها را داخل بشکه بزرگی میریختند و با آب مخلوط میکردند و برخی هم در حال آزمایش پمپهایی که تا دیروز برای کارواش منازل و خودروها استفاده میشد، بودند. به هر حال فضا فضای عزم و مبارزه جدی با کروناست.به سمت وانتی رفتم که داخل آشپزخانه آورده بودند برای حمل بشکه بزرگ محلولهای ضدعفونیکننده، تا از نزدیک کار این عزیزان را ببینم که همان موقع یکی از این بچهها شلنگ را به سمت ماشین کشید که همان جا قطراتی محلول از درون این شلنگ بر روی لباس مخصوصا شلوارم ریخت. وقتی نگاه کردم دیدم قطرات سفیدی از وایتکس، رنگ شلوارم را برده. وقتی به بچهها موضوع را گفتم آنها با خندهای رو به من گفتند؛ فاتحه شلوارت خوانده شد. ما زیاد از این شلوار و پیراهنهای خود را در این چند روز از بین بردهایم. خاصیت وایتکس همینه دیگه سفیدکننده همه چیزهاست، من هم از یک طرف ناراحت شلوارم بودم و از سوی دیگر به کار این بچهها که با عشق جلو آمده بودند و دل از مادیات و دنیا بریده بودند حسادت میکردم و غبطه میخوردم.