از نسلی که همه چیز را در مسجد آموخت تا نسلی که به فرهنگسرا میرود
به گزارش خبرگزاری بسیج به نقل از فارس، دهه شصتیها و همه آنهایی که در آستانه دهه سوم زندگی خود هستند در اکثر شهرستانها، فعالیت فرهنگی خود را غالبا از سه مکان خاص شروع کردند. مسجد، مدرسه و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.
در دوره تحصیل ابتدایی این نسل، هنوز کانونها، فرهنگسراها و مؤسسات معدودی که امروزه در شهرستانها دیده میشود؛ وجود نداشت.
خوشبختانه نسل بعدی، از امکانات بیشتر و بهتری برخوردار شد. اینکه یک نوجوان یا نونهال در بسترهایی همچون فرهنگسراها رشد کند فوایدی دارد که رابطه مثبت بین هنرمندان و نسل جدید، ایجاد محیطی با نشاط برای آنها و جلوگیری از انزواگرایی و انحرافات مربوط به آن از جملهها آنهاست.
حیات فرهنگی نسل دهه 60 در مسجد شکل گرفت جایی که در آن گروه سرود تشکیل دادیم، تئاتر کار کردیم و حتی نشریه راه انداختیم.
از مساجد به اردو رفتیم و از کتابخانه مساجد بهرهها بردیم، با بچههای مسجد به کوهنوردی، استخر و فوتبال رفتیم، حتی در مسجد فیلم تماشا کردیم، اینها همه با رعایت شئون و محدودیتهای مذهبی بود، زنان هم فعالیتهای خود را به مسجد میآوردند، ما خواندن خطبههای عقد در مساجد را هم به یاد داریم.
از ابتدا به دلیل سرعت در سازندگی، در امور زیربنایی فرهنگی آن قدر که باید مطالعه نشده و در ترویج فرهنگسراها و نوع کاربری آنها عجله کردیم و از آنجا که متولی اصلی فرهنگ و نظارت بر فعالیتهای فرهنگی در کشور، دستگاهی به نام وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی است میطلبد این وزارتخانه با برنامهریزی و مطالعاتی دقیق، برخوردی قاطعانه با دستگاههای زیر مجموعه خود در این راستا داشته باشد.
نباید با ساختن فرهنگسراهای گوناگون در هر استان و شهرستان و شهر این نظارت محو و فراموش شود و کارهای فرهنگی را به دست کسانی نسپاریم که هیچ گونه تخصصی در این زمینه ندارند تا هر مجموعهای از روی دلسوزی برای خود فرهنگسرایی بنا کند حال چه از این فرهنگسرا حاصل شود الله اعلم.
اینکه فرهنگسراها ترویج دین بکنند ایرادی ندارد. اما ایراد اصلی و کلیدی آنجایی وارد است که در نسل نو درک ناقص و دو گانهای ازدین پدید بیاید. اینکه در نگرش بین برخی جوانان و نوجوانان با روحانیت تفاوت محسوسی وجود داشته باشد، نقطه هشدار است.
این که هنرمندان و قشر مذهبی به یکدیگر دیگرگونه نگاه کنند، قطعاً برای پیشبرد اهداف متعالی فرهنگی مضر است و قطعاً اینکه مساجد در فعالیتهای مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی منزوی شوند، خواست انقلابی ما نبوده است. مهمترین رسالت مسجد، مسائل مذهبی و عبادی-سیاسی است. اما وقتی یک مسجد به غیر از نماز، صرفاً برای مراسم ختم باز شود، این یعنی اجحاف در حق سنگر اصلی مسلمین.
وقتی مسجد اینگونه خلوت شد، نیاز به ساخت مسجد نیز کمرنگ میشود و در ناخود آگاه اجتماع این تصویر نقش میبندد که نیاز به ساخت ساختمانهایی با رویکردهای دیگر فرهنگی ضروری است.
تجمیع فعالیتهای فرهنگی با رعایت موازین اسلامی منافاتی با شأن مسجد ندارد کما اینکه کانونهای فرهنگی مساجد به همین منظور و با نیت نزدیک شدن به جوانان و محوریت مساجد بنا شدند که البته با توجه به عدم وجود زیرساخت لازم و دستوری بودن امر آنگونه که باید پیش نرفته و تسری پیدا نکرده است.
باید رو دربایستی را کنار بگذاریم و با خود رو راست باشیم، مساجد با این روند در موضوعات مطروحه منزوی شده و جای خود را به فضاهای مدرن خواهند داد. حتی اگر به دیدگاههای سالهای گذشته (دهه شصت تا اواسط دهه هفتاد) بازگردیم، که به نوعی نگاه بستهتری بر جامعه حاکم بود؛ به مسجد با دید بازتری نگاه میشد. نمونه بارز آن حسینیه ارشاد بود که مباحث فلسفی انقلاب بعضاً ریشه در جلسات آن محل دارد.
در مباحث دیگر نیز مسجد نقش مؤثرتری داشت که به عنوان مثال در موضوع دفاع میتوان از مسجد جامع خرمشهر نام برد. البته یکی از دلایل مهم کمرنگ شدن مساجد، غیر کاربردی بودن برخی از مساجد تازه ساخت است که باید در این امر تجدید نظر اساسی شود.
باری، قرار نیست مسجد همه فعالیتهای فرهنگی و هنری را پوشش بدهد اما وقتی نونهالان ما در این بستر رشد کنند، نسلی متدین و متعهد پرورش خواهند یافت.
این امر نیاز به مطالعه بیشتر و نگاهی فراختر نسبت به سالهای گذشته دارد. امیدوارم تا دیرتر نشده مسئولان و اهالی فرهنگ، فکری به حال مهمترین مرکز اسلامی، در ارائه محتوا، مخاطب و ساختار بکنند که در این مسیر بهرهگیری از فرهیختگان از قبیل روحانیت، اهالی رسانه و از همه مهمتر هنرمندان امری واجب است.
انتهای پیام / 63042 /