تبیینی بر مغالطات و باطلگرایی مستتر در تکثرگرایی غربی
شاید در فهم مبانی و مختصات پلورالیسم و بیانی که به کنه حقیقت زمینی و انسانی این رهاورد جهان مدرن و افکار اومانیستی و رویکردهای پلورالیستی منتج از آن دست یابد، هیچ جملهای بالاتر و دقیقتر از این آیه شریفه در قرآن کریم نباشد که خداوند متعال فرمود:«(و اذا قیل انَّ وعداللَّه حق و الساعة لاریب فیها قلتم ما ندری ما الساعة ان نظن الا ظنا و ما نحن بِمستیقنین.»(جاثیه، 23
و هنگامی که گفته
میشد: «وعده خداوند حق است و در قیامت هیچ شکی نیست»، شما میگفتید: «ما نمیدانیم
قیامت چیست؟ ما تنها گمانی در این باره داریم و به هیچ وجه یقین نداریم.»
آیا پلورالیسم
اساساً و اصالتاً ماهیتی علمی و فلسفی دارد یا یک رویکرد سیاسی کارانه و برای
ترویج نوعی اباحه گری شبه فکری و سوء استفاده از نتایج اجتماعی و فرهنگی ناشی از
آن است؟
همین رویکرد در
میدان دین و در مصاف با آیین خاتم اسلام، چه مواجههای را پدیدار میسازد؟ اینها
نقاط عطف و مراکز ثقل بحث پلورالیسم است.
وادی فلسفه محل
شکاکیت و پرسش است و سیر تطور بحث پلورالیسم هم از تئوریسینی غربی مثل کانت گرفته
تا عالمانی فرهیخته و فیلسوف همچونشهید مطهری و آیت الله مصباح یزدی، سیری ملهم
از علم است و ضرورت پاسخگویی و رد شبهه. در این باب در ادامه این مجال، به تأمل خواهیم
پرداخت.
پلورالیسم؛ سابقه و صبغه بحثی سیاسی کارانه در جامه علم و فلسفه؟!
قبلابه این سؤالات و مقولات پرداختیم که پلورالیسم چیست؟ کارکردهای آن کدام است؟ آیا میتوان پلورالیسم را صرفاً در دایره یک مفهوم فلسفی و یا در گستره امری هستی شناختی مورد تبیین و ارزیابی قرار داد و یا باید گفت سبقه و صبغه پلورالیسم بیش از آنکه در دایره فلسفه علم بگنجد، در منظومه میدان سیاست به ظهور و بروز میرسد.
ابتدا
پلورالیسم را به عنوان امر هستی شناختی و نیز یک مقولهای سیاسی کارانه مورد تحلیل
قراردادیم و گفتیم این مقوله فلسفی ـ سیاسی ـ هستی شناختی که ارتباط فعال و حجیمی
با ابعاد و ساحات دیگر فکر و زندگی بشر از جمله اخلاق، فلسفه، سیاست، دین،
اجتماعیات و... یافته است به نوعی تبدیل به یک شاهراه شناختی در حوزه مباحث وسیع و
متنوع فرهنگی و اجتماعی شده است.
به راستی جایگاه پلورالیسم و دستاوردهای سیاسیاش در جهان معاصر چیست و در کجا؟
تبیین این مقوله از آنجا اهمیت پیدا میکند که پلورالیسم در دنیای معاصر و موقعیت کنونی بشر و جهان، مسیری برای عبور از امر دین و راهی جهت هرچه فربهتر شدن اومانیسم و مادیگری شده است.
و در ادامه نیز
به چرایی و چگونگی این موضوع پرداخیتم و بر محور چند مسئله، این عرصه فکری را مورد
توجه قرار دادیم.
