شهیدی که امام خمینی(ره) به وصیتش عمل کرد

محمدباقر در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود: از پدر و مادرم می‌خواهم همه حقوقی را که از سپاه گرفته‌ و به آنها داده‌ام به حساب ۱۰۰ امام واریز کنند. هنگام قرائت این وصیت، امام متأثر شدند و فرمودند: «من به این وصیت شهید عمل می‌کنم.»
کد خبر: ۹۳۰۲۷۶۹
|
۲۲ آذر ۱۳۹۹ - ۱۳:۴۵

به گزارش خبرگزاری بسیج، مرحوم آیت الله ابوالحسن اعلمی اشتهاردی از شاگردان امام خمینی (ره) و آیت‌الله بروجردی و پدر شهیدان محمدباقر و مهدی اعلمی است که خدمات زیادی را در حوزه‌های مختلف به اسلام و انقلاب ارائه کرد. وی دو فرزند و دامادش را در راه دفاع از اسلام و میهن تقدیم کرد و در سالروز درگذشت ایشان به معرفی این عالم ربانی و فرزندان شهیدش می‌پردازیم.

وی با آغاز جنگ تحمیلی ضمن اینکه خودش مقاطعی در جبهه حضور پیدا کرد و فرزندانش را هم راهی جبهه کرد نهایتاً دو پسرش به نام‌های محمدباقر و مهدی و دامادش علیرضا قدمی به درجه رفیع شهادت نائل شدند.

پسر بزرگش محمد باقر سال ۱۳۵۸ و پیش از جنگ تحمیلی به نبرد با گروهک‌های تروریستی پرداخت و همان زمان به درجه رفیع شهادت نائل شد.

آیت الله اعلمی درخصوص شهادت محمدباقر می‌گوید اوایل انقلاب بود که گروهک‌های ضد انقلاب در غرب کشور اقدامات خرابکارانه انجام می‌دادند تا به این صورت به انقلاب لطمه بزنند اما از همان روزهای نخست جوانان با شور خاصی به مقابله با آنان پرداختند و یکی از این جوانان محمدباقر بود.

آن زمان مشغول ساختن خانه بودیم و من در حالی که بنایی می‌کردم محمد باقر نزد من آمد و از من اجازه خواست تا به منطقه اعزام شود. من هم مخالفت نکردم و گفتم جنگ برای شما جوانان است. محمد باقر گفت: من می‌روم اما دعا کنید شهید شوم. به او گفتم: شهادت لیاقت می‌خواهد مگر توفیق شهادت به این آسانی‌ها به دست می‌آید. اشک در چشمانش حلقه زد ام سکوت کرد و هیچ نگفت، تا اینکه روز اعزامش فرا رسید.


دیدار با خانواده شهیدان اعلمی

محمدباقر قد و بالای رشیدی داشت و هنگام حرکت به سمت منطقه قد و بالای او را خوب نگاه کردم و به یاد وداع امام حسین (ع) با علی اکبر افتادم. محمد باقر هنگام خداحافظی باز هم به من گفت: پدر برای شهادت من دعا کن. او رفت و هیچگاه دیگر بازنگشت و آرزویش یعنی شهادت خیلی زود برآورده شد.

توجه به نیازمندان و فقرا از خصوصیات محمد باقر بود. او کارگری می‌کرد و پول‌هایش را به فقرا و نیازمندان می‌بخشید. به یاد دارم کت و شلواری که برایش خریده بودیم را نمی‌پوشید و می‌گفت: عده‌ای تمکن خرید لباس نو ندارند و من شرم دارم لباس نو بپوشم.

محمدباقر پیش از انقلاب هم در مبارزات بسیار فعال بود. در درگیری‌ها به دوستانش توصیه می‌کرد مراقب باشید به اموال مردم آسیبی نرسد. در یکی از درگیری‌ها او و همرزمانش به منزلی پناه می‌برند، مأموران که آنها را تعقیب می‌کردند با آنها درگیر می‌شوند و به آن منزل قدری خسارت وارد می‌شود. چند روز بعد محمد باقر نزد ساکنان خانه می‌رود و خسارت شیشه‌های شکسته را به آنها پرداخت می‌کند.


حضور رهبر معظم انقلاب در منزل آیت‌الله اعلمی پدر دو شهید

این شهید عزیز قاری قرآن بود در جلسات قرآنی مسجد دارالسلام واقع در میدان منیریه شرکت می‌کرد. او صوت بسیار زیبایی داشت و در کنار تلاوت قرآن همواره آیات الهی در زندگی‌اش جاری بود و این را به خوبی احساس می‌کردیم. محمد باقر طلبه بود و در حوزه علمیه قم تحصیل می‌کرد. او اولین شهید انقلاب اسلامی در شهر قم بود و وقتی شهید شد ۲ روز بازار قم تعطیل شد و آیت‌الله گلپایگانی بر پیکرش نماز خواند.

پس از شهادت محمدباقر ما برای دیدار با امام خمینی (ره) دعوت شدیم و به نزد ایشان رفتیم. امام ما را مورد محبت قرار دادند و هنگامی که وصیت‌نامه محمدباقر قرائت شد خیلی متأثر شدند. در جایی از وصیت‌نامه محمدباقر نوشته بود از پدر و مادرم می‌خواهم همه حقوقی که از سپاه گرفته‌ و به آنها داده‌ام را به حساب ۱۰۰ امام واریز کنند. امام فرمودند: «من به این وصیت شهید عمل می‌کنم.»

مرحوم آیت‌الله اعلمی درخصوص دیگر فرزند شهیدش می‌گوید: مهدی ۱۰ سال از محمدباقر کوچکتر بود. سال ۱۳۶۵ خواست که به جبهه برود اما به دلیل سن کم با او مخالفت کردم. عزم مهدی برای رفتن به جبهه بیش از اینها بود. او شناسنامه‌اش را دستکاری کرده بود تا بتواند به منطقه اعزام شود اما این کارش از من مخفی نماند وقتی فهمیدم بسیار ناراحت شدم و گفتم: حال که این کار را کردی دیگر به تو اجازه رفتن به جبهه را نمی‌دهم. نیمه‌های شب بود احساس کردم صدای گریه می‌آید به سراغ مهدی رفتم و دیدم بی‌تاب است. هنگامی که مرا دید با چشمانی اشک آلود گفت: چرا اجازه نمی‌دهید به جبهه بروم؟ با دیدن این صحنه بسیار منقلب شدم و به او گفتم: اشکالی ندارد به جبهه برو. مهدی با شنیدن این پاسخ بسیار آرام شد و بلافاصله به خواب رفت.

فردای آن روز به دنبال مقدمات اعزام به جبهه رفت و چند روز بعد راهی شد. هنگام بدرقه جلوی درب منزل احساسی به من گفت که دیدار آخرم با مهدی است. او را در آغوش گرفتم و بوسیدم و با خود گفتم: مهدی را هم دیگر نمی‌بینم. همین هم شد مهدی هم مانند برادرش رفت و دیگر بازنگشت.

البته پیش از شهادت برای ما نامه‌ای نوشت و گفت: دوستانم یکی به شهادت می‌رسند و این توفیق هنوز نصیب من نشده از شما می‌خواهم برای دوستان شهیدم اشک بریزید چون اینجا کسی نیست که برای آنها گریه کند. چند روز بعد مهدی در جریان عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه در یکی از نبردها به شهادت رسید. البته پیکر مهدی مفقود شد و بازنگشت و این اتفاق سال‌های سختی را برای ما خصوصاً مادرش را رقم زد تا این که چهارده سال بعد پیکر او به میهن بازگشت این انتظار پایان یافت.

رهبر معظم انقلاب سال ۱۳۹۴ به دیدار این خانواده شهید رفتند و مرحوم آیت‌الله اعلمی در سال‌های آخر عمر مبارکش همواره از خاطره خوش این دیدار سخن می‌گفت.

رهبر معظم انقلاب در این دیدار خانواده شهیدان اعلمی را مورد تفقد قرار داد و خطاب به پدر و مادر این دو شهید عزیز گفت: «شما در این سال‌ها سختی‌های فراوانی متحمل شدید. اگر فرزندانتان رفتند شما هم دنباله‌رو آنها خواهید بود. آنها جلوی بهشت می‌ایستند و تا شما وارد بهشت نشوید داخل نمی‌شوند. من بدون تعارف نشستن پهلوی والدین شهدا، بر روی فرش آنها و زیر سقف آنها را برای خودم سعادت می‌دانم، برای خودم مفید میدانم، ما از شماها کسب روحیه و معنویت می‌کنیم.

آیت‌الله ابوالحسن اعلمی اشتهاردی ۲۱ آذرماه ۱۳۹۸ در سن ۸۱ سالگی دعوت حق را لبیک گفت و به فرزندان شهیدش پیوست.

ایشان از جمله کسانی بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به دعوت امام خمینی (ره) درس و بحث را رها کرد و در لبیک به رهبر کبیر انقلاب به دستگاه قضایی کشور پیوست. ریاست شعب دیوان عالی کشور، حاکم شرع همدان و قضاوت در مجتمع‌های قضایی خوزستان از جمله فعالیت‌های وی بود و همچنین ایشان پس از شهید سلطانی چند سال امام جمعه شهر اشتهارد بود.

آیت الله اعلمی سال ۱۳۲۹ در حالی که تنها ۱۳ سال داشت وارد حوزه علمیه اشتهارد شد و سال ۱۳۳۲ به قم مهاجرت کرد تا در محضر بزرگان حوزه کسب فیض کند. وی از شاگردان آیت‌الله بروجردی، امام خمینی، آیت الله اراکی، آیت الله گلپایگانی و بسیاری از مراجع و بزرگان حوزه علمیه قم بود و سال ۱۳۳۵ معمم شد. سال ۱۳۴۲ پس از دستگیری و تبعید امام خمینی (ره) به صف انقلابیون پیوست و خطابه‌های شیوایی در رسوایی رژیم پهلوی سر داد و نهایتاً از سوی ساواک ممنوع المنبر شد.

فارس/

 

 

ارسال نظرات
آخرین اخبار