کد خبر: ۹۲۲۹۳۰۷
|
۱۳ فروردين ۱۳۹۹ - ۲۰:۳۱

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

باگوشه چشمی؛جهان زیر و زبر شد

هرفطرت بیدار؛ازاین قصه خبرشد

 

طاغوت نفهمید؛ لغزید فنا شد

هر بافته‌‌ی او ؛ یکباره هدرشد

 

فرمانده هستی ؛ فهماند  به عالم

بگذشت زمان و،یک فصل دگرشد

 

بی واهمه کشتند،بسی‌خلق خدارا

باداعش خونریز،خون هابه جگرشد

 

تا شام و یمن را؛ ویرانه که کردند

جوشیدوخروشید،خونی که شررشد

 

می دید خداوند؛ آن ظلم عیان را

از سوی طواغیت؛ هر روز بتر شد

 

سردار مجاهد؛ کشتند  به خدعه

زان عارف سالک؛احساس خطرشد

 

دلهای خداجوی؛ لرزید، خدا دید

از رحمت و احسان؛برخلق نظرشد

 

ویروس کرونا؛ طاغوت علم کرد

پیمانه ی صبرش؛ دلدار بسرشد

 

انداخت به جانش؛ آن فتنه موذی

این سیلی محکم؛ از سوی قدرشد

 

ما‌ منتظرانیم؛  مولا برسانی

گوئیم: تشکر؛ شب نیزسحرشد

 

ای خالق دانا؛ ای رب توانا

ما دیده  براهیم؛ ایام ظفرشد

 

سروده"عبدالمجیدفرائی"۹۹/۱/۱۱

 

ارسال نظرات