به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج شهرستان ایذه؛ نگاهی کوتاه به زندگی سه شهید که در یک روز اما در سالهای مختلف به شهدای رسیدند تقدیم نگاه تان می شود.
شهید غلامرضا اله مرادی
شهید غلامرضا اله مرادی، ۱۳۳۹ در شهر ايذه چشم به جهان گشود، دوران كودکی خود در فضای محبت و صميمی كه بين مردم بود رشد یافت، بسيار با گذشت، صبور،بردبار ومهربان بود و با افراد غيرمنطقی صبورانه برخورد ميكرد و با خونسردی جواب آنها را ميداد، لذا محبوبيت خاصی داشت.
با شروع جنگ تحمیلی آرام و قرار برای اعزام به جبهه نداشت، تمام سعی خود را كرد چون در سن مشمولیت بود، لذا بعنوان انجام خدمت مقدس سربازی پا به ميدان جهاد گذاشت و سرانجام پس مدتی مجاهدت ۳مهرماه۱۳۶۰ بر اثر حملات توپخانه ای به پایگاه چهارم شکاری دزفول به فیض عظیم شهادت نائل آمد و پيكر مطهرش در قبرستان اکبرآباد شهرستان ايذه آرام گرفت.
شهید نورالله سعیدی
شهید نورالله سعیدی، ۱۳دی ماه ۱۳۳۹ در شهر آبادان در خانواده ای متدين چشم به جهان گشود، از کودکی با احکام دین آشنا شد و با قرآن ونماز اُنس گرفت، تحصيلات خود را در آبادان تا دوم متوسطه ادامه داد، در تعطيلات تابستان به كارگری مشغول می شد، هنگام مبارزات انقلاب در كنار دوستانش در فعاليت هایی همچون تكثير وپخش نوار و اعلاميه های امام در ميان مردم و آتش زدن كارخانه مشروب سازی شرکت داشت.
پس از پيروزی انقلاب اسلامی به سپاه پاسداران آبادان پیوست، و با شروع جنگ تحميلی برای دفاع از كيان اسلامی به مجاهدت پرداخت وسرانجام ۳مهرماه ۱۳۵۹ در منطقه شلمچه مفقودشد، به دنبال پيگيری های مادر، از طريق صليب سرخ و نامه نگاری با يكی از همرزمانش که اسارتش اعلام شده بود، مشخص شد كه آنها اسيرشده اند و سه روز در كنار هم بوده اند و پس از آن به مكانی نامعلوم برده شد و ديگر کسی از او خبری نداشت.
سال ها گذشت و خبری از وی نشد ، سرانجام بعد از ۲۴ سال انتظار در سال ۱۳۸۳ شهادتش اعلام شد و سنگ يادبودی درقطعه شهدای قبرستان روضه الزهرا شهرستان ايذه برایش به يادگار گذاشته شد.
شهید فرج الله داوودی
شهید فرج الله داوودی، یکم مهر ماه ۱۳۳۹ در روستای کولفرح در خانواده ای مذهبی ديده به جهان گشود، تحصيلات نظام قديم را در زادگاه به پايان رسانيد سپس برای ادامه ی تحصيل با وجود مشکلاتی از قبيل نبود جاده و امکانات تحصیلی و وضعیت مالی ۵ سال در شهرستان ايذه مشغول تحصيل شد، در طول اين مدت فرج الله وارد جريان مبارزات انقلابی شد.
در سال ۱۳۵۷، سيل روستای زادگاهش را فرا گرفت و خسارات زيادی به مردم روستا وارد شد،ادارات دولتی به مردم سيل زده هیچگونه کمکی نکردند، لذا فرج الله از طریق جذب کمک خیرین به مردم سيل زده ياری رساند و در جهت همراه نمودن افراد، آشکارا از رژیم انتقاد می کرد، به همين علت پلیس دنبال دستگيری وی بود، ولی موفق به دستگیری وی نشدند.
پس از مدتی برای ادامه تحصيل عازم اهواز شد تا درآنجا هم درس بخوانند و هم کار کند لذا تحصيلات متوسطه را در اهواز به پايان رساند.
در همين رژيم بعث عراق به ايران حمله کرد، شهيد داودی بانوشتن نامه ای خانواده را از تصميم خود مبنی برماندن در ستاد پشتیبانی که در يکی از مساجد اهواز قرار داشت خبر داد و در نامه خاطر نشان کرده: "که چون دشمن به ميهن عزيزم حمله کرده، بايد تا جان در بدن داريم برای حفظ مملکت اسلامی مبارزه کنيم و همان طور که آمريکا درطبس گرفتار شد اينها نيزبه سرنوشتی شوم گرفتار شوند زيرا انقلاب رهبری پيامبرگونه دارد، سرانجام اين جوان رشيد ۳مهرماه۱۳۵۹ در حمله ی هوايی رژیم بعث عراق در شهر اهواز به فیض عظیم شهادت نائل آمد وپیکر مطهرش در قبرستان کولفرح خاکسپاری شد.