و دستاورد این
رویکرد را هم در این دانستیم کهپلورالیسم در سیاست ممکن است به دموکراسی آن
هم بر اساس متد و مدل غربی منتهی شود؛ همانگونه که در مذهب به مثابه روشی برای
عبور از سنتهای مذهبی تلقی و به بار مینشیند و یا در اجتماعیات به تغییر و تطور
سبک زندگی انسان منتهی میگردد.
پذیرش پلورالیسم چه تبعات و عواقبی را برای حوزههای فردی و اجتماعی به همراه دارد؟
ما یادآوری نمودیم که پذیرش و تزریق پلورالیسم در هر یک از حوزههای پیش گفته منتج به نتایجی خواهد شد که مبتنی بر آن نتایج دستاوردهای زندگی بشر در فاصلهای بعید از زمین تا آسمان، از ماده تا معنا و از شیطان تا خدا و از دوزخ تا بهشت متفاوت و متنوع خواهد بود و در میانه این دو آوردگاه و فاصله فاحش میان آنها طیفی رنگارنگ و متنوع از نحلهها و مکتبهای فکری و اندیشگی و رویکردها و منشهای فردی و اجتماعی تجلی خواهد نمود.
اما یکی دیگر
از مباحث مهمی که در بحث تکثرگرایی مطرح میشود بحثمواجهه آن با
مفهوم حقیقت و امر وحیاست.
اگر بنا باشد
تکثرگرایی و بار معنایی و نتایج و تبعات آن را به بیانی واضح و ساده تر تبیین کنیم
و نوع مواجهه آن را با مقوله حقیقت مطلق و مطلق حقیقت بسنجیم باید گفت پلورالیسم
در واقع نوعی اباحه گرایی و باری به هر جهت بودن است در برابر مقیداتی که امر دین
برای ما بناساخته و ما را به سمت آن رهنمون میسازد.
پلورالیسم؛ انگارهای در کشاکش نظریه پردازان
بنیادین و رهآوردهای تاریخاش
چه در مانیفستهای تعریفی بنیانگذاران فکری تکثرگرایی و چه در رهآورد تاریخی آن به خصوص از قرن نوزده به این سو در جامعه اروپایی و کلیسای آن دوران، و نیز چه در تبعات عملگرایانه این دیدگاه شبه فلسفی، میتوان دید که فرد و جامعه با این متد چگونه به سمت اباحه گرایی اخلاقی و اعتقادی و حتی سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و... میلغزد و فرو میرود.
پلورالیسم یعنی
ایستادن در برابر حقیقت مطلق که تعین آسمانی و الهی آن در امر دین ظهور و بروز مییابد
و این مسئله در عرصههای مختلف رنگ و بوی غیر الهی و بلکه ضد دینیاش را مطابق با
لحاظات همان عرصه صورت و معنا میدهد.
به طور مثال در
عرصه فرهنگ، شاهد اباحه گری فرهنگی، ذیل تکثرگرایی و فهم و قرائت مختلف از متون ـ
حتی ـ دینی میشویم و همه معضلات و تبعات وخیمی را که چنین نگاه و رویکردی به
همراه خواهد داشت را شاهد میشویم.
علوم انسانی؛ پاشنه آشیل معنا و مفهوم پلورالیسم غربی
و یا در عرصه فکر و اندیشه و آوردگاهی مثل علوم انسانی و به خصوص در عرصه تربیت نسل دانشجوی جامعه، تکثرگرایی به اعوجاج و پریشانیهای فکری کسانی میانجامد که مجبور به یادگیری و منطبق شدن اندیشگی بر نظریات طیف روشنفکران غربی و بر محمل ترجمههای برآمده از متون غربی، در سر کلاسهای دانشگاه هستند.
البته
تکثرگرایی در اقتصاد و سیاست هم به تناسب موضوعات آن عرصهها، تبعات و نتایج خاص
خود را دارد.
اینکه جامعهای
در اقتصاد به یک درهم ریختگی مبتنی بر رویکردهای دلال مآبانه میرسد و یا در
سیاست، از ماکیاولیسم گرفته تا پوپولیسم در سیطره هژمونی تکثرگرایی غربی هر روز
بیشتر و بیشتر دچار میشود و این نتایج و تبعات را میتوان در خروجیهای رفتارهای
فردی و اجتماعی مردمان آن جامعه دید، همگی گویای همین حقیقت است که دستاورد مقوله
ای مثل پلورالیسم که از جایی خارج از متن دین و بلکه در برابر امر مقدس دین الهی و
بر خلاف آموزههای وحیانی آن به بشر حقنه میشود و با هزار رنگ و لعاب فریبنده به
او پیشکش میگردد، چیزی جز تباهی و نابودی نیست.
از پلورالیسم جان هیک تا صراطهای مستقیم عبدالکریم سروش
بد نیست در اینجا بار دیگر به ریشه پلورالیسم دینی معتقدان به «صراطهای مستقیم» و اندیشههای جان هیک و تعریفی که او از تکثرگرایی ارائه میدهد برگردیم و ریشههای این تفکر را در این عبارات تأمل برانگیز بجوییم که: «پلورالیسم عبارت است از قبول و پذیرش این دیدگاه که تحویل و تبدیل وجود انسانی، اصالت خود محوری به حالت خدا ـ حقیقت محوری ـ به طرق گوناگون در درون همه سنتهای دینی بزرگ عالم صورت میگیرد؛ به عبارت دیگر تنها یک راه و شیوه نجات و رستگاری وجود ندارد بلکه راههای متعدد و متکثری در این زمینه وجود دارند.»
اما به راستی
مقولهای همچون تکثرگرایی علاوه بر اینها، دیگر چه دستاوردهای وخیمی برای جامعه
بشری امروز به دنبال داشته و خواهد داشت؟ آینده انسان
و جامعهای که بر مبنای تکثرگرایی به پیش میرود به کجا خواهد رسید؟
مواجهه سرنوشت ساز و حیاتی پلورالیسم و امر قدسی دین
در باب بحث پلورالیسم همانطور که در مقدمه این مجال هم یادآوری کردیم یکی از پاشنه آشیلهای جدی و نقاط ثقل اساسی، مواجهه ای است که این مقوله با امر دین و به خصوص با دین خاتم و اصل تمامیت وحی و خاتمیت رسولان هدایت برقرار میسازد.
خداوند متعال
در قرآن کریم میفرماید:«وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً
فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ؛ هر کس غیراز
اسلام دینی را بجوید، هرگز از او پذیرفته نشود و او در جهان آخرت از زیان کاران
خواهد بود.»
این معنا در
بیان متفکرین دینی به ظهور و بروزی متعین و متبین در مواجه با بحثهای مدرن و پست
مدرن فلسفی و خاصه در مقوله پلورالیسم رسیده است. آنچنانکه شهید عزیز و متفکر
بزرگ استاد مطهری را در این خصوص چنین اشعار میدارد که:«دین حق در هر زمانی، یکی بیش نیست و بر همه
کس لازم است که از آن پیروی کند. این اندیشه که اخیراً در میان برخی از مدعیان
روشن فکری رایج شده است که می گویند همه ادیان آسمانی از لحاظ اعتبار در همه وقت
یکساناند، اندیشه نادرستی است.»
درست است که پیامبران خدا همگی به سوی یک هدف و یک خدا دعوت کردهاند، ولی این سخن به این معنا نیست که در هر زمانی، چندین دین حق وجود دارد و انسان میتواند هر دینی را که میخواهد بپذیرد؛ بلکه معنای آن، این است که انسان باید همه پیامبران را قبول داشته باشد و بداند که پیامبران سابق، مبشّر پیامبران لاحق، خصوصاً خاتم و افضل آنان بودهاند و پیامبران لاحق، مصدّقِ پیامبران سابق بودهاند.
پس لازمه ایمان به همه پیامبران، این است که در هر زمانی، تسلیم شریعت همان پیامبری باشیم که دوره اوست و قهراً لازم است در دوره ختمیّه به آخرین دستورهایی که از جانب خدا به وسیله آخرین پیامبر رسیده است، عمل کنیم. این لازم اسلام، یعنی تسلیم شدن به خدا و پذیرفتن رسالتهای فرستادگان اوست.
در این زمان
اگر کسی بخواهد به سوی خدا راهی بجوید، باید از دستورات دین او راهنمایی بجوید.
تاریخ تطور مفهوم پلورالیسم چه کارکردهای اجتماعی را به همراه داشت؟
اما تاریخ پلورالیسم به لحاظ وجه و تجلی فلسفی و البته بازخوردهای متنوع فرهنگی، دینی، اجتماعی و حتی سیاسیاش، به کلیسای قرن نوزده و بعد از آن با نضج گیری و تطور شکلی و کمتر ماهوی، به ظهور و بروزی شبه علمی و البته در مجامع فکری – فلسفی مسحیت در قرن بیستم بر میگردد.
شاید بتوان
مبدع و خالق این مفهوم را با همه بار و معانی فلسفیاش در قرن اخیر و در جامه
پلورالیزم دینی در هیئت جهان مسیحی، که در دهههای اخیر به منصه ظهور علمی ـ شبه
علمی؟- رسیده است جان هیک دانست.
او که متولد
1922 میلادی بود با طراحی این پدیده و بنا نهادن مکتبی پروپاگاندا بر محور فکر
فلسفیاش به ترویج و تهییجی اجتماعی دست زد.
جان هیک میگوید:
از نظر پدیدار شناسی، اصطلاح تعدد ادیان(کثرت دینی) به طور ساده عبارت است از این
واقعیت که تاریخ ادیان نمایانگر تعدد سنن و کثرتی از متفرعات هر یک از آنهاست. از
نظر فلسفی، این اصطلاح ناظر به یک نظریه خاص از روابط بین سنتهاست، با دعاوی
مختلف و رقیب آنها. این اصطلاح به معنای این نظریه است که ادیان بزرگ جهان تشکیل
دهنده برداشتهای متفاوت از یک حقیقت غایی و مرموز الوهی اند.
«ادیان» مختلف(؟!)؛ جریانهای مختلف؛ لعاب آزادی خواهی بر مغز قشریگری
جان هیک در
ادامه روند تئوریزه کردن نوعی اباحه مذهب لعاب تمرکز گریز فکری میگوید:«ادیان مختلف، جریانهای متفاوت تجربه دینی
هستند که هر یک در مقطع متفاوتی در تاریخ بشر آغاز گردیده و خودآگاهی عقلی خود را
درون یک فضای فرهنگی بازیافته است.»
اما در برابر
چنین رویکردی که برآیند یک فرآیند مسیحی از قرون گذشته تا کنون و در جامه
پرولوتاریای مسیحی آن هم در وجه کلیسای قرن نوزدهمیاش با همه دگماتیسم و
دیکتاتوری فکری سایه افکنده بر آن کلیساست؛ متفکری اسلامی ایستاده است که در تباین
و کنتراستی جدی و روشن با این مفهوم اباحه گرانه به تبیین حقیقت دین در نزد آیین
حق و مانیفست آسمانی و معجزه آسایش که همان قران کریم باشد میپردازد:«اسلام طرحی است کلی و جامع و همه جانبه و
معتدل، حاوی همه طرحهای جزئی و کارآمد در همه موارد.»
وقتی متفکری همچون مطهری در برابر برداشتهای پوپولیستی پلورالیستی میایستد
جالب و قابل تأمل اینجاست که متفکر شهید استاد مطهری در این تعریف از حقیقت اسلام، بر چند وجه اصلی که در برابر مواجهه سیاسی اهالی پلورالیستی غرب با حقیقت دین و شریعت الهی قرار میگیرد تأکید ورزیده است؛ جامعیت، مانعیت، اعتدال و کلیت.
جان هیک اما
مبتنی بر مبنای شبه استدلالی پلورالیسم از همین رهآورد و معنا استفاده کرده و
یادآوری میکند: «...تنها یک راه و شیوه نجات و رستگاری وجود ندارد، بلکه راههای
متعدد و متکثّری در این زمینه وجود دارند.»
و این معنا، یک
دستاورد انگاره ای به همراه دارد که در بیان او عبارت است از «بنابراین،
تکثرگرایی، حقانیت و کمال و رستگاری را در همه ادیان محقق میشمارد.»
مغالطه و پوپولیسم؛ وجه توأمان پلورالیسم سیاسی کار
و چه بسا مفاهیم و دستاوردهای شبه استدلالی مغالطه آمیزی که بسان کلمه حق یراد بها الباطل در بیان متفکران خالق و پرورش دهنده مفاهیمی همچون پلورالیسم، ظهور میکند؛ ببینید کسی مانند هیک چه نتیجه ای و تابعی از متبوع تکثرگراییِ ادعایی خویش برمی آورد:«هر چند ادیان تفاوت دارند، ولی آنها در راه رستگاری بشر، یک کار مشترک انجام میدهند که در این صورت ما به بطلان یا ناحق بودن بسیاری از ادیان، دچار نمیشویم یا فقط راه و دین خود را حق نمیدانیم.»
گفتیم که این
سؤال که پلورالیسم اساساً و اصالتاً ماهیتی علمی و فلسفی دارد یا یک رویکرد سیاسی
کارانه و برای ترویج نوعی اباحه گری شبه فکری و سوء استفاده از نتایج اجتماعی و
فرهنگی ناشی از آن است را باید در مطالعات منطقی و فلسفی و تبیین و ارزیابی دقیق و
عمیق ماهیت و به خصوص کارکردهای و تبعات اجتماعی و فرهنگی آن جستجو کرد.
آیا جنگ فکری آخرالزمان، میان اهالی تکثر و مبانی اسلام خواهد بود؟
و نیز این سؤال را که همین رویکرد در میدان دین و در مصاف با آیین خاتم اسلام، چه مواجهه ای را پدیدار میسازد و این مبانی به عنوان نقاط عطف و مراکز ثقل بحث پلورالیسم را باید در سایه بررسی هستی شناختی و دین مدارانه این تفکر بررسید.
یادآوری دوباره
این نکته کهارزیابی مفهوم پلورالیسم با همه تبعات و
عواقب اجتماعی، فرهنگی و سیاسیاش در وادی فلسفه که محل شکاکیت و پرسش است رخ میدهد
و سیر تطور بحث پلورالیسم هم از تئوریسینی غربی مثل کانت گرفته تا عالمان فرهیخته
و فیلسوفی همچون حضرات آیات مطهری، مصباح یزدی و علامه طباطبایی و دیگران، سیری
ملهم از علم است و ضرورت پاسخگویی و رد شبهه.
بحثی که بایستی
از دل منابع اصیل و متون کهن و فحیل اسلامی و از ورای مجادلات شبه علمی اما سیاسی
کارانه، با بیانی مستدل، متعین و مبرهن، مورد ارزیابی و پاسخگویی قرار گیرد.
منابع و پی نوشتها:
عدل الهی، مرتضی مطهری، نشر صدرا
مباحث
پلورالیسم دینی، جان هیک
دین پژوهی،
میرچاالیاده، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی
جان هیک، فلسفه
دین، ترجمه بهرام راد
تحلیل و نقد
پلورالیسم دینی، علی ربانی گلپایگانی
تاریخ و زمینههای
پیدایش پلورالیسم دینی
رابطه
پلورالیسم دینی با لیبرالیسم دینی
ریشهها و
عوامل متأثر از نظریه تکثرگرایی مسیحی در کلام اسلامی
ریشهها و
عوامل پلورالیسم دینی از منظر علوم اسلامی