خبرهای داغ:
در گفتگو با منابع آگاه مطرح شد

ماجرای بازگرداندن شهید دانایی فر به ایران

در جریان انتقال پیکر شهید هنگامی‌که پلیس پاکستان متوجه این گروه اعزامی می‌شود آنها را تحت تعقیب و گریز قرار می‌دهد که سرانجام در تاریخ اول فروردین سال 1394 پیکر شهید تحویل جمهوری اسلامی شد.
کد خبر: ۸۵۵۶۷۴۸
|
۲۷ مرداد ۱۳۹۴ - ۲۱:۴۱

به گزارش بسیج، در 17 بهمن ماه سال 1392 به ناگاه خبری مبنی بر ربایش 5 مرزبان جمهوری اسلامی توسط گروه‌های تروریستی در رسانه‌ها منتشر شد. فضای احساسی بوجود آمده پس از درج خبر باعث شد تا خیلی زود کمپین‌هایی برای آزادی این 5 مرزبان ایرانی که متشکل از 4 سرباز وظیفه و یک گروهبان بودند، تشکیل شود و این موج رسانه‌ای با واکنش‌های پی‌در‌پی گروه تروریستی و همچنین اخبار ضد و نقیض در خصوص آزادی یا شهادت مرزبانان فضای رسانه‌ای کشور را پر کرد. سرانجام در فروردین 93، چهار سرباز وظیفه به وطن بازگردانده شدند، اما همچنان خبری از گروهبان ربایش شده نبود.

در همین زمان گروهی که مسئولیت اقدام را برعهده گرفته بود با انتشار اخباری ضد و نقیض سعی در ایجاد فضای عملیات روانی علیه ایران را داشت و متأسفانه در داخل کشور هم برخی افراد خبر از شهادت و برخی از زنده بودن شهید دانایی‌فر می‌دادند! سرانجام با بازگشت پیکر شهید به کشور تب تند خبری ماجرا فروکش کرد و شاید به همین خاطر اخبار و جزئیات بعد از آن کمتر دیده و شنیده شد. در همین رابطه ساعتی را با یکی از منابع آگاه پرونده به گفتگو نشستیم،برخی سوالات ما به دلایل امنیتی قابل پاسخ‌گویی نبود، اما همین مقدار از این گفتگو نیز بسیاری از ابعاد پنهان حادثه مذکور را روشن کرد.

 

‌ از اینجا شروع کنیم که اتفاقات تروریستی چند سال اخیر ،بیشتر حول مناطق مرزی شرق کشور و شاید یکی‌دو نقطه خاص روی می‌دهد، حادثه ربایش 5 مرزبان ناجا هم در همین منطقه بوده است!

درون محدوده در چابهار و جنوب استان سیستان و بلوچستان منطقه‌ای است که متأسفانه در آن محدوده خلأ مرزی وجود دارد. این محل یکی از امن‌ترین مناطق رفت‌وآمد اشرار منطقه است و مسیر برای آن‌ها از دیگر جاها امن‌تر است، یکی از جاهای پرتردد قاچاقچیان برای ورود مواد مخدر به ایران از این قسمت می باشد و متأسفانه عدم تسلط کافی و اشراف کامل بر این منطقه به ناامنی ادامن زده است. گروه‌های تروریستی نیز از همین منطقه وارد کشور می‌شوند و بعد از انجام اقدامات تروریستی نقطه‌ای، به سرعت کشور را ترک می‌کنند.

پس با این حساب بخش مهمی از مسئولیت حوادث باید بر عهده کشور همسایه یعنی پاکستان باشد که در مناطق مرزی خود مانع تردد تروریست‌ها نمی‌شود؟

همکاری کشورهای هم‌مرز یکی از عوامل امنیت بخش در مرز مشترک کشورها است و این همکاری باید دوطرفه باشد. اما در مرز مشترک ایران با پاکستان متأسفانه تمام این همکاری یک‌جانبه از سمت ایران است و دولت پاکستان و سرویس‌های امنیتی این کشور تمایلی برای ایجاد امنیت در این مناطق ندارند. همین موضوع باعث جولان دادن اشرار و تروریست‌ها در مرزهای مشترک با پاکستان شده است.

از همین رو بیشترین استفاده را دولت پاکستان می‌برد، چراکه تهدیدی از جانب ایران آن‌ها را تهدید نمی‌کند و این ایران است که از ناامنی موجود در مرز پاکستان آسیب می‌بیند. تاکنون هم از طرف پاکستان هیچ‌گونه کنترلی و پاسگاهی برای جلوگیری از ورود اشرار و خرابکاران به ایران نشده است، ‌البته دولت پاکستان از قاچاقی که به سمت این کشور می‌رود مانند قاچاق سوخت و کالا نفع می‌برد و برای همین هم هیچ تلاشی برای امن نگه‌داشتن مرزهایش نمی‌کند.

‌ در مورد خود حادثه ربایش 5 مرزبان ناجا توسط گروهک تروریستی جیش‌العدل بفرمایید که کیفیت آن به چه صورت بوده است؟

این اقدام مستقیماً توسط اعضای جیش‌العدل صورت نگرفته است، بلکه در واقع یکی از اشرار منطقه در 17 بهمن 1392 به نام «عمر شاهوزهی» که سابقه شرارت در جنوب شرق کشور را دارد 5 تن از مرزبانان جمهوری اسلامی را ربود و بنا بر همکاری اشرار با یکدیگر این 5 مرزبان را در قبال گرفتن مبلغی به گروهک تروریستی جیش العدل فروخت. ربایش در مرزهای دیگر کشورها اتفاق می‌افتد و امر غیرعادی و بدون سابقه‌ای نیست و این بار در خاک جمهوری اسلامی ایران که یکی از امن‌ترین کشورهای منطقه است اتفاق افتاد.

بعد از تحویل مرزبانان ایرانی به افراد تروریست جیش العدل، گروگان‌ها به عمق خاک پاکستان منتقل شدند و در چند شهر این کشور به نام‌های «تربت» و «پنج گور» و نهایتاً در ارتفاعات منطقه موردنظر مستقر شدند. آخرین منطقه استقرار آنها ارتفاعاتی در پاکستان بود که در نزدیکی سراوان بود.

‌ گروهک جیش‌العدل قصد چه استفاده‌ای از این گروگان‌ها را داشت؟

در مورد اینکه از گروگان‌ها چه استفاده‌ای شود در بین اعضای گروهک اختلاف‌نظر وجود داشت که باعث اختلاف «عبدالرئوف ریگی» به‌عنوان سخنگو و «محمد ظاهر» به‌عنوان سرکرده شد و هرکدام سعی داشتند تا نظر خود را عملی کنند. عبدالرئوف قصد داشت که از این فضا بیشترین استفاده را کند و با سوءاستفاده از این آدم‌ربایی به گروه وجهه‌ای مردمی‌ دهد. همچنین تلاش می‌کرد که بتواند از علما هم استفاده ابزاری کند و خود را به‌عنوان فردی مطیع نظرات علما نشان دهد، تا بتواند جایی در بین ساکنین زاهدان پیدا کند و بتواند با استفاده از این حربه به جذب تعداد بیشتری از افراد دست یابد. در همین راستا ارتباطاتی را با بعضی از علما و بزرگان و معتمدین بلوچ گرفت و به آن‌ها گفت که حاضر است با میانجی‌گری علما هرچه دستور دهند را اجرا کند.

اما در مقابل این نگاه، شیوه سرکرده گروهک هم بود. محمد ظاهر با عملی شدن نظر عبدالرئوف مخالف بود چراکه او ریاست خود بر گروهک را درخطر می‌دید و نگران بود که عبدالرئوف از این موضوع به‌عنوان برگ برنده استفاده کند. لذا با این نظر مخالف بود و نظر عبدالرئوف را قبول نداشت. وی بارها با اظهارنظر خود می‌گفت این گروگان‌ها باید کشته شوند. دلیل دوم این امر هم این بود که محمد ظاهر نگاهی نظامی داشت و اعتقادی به گفت‌وگو و مذاکره باکسی را نداشت و این راه نمی‌پسندید و این راه را مباین و مخالف مسیری می‌دانست که انتخاب کرده بودند، زیرا با اساس کار آن‌ها سازگار نبود.

‌ اما در همین روزهای ابتدایی ربایش اخباری در خصوص شهادت یکی از مرزبانان به گوش رسید که بارها تائید و تکذیب شد. این اتفاق حتی با بازگشت 4 گروگان به کشور هم همچنان تا مدتها در ابهام بود؟

همانطور که گفتم نگرانی محمد ظاهر به عنوان سرکرده گروه این بود که خود را به‌عنوان فردی معرفی کند که تصمیم نهایی بر عهده او است و کسی نمی‌تواند بر او تأثیر بگذارد، ‌بنابراین تمام تلاش خود را می‌کرد تا از تأثیر نفوذ عبدالرئوف بکاهد و خود را به‌عنوان رهبر معرفی کند، لذا محمد ظاهر دستور اعدام گروهبان دانایی‌فر را صادر کرد. گروهبان دانایی‌فر به‌عنوان قربانی انتخاب شد چراکه وی مسئول نفرات دیگر بود و نیروی درجه‌دار مرزبانی ایران بود و همچنین نسبت به حرف‌های تروریست‌ها نسبت به بقیه حرف‌شنوی کمتری داشت.

عبد الرئوف مخالف کشته شدن کسی از گروگان‌ها بود، لذا قبل از اعدام شهید دانایی‌فر و بعد از آن بارها مخالفت خود را از تصمیم سرکرده گروهک اعلام کرد. حتی این مخالفت‌ها به‌قدری آشکار شد که در رسانه‌ها و فضاهای مجازی انتشار یافت و همین امر سبب شد که عبدالرئوف از جیش العدل جدا شود و گروهی جدید را در اسفندماه سال 92 تقریباً یک ماه پس از گروگان‌گیری به نام «جیش النصر» تشکیل دهد.

‌ شاید بیان دقیق کیفیت حادثه دردناک باشد، اما می‌خواهیم بدانیم که جزئیات حادثه شهادت شهید دانایی‌فر چه بوده است؟

جزئیات اعدام شهید جمشید دانایی‌فر به این نحو بود که چند نفر مسئول اجرای حکم اعدام می‌شوند که برای اجرای همین جنایت ایشان را از جمع جدا می‌کنند و بر روی تپه‌ای می‌روند و ماشین تویوتایی را در تپه می‌گذارند و از ماشین طنابی آویزان می‌کنند که ایشان را به همان طناب می‌بندد که به علت ارتفاع کم پای ایشان به زمین می‌رسد و شهید نمی‌شود و هنگامی‌که این را می‌بینند با پارچه‌ای ایشان را خفه می‌کنند و بعد هم برای اطمینان بیشتر تیر خلاص به ایشان می‌زنند. در آخر هم در همان مکان روی ایشان خاک می‌ریزند و به‌اصطلاح دفن می‌کنند. بقیه گروگان‌ها هم به‌جای دیگری انتقال پیدا می‌کنند.

خبر شهادت شهید دانایی‌فر چه زمانی به دست ایران رسید؟

تقریباً در همین زمان عده‌ای از بزرگان و معتمدان بلوچ در منطقه‌ای در کویته پاکستان برای آزادسازی این مرزبانان حاضر به گفت‌وگو با سرکردگان این گروهک تروریستی شده بودند که ناگهان خبر اعدام شهید دانایی‌فر به عبدالرئوف می‌رسد و وی علناً مخالفت خود را از این اقدام اعلام می‌کند و به گروه علما می‌گوید که بدون اطلاع او این کار انجام‌شده است.

 

‌ آزادی گروگان‌ها صرفاً با میانجی‌گری بزرگان و علمای بلوچ صورت گرفت؟

خیر. اصلاً نباید اینگونه فکر کنیم که این گروه و تروریست‌هایی مشابه به این به علما و بزرگان منطقه احترام می‌گذارند و این مقدار حرف شنوی دارند. همانطور که گفتم همه این رفتارها فقط هم‌ارز با سیاست‌های این گروه‌های تروریستی است تا وجهه‌ای میان مردم منطقه پیدا کنند. نکته‌ی جالب اینجا است که بااینکه آن‌ها سعی می‌کنند خود را مطیع علما و بزرگان جلوه دهند، بازهم از آنان درخواست پول می‌کنند و با دریافت مبلغی حاضرند 4 گروگان دیگر را آزاد ‌کنند و تحویل معتمدین بلوچ ‌دهند تا به ایران برگردند. آنچه در عمل نیز اتفاق افتاد همین بود و گروه در واقع گروگان‌ها را فروخت!

‌ تا مدت‌ها بعد بر سر زنده بودن و یا نبودن شهید دانایی‌فر اخبار ضد و نقیضی منتشر می‌شد! قصد جیش‌العدل از این بازی روانی چه بود و بفرمایید که چرا خود ایران علی‌رغم اینکه از طریق گفته عبدالرئوف به علما از سرنوشت دانایی‌فر اطلاع داشت، این مسئله را برای رسانه‌ها روشن نکرد؟

اول بگویم که منبع خبر ما برای اطلاع از شهادت دانایی‌فر به هیچ عنوان عبدالرئوف ریگی نبود و منابع اطلاعاتی ما در این موارد کانال‌های دیگری است که بسیار سریع‌تر و دقیق‌تر ما را مطلع کرد. اما در ابتدای انتشار خبر بنا به برخی معذوریت‌های اطلاعاتی امکان انتشار خبر را نداشتیم و بعد از آن هم که گروه شروع به عملیات روانی بر سر زنده بودن دانایی‌فر کرد، دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی ایران هم بارها اعلام کرد که این فرد به شهادت رسیده است.

اگر خاطرتان باشد، بعد از آزادسازی این 4 تن حرف‌هایی زده شد، مبنی بر اینکه یک نفر از آنان به گروهک جیش العدل پیوسته است و به آمریکا پناهنده شده است. آن‌ها سعی کردند بابیان این موضوع عملیات روانی را علیه نیروهای حافظ امنیت در کشور ایجاد کنند تا اطمینان مردم نسبت به دستگاه‌های مسئول کم‌رنگ شود. این اقدامات گروه با حمایت‌ها و هدایت سرویس‌های حامی تروریست‌ها در منطقه بوده است، هدفی که آنان از این اقدام دنبال می‌کنند تلاش برای عدم پاسخگویی پاکستان در برابر مسئولیت کشته شدن گروهبان دانایی‌فر است.

بنا بر طراحی و سناریویی که داشتند، ‌در فضاهای مجازی و شبکه‌های ماهواره‌ای سعی می‌کنند که پیوستن گروهبان دانایی فر به آمریکا و گروه را به مخاطبان خود القا کنند و بحث خائن بودند را مطرح می‌کنند.

اثبات این ادعا که ایشان به شهادت رسیده است احتیاج به دلایل متقنی داشت تا دیگر جایی برای انکار باقی نماند. سیستم انتظامی جمهوری اسلامی سیستم پاکی است که خیانت در آن جایی ندارد و این تهمت‌ها خللی در راستای ایجاد امنیت ندارد. همچنین برای کاستن فشار بر جمهوری اسلامی و برای زدودن فشار بر روی خانواده این شهید بازگشت پیکر این شهید به کشور مهم جلوه می‌کند.

‌ بعد از آن اتفاقات تا مدت‌ها از تحرکات گروه خبری نبود؟

بله. این موضوع به این خاطر است که ما کاملاً بر فعالیت‌های گروه اشراف داشتیم و تحرکات تروریستی را در نخستین مراحل کنترل و خفه می‌کردیم. در سال 93 یکی از شاخه‌های اصلی جیش العدل در سراوان سیستان و بلوچستان شناسایی می‌شود. این گروه قصد داشتند در 22 بهمن سلسله عملیات خرابکارانه‌ای را در استان انجام دهند. طبق شناسایی‌های انجام‌شده در 16 و 22 بهمن قبل از هرگونه عملیات خرابکارانه تروریست‌ها دستگیر می‌شوند. اعضای این گروه از زن و کودک استفاده می‌کنند که آن‌ها را سپر می‌کنند و از آن‌ها استفاده‌ای ابزاری می‌کنند که بنا بر ملاحظات دستگاه امنیتی برای آسیب ندیدن زن‌ها و کودکان، دو نفر از اعضای گروه موفق به فرار می‌شوند که نهایتاً در 22 بهمن به همراه بیش از 350 کیلو مواد انفجاری دستگیر می‌شوند. از همین اعضای دستگیرشده کسانی بودند که در به شهادت رساندن گروهبان دانایی‌فر نقش داشته‌اند و در آن صحنه حاضر بودند. بنا بر اعترافات همین افراد که البته حاضر به همکاری می‌شوند، جزئیات شهادت دانایی‌فر را می‌گویند و موقعیت دقیق محل دفن این شهید معلوم می‌گردد.

‌ بازگرداندن پیکر شهید دانایی‌فر چگونه بود؟

ابتدا از طریق دو متهم دستگیر شده که عرض کردم در حادثه شهادت دانایی‌فر نقش داشتند موقعیت دقیق را شناسایی کردیم، موقعیت دفن در خاک پاکستان بود. تصمیم بر برگرداندن پیکر این شهید گرفته شد و با توجه به سابقه پاکستان در حمایت از تروریست‌های شرور، می‌دانستیم که آنها برای جلوگیری از برگرداندن پیکر شهید آثار آن را از بین خواهند برد تا همچنان به‌عنوان متهم اصلی شناخته نشوند و بتوانند از فشارهای جمهوری اسلامی بکاهند. به همین دلیل به سرعت نیروهای خودی را به منطقه اعزام کردیم، البته بخش‌هایی از بدن شهید دانایی‌فر از بین رفته بود و بخش‌های سالم دیگر به خاک کشور برگردانده شد. در جریان انتقال پیکر شهید هنگامی‌که پلیس پاکستان متوجه این گروه اعزامی می‌شود آنها را تحت تعقیب و گریز قرار می‌دهد که سرانجام در تاریخ اول فروردین سال 1394 پیکر شهید تحویل جمهوری اسلامی شد.

با برگرداندن و تشیع پیکر این شهید تمام فضاهای عملیات روانی علیه جمهوری اسلامی ‌به پایان رسید و نقشه‌ی شومی دیگر علیه جمهوری اسلامی ایران خنثی ‌شد.

 

منبع: نشریه اشارت، موسسه راهبردی دیده بان

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار