عشق به حرم حضرت زینب(س) هیچ مرزی نمی شناسد
«جواد بابایی»، برادر شهید با اشاره به حضور خود و برادرش در ایران می گوید: سه سالی می شد که برادرم از افغانستان به تهران برای کار آمده بود تا از این راه خرج خانواده ام را تامین کند. 6 ماه بعد از آن، من هم به تهران آمدم تا در کنار همدیگر به کسب روزی حلال بپردازیم. من در کارگاه نجاری در جنوب تهران(محله خلازیر) مشغول به کار شدم و او هم به عنوان کارگر ساختمان در همین حوالی کار می کرد.
جواد در ادامه با اشاره به خصوصیات اخلاقی و رفتاری برادرش ادامه می دهد: برادرم پسر ساکتی بود و با هیچ کس کار نداشت. تا مقطع پنجم ابتدایی در افغانستان درس خوانده بود که به تهران آمد تا خرج خانواده مان را تامین کند. ما در خانواده 5 برادر و 4 خواهر بودیم که او پسر دوم خانواده بود که سرانجام در سن 20 سالگی شهید شد.
این برادر شهید می افزاید: برادرم زحمتکش و مومنی بود و مزد روزها کارگری اش را برای پدرو مادرم می فرستاد. هیچ وقت نمازش قضا نمی شد. در مراسم های مذهبی شرکت می کرد. ماه های محرم در حسینیه های همشهری هایمان حضور پیدا می کرد و برای اهل بیت(ع) عزاداری می کرد. او از من کوچکتر بود اما درس های زیادی به من و خانواده ام داد. وقتی گفت می خواهد به سوریه برود، اولش کمی مخالفت کردیم اما او پای تصمیمش ماند و با دوستانش به سوریه رفت.
این برادر شهید می افزاید: برادرم به همراه تعدادی از دوستان افغانی خود به محله شهر ری تهران رفت و کارهای مقدماتی خودش را برای اعزام به سوریه از آنجا انجام داد و 3 ماه بعد از حضورش در سوریه به شهادت رسید.
شنیدن خبر شهادت برادر
وی ماجرای شنیدن خبر شهادت برادرش را این گونه برایمان شرح می دهد: خبر شهادتش را از عمویم شنیدم. باور کردنش برایم سخت بود اما واقعیت داشت. برادرم پا در مسیری گذاشته بود که خودش آن را برگزید و نشان داد که برای رسیدن به آرمان ها و اعتقادات قلبی اش حاضر است از جانش هم بگذرد.
برادر شهید می افزاید: پدرو مادرم وقتی خبر شهادتش را شنیدند،خیلی تلاش کردند تا خودشان را به تهران برسانند و در مراسم تشییع پیکر حاضر شوند اما به دلیل مشکلاتی نتوانستند به ایران بیایند و تشییع پیکر برادرم با حضور مردم محله عبدل آباد تهران برگزار شد.
ادامه راه برادر
جواد بابایی در ادامه با بیان اینکه دو هفته گذشته کارهای مقدماتی برای اعزام به سوریه را انجام داده تا خودش هم همچون برادرش به سوریه اعزام شود، می افزاید: منم به راه برادرم ایمان دارم و می خواهم ادامه دهنده راهش باشم و برای همین دو هفته گذشته کارهای مقدماتی را انجام دادم اما وقتی پدر و مادرم متوجه نیتم شدند، با نگرانی مانع کارم شدند. داغ برادرم برایشان تازگی دارد و باید کمی بگذرد تا اجازه دهند من هم به عنوان مدافع حرم به سوریه بروم. از طرفی هم خانواده ام منتظر کمک های مالی من هستند و به این دلیل فعلا نرفته ام اما در برنامه ام است که بالاخره به سوریه بروم
.
این برادر شهید با اشاره به اهدافش برای جنگ در سوریه می گوید: من دوست دارم براي نشان دادن و علني كردن موضع علني وحمايت بدون قيد و شرط خودم از مدافعان حضرت زینب(س) و اسلام به سوریه بروم و براي بالا بردن روحيه مرداني كه در دفاع از مقدسات وظيفه سنگيني را بر عهده گرفته اند واينكه بدانند عدم ترك اين وظيفه چه ضربه سختي به تكفيري ها خواهد زد و در آخر اينكه مي خواهم به روشني اين پيام را منتقل كنم كه مهاجمان تكفيري آموزه ها و مقدسات ما را هدف قرار داده اند كه ما هرگز نمي توانيم اين تهاجم را بپذيريم و تا نفس داريم از حريم حضرت زينب دفاع خواهيم كرد.
هدف دشمن تفرقه افکنی در بین مسلمانان است
جواد معقتد است که دشمنان اسلام و مسلمین پس از شکست در همه عرصههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دست به اعمال وحشیانه و دیوانه واری میزنند که نشان از درماندگی آنان در مقابل عظمت و منطق دین اسلام و مسلمین دارد و دست زدن به جنگ تمام عیار در سوریه برای ایجاد تفرقه بین مسلمانان نشان از عجز استکبار و ایادی مرتجع آنان در مقابل مسلمین است. وی می گوید: تحریک عواطف مسلمانان و دست گذاشتن بر روی عواطف آنها تنها راهی است که دشمنان به ایجاد تفرقه در بین مسلمانان میپردازند و شیعه و سنی را به جان هم میاندازند. این اعمال به هیچ وجه عامل اختلاف بین شیعه و سنی نخواهد شد و مانند همیشه دشمنان را در اهداف خود ناکام خواهد گذاشت.
این برادر شهید ادامه می دهد: وظیفه و رسالت شرعی همه ما مسلمانان دفاع از ارزشهای اسلام است و تعداد زیادی از برادران مهاجر افاغنه نیز برای حفظ این ارزشها و دفاع از حرم حضرت زینب (س) از جان خود گذشته و به مقام شهادت نائل شدهاند و من معتقدم که عشق به حرم معصومین مرز نمی شناسد و حاضرم جانم را فدای اسلام کنم.
جواد می افزاید: در هر نقطهای که زیارتگاه امامان معصوم(ع) وجود داشته و مورد تهاجم دشمن قرار بگیرد تکلیف شرعی ماست که در مقابل تهاجم دفاع کنیم.
عشق به حرم معصومین مرز ندارد
وی معتقد است که برای درک غربت و تنهایی برادرش، همین بس که پدر، مادر، خواهر و همه برادرانش در کنارش نبودند. این برادر شهید ادامه می دهد: این روزهای آخر، چقدر جای پدر و مادرمان خالی بود تا مرد شدن ذبیح شان را ببینند. البته این را خوب می دانم قربانی شدن فرزندشان در راه دفاع از اعتقاداتشان مثل همین نام زیبای "ذبیح الله " که برای او انتخاب کردند، افتخار می دانند.
جواد با اشاره به اینکه تشکیل گروه فاطمیون در سوریه برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) حامل پیام های زیادی است، می گوید: حضور فاطمیون در سوریه حامل این پیام است که برای فاطمیون مرزهای جغرافیایی معنایی ندارد و رزمندگان آنها هرکجا شیعیان و محبان اهلبیت(ع) درخطر باشند، به یاری آنها میشتابند.
وی درباره ارزش شهدای مدافع حرم نیز می گوید: این شهدا نه از روی احساسات و اجبار که داوطلبانه و با آگاهی و شناخت و اصرار فراوان راهی جبهه مقاومت سوریه شدند و اینکه برخی می گویند مدافعان حرم برای اعزام به سوریه، پول گرفته اند، تصوری غلط و جفا در حق شهدا است.
بابایی اضافه می کند: این شهدا برای دفاع از حرم اهل بیت نه حفظ تاج و تخت بشار اسد رفته و همگی عاشق خانواده خود بودند، اما عشقی بالاتر، آن ها را به سمت جاودانی شدن سوق داد.
استقبال گرم اهالی جنوب تهران از پیکر شهید بابایی
"محمد بابایی" عموی بزرگ شهید هم حرف هایی برای گفتن دارد: ذبیح اوایل کنار من به عنوان کارگر در ساختمان سازی کار می کرد. کمی بعد که مهارت کسب کرد از من جدا شد و خودش مستقل مشغول به کار شد. تا چند ماه پیش در یک ساختمان مشغول به کار بود که خبرداد شدم به لشگر فاطمیون پیوسته و عازم جبهه های نبرد در کشور سوریه شده است.
وی ادامه می دهد: با حمله تکفیریها به سوریه و در خطر قرار گرفتن حرم حضرت زینب(س)، بسیاری از افغانی ها برای دفاع از حرم خواهر امام حسین(ع) به سوریه رفتند. اطلاع دارم بسیاری از افغانستانیها که در سوریه بودند، جانانه از حرم اهل بیت(ع) دفاع کردند. همچنین افغانستانیهای دیگری که در کشور افغانستان و سایر کشورها بودند به سوریه رفتند. ذبیح هم راه آنها را ادامه داد و برای اعزام، به واحد ثبت نام لشگر فاطمیون رفت.
او در ادامه می افزاید: تقریبا چند ماهی از حضور او نگذشته بود که خبر شهادتش رابه ما دادند. پیکرش را روز پنجم آذر به خانه ما آوردند و با حضور گرم هم شهری ها و اهالی محله تشییع شد.
خوش به سعادت ذبیح
عموی کوچکتر شهید بابایی هم می گوید:عشق به امام علی(ع) و فرزندانش از کودکی با ما عجین شده است و حاضریم برای ادامه دادن راه آن ها و حتی دفاع از حرم مطهرشان جانمان را هدیه کنیم. ذبیج جوان ما رفت تا شهادتش شروع شهادت طلبی و دفاع از دین در میان ما باشد.
زن عموی شهید بابایی هم از دادن خبر شهادت او به خانواده اش برایمان صحبت می کند: اصلا آمادگی شنیدن خبر شهادتش را نداشتم. خیلی سخت بود. نمی دانم آن روز چطور خبر شهادت ذبیح را به مادرش دادند و حالا او چطور در آن طرف مرزها، عزادار پسرش مانده است. گرچه او چند دختر و پسر دیگر جز ذبیح دارد اما من می دانم که برای مادر فرقی نمی کند داغ فرزند کمر شکن است.
زهرا نظری ادامه می دهد:خوش به سعادت ذبیح که این سرنوشت و مرگ متفاوت را برای خود رقم زده است.
چگونگی تشکیل لشکر «فاطمیون»
مدت زمان زیادی نیست که در صف شهدای مدافع حرم سوریه، نام «تیپ فاطمیون» شنیده میشود. گروهی خودجوش که با رسیدن خبر تجاوز تکفیریها به حرم سیده عقیله حضرت زینب(س) به سمت سوریه رهسپار شدند. با بازگشت اولین پیکرهای شهدای مدافع حرم تیپ فاطمیون، تعدادی زیادی از جوانان افغانستانی برای رفتن به سوریه اعلام آمادگی کردند. همین امر موجب شد که مدتی بعد تیپ فاطمیون به لشکر ارتقا یابد. «فاطمیون» امروز در مبارزه با تکفیریها در صف نخست جنگ ایستاده است.
هسته اولیه شکلگیری تیپ فاطمیون، تعدادی از بچههای افغانستانی بودند که به آنها سپاه محمد(ص) میگفتند. این گروه در افغانستان علیه شوروی میجنگیدند و نیروهایی بودند که از انقلاب اسلامی ایران نیز حمایت میکردند و به نوعی نیروهای امام خمینی(ره) محسوب میشدند و در جنگ با طالبان نیز حضور داشتند. زمانی که بحث سوریه پیش آمد از جمهوری اسلامی تقاضا کردند که کمک کند تا در جنگ شرکت کنند. این تقاضا را حاج آقا علوی و شهید ابوحامد (فرمانده تیپ فاطمیون) مطرح کردند. انقلاب اسلامی هم که همیشه و همهجا حامی گروههای مقاومت است، از تشکیل گروه فاطمیون حمایت کرد.
گفتگو از : مصطفی قهرمانی
منبع: طنین یاس