«جانباز تیرانداز»

سال 1345 در یک خانواده مذهبی در شهرستان میانه متولد شدم، پدرم خواربارفروشی داشت و مادرم خانه دار بود، چهار خواهر و دو برادر بودیم و من که پنجمین فرزند خانواده بودم دوره جوانی ام مصادف با دوران پیروزی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بود.

زمان انقلاب شاهد حضور پدرم در تظاهرات علیه شاه بودم که اقوام و مردم را هم به آن دعوت می کرد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز پدرم با وجود داشتن مسئولیت خانواده هشت نفره ولی همراه با برادرم در جبهه حضور داشت.

همزمان با دوران دفاع مقدس من دانش آموز بودم و در ستاد پشتیبانی جنگ در تهیه مربا، بافتن لباس زمستانی و بسته بندی اقلام مورد نیاز رزمندگان به بانوان در ستاد پشتیبانی جنگ کمک می کردم و چون دانش آموز دبیرستان زینبیه بودم، علاوه بر آن در ستاد نمازجمعه هم فعالیت داشتیم.

سال ۶۵ که هواپیماهای عراقی دبیرستان زینبیه میانه را مورد هدف قرار داده و بمباران کردند، 34 نفر از دانش آموزان دبیرستان زینبیه و مدرسه ثارالله به شهادت رسیدند و تعدادی از دانش آموزان هم مجروح و زخمی شدند که بنده هم با اصابت ترکش، از ناحیه پا، کتف و صورتم مجروح شده و جانباز 30 درصد هستم.

از سال 66 که تحصیلات دبیرستانی ام را به پایان رساندم به عضویت بسیج درآمده و تا سال 1370 به عنوان فرمانده بسیج خواهران در بسیج خدمت کردم و پس از آن به استخدام آموزش و پژوهش درآمدم. ولی ارتباطم با مجموعه بسیج همچنان ادامه داشت.

سال 68 با جانباز 70 درصد ازدواج کردم و حاصل آن دو فرزند است که پسرم دندانپزشک و دخترم کارشناس ارشد روانشناسی است.

با قبولی ام در رشته علوم تربیتی از سال 73 ادامه تحصیل دادم و فعالیت قرآنی ام را از زمانی که دبیر قرآن بودم آغاز کردم و در مسابقات قرآن بنیاد شهید و ایثارگران در رشته مفاهیم چندین بار شرکت و مقام های استانی، منطقه ای و کشوری به دست آوردم.

سابقه مسابقات تیراندازی ام نیز به زمان عضویتم در بسیج برمی گردد که سال 66 وارد این مجموعه شدم و به عنوان مربی آموزش نظامی یک ماه آموزش سلاح های جنگی را در پادگان الزهرا تهران دوره گذراندم.

از سال 78 هم در رشته تپانچه و تفنگ بادی فعالیت می کنم که در مسابقات تپانچه بادی همسران جانباز و خانواده ایثارگران رتبه های مختلف دوم و سوم را کسب کردم.