در اولین روز از دهه مبارک فجر یادواره شهدای پایگاه سکینه(س) برگزار شد
به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج از بافق: یادواره شهدای پایگاه سکینه(س) در محل تکیه امام حسن مجتبی(ع) شهرستان بافق دائر شد.
در ابتدای برنامه، بسیجیان از نمایشگاه شهدا بازدید نمودند و به تماشای کلیپ شهدای مدافع حرم پرداختند و در ادامه به سخنان مهمان برنامه آقای دهقانزاده رئیس بنیاد شهید شهرستان بافق گوش سپردند.
دهقانزاده ضمن گرامیداشت ایام الله دهه فجر بیان کرد:از اولین شعارهای بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران این شعار نورانی بود که در بهار آزادی، جای شهدا خالی.
الحمدالله در سیوهفتمین بهار آزادی جمهوری اسلامی هستیم. سیوشش سالگرد پیروزی انقلاب را شما مردم باشکوهتر از سالهای گذشته به کوری چشم دشمنان الحمدالله گرامی داشتید. آن روزی که دشمن به مملکت ما و به نظام ما و به حیثیت ما حمله کرده بود، شهدا همه ما را شرمنده کردند و با جانشان از این نظام دفاع کردند.
امروز هم که دشمن در بُعد اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی به همه هستی ما حمله کرده شما مردم باید با حضورتان، شهدا را دعاگوی خودتان قرار بدهید که الحمدالله این کار را کردید. امروز این مجلس به نام و یاد شهدا شکل گرفته است.
وی در ادامه به سه نکته تربیتی یاد شهدا اشاره نمود و گفت:اولین نکته تربیتی یاد شهدا حسرت است. تبدیل حسرتها بود. انسان موجودی است که خیلی حسرت میخورد. ماشین آنچنانی میبیند، حسرت میخورد. آهی میکشد و میگوید آخ ای کاش من هم این ماشین را داشتم. خونه آنچنانی میبیند و حسرت میخورد و میگوید ای کاش ما هم از این خانهها داشتیم؛ لباس آنچنانی میبیند، کیف آنچنانی، کفش آنچنانی، پست آنچنانی، وضعیت آنچنانی میبیند آه میکشد. اما وقتی یاد شهدا میآید، باید این حسرتهای ما تبدیل بشود؛ به این معنا، که آقا داراییهای دنیا که وفادار نیست و با ما نمیماند. آخرین لباسی که بر تن ما میکنند کفن هست و جیب هم ندارد. هیچکدوم از این داراییهای دنیا را نمیتوانیم با خودمان ببریم ولی شهدا همه داراییهایشان را با خودشان بردند، چون داراییهایشان را معنوی کرده بودند. لذا تا به شهدا رسیدیم باید ناخودآگاه این جمله را بگوییم: ((يا لَيتَنا كُنّا مَعَکُمْ فَنَفُوزَ فَوْزًا عَظِيمًا))
تا یاد شهدا میآید، باید حسرت مقام شهدا را بخوریم. عجب! اینها در کوچه پس کوچههای زندگی با ما بودند، همکلاس ما بودند، همدورهی ما بودند، همکلاس ما بودند، همخویش ما بودند، هممحلهی ما بودند، اما الان به چنان مقاوم والایی دست یافته اند که نیازمند شفاعت شان هستیم.
دومین رزق یاد شهدا، غصه است. در یاد شهدا باید غصه بخوریم. چرا؟ چون این سرمایهها را از دست دادیم. چرا امروز باید یاد شهدا کمرنگ بشود؟ همچنان که به یاد امام حسین(ع) میافتیم و غصه میخوریم، باید وقتی به یاد شهدا هم میافتیم، غصه بخوریم.به طوری که همه اهلبیت فرمودند که ما غصهی غربت بابایمان علی(ع) را میخوریم و غصهی غربت مادرمان زهرا(س) را میخوریم. غصهی غربت کربلا را میخوریم.
شهدای ما چون به مدینه و کربلا و اهلبیت پیوند خوردند، هر وقت به یاد آنها میافتیم باید غصه بخوریم. همه سر سفره شهدا هستند. نکند خدای ناکرده نمک بخوریم، نمکدان را بشکنیم.
دهقانزاده افزود: جوانان امروز ما خیلی دوست دارند، داستان و رمان بخوانند، چرا داستانهای خیالی و افسانه میخوانیم. بیایید زندگی شهدا را بخوانید که واقعی است.
جوانان امروز ما دنبال الگو میگردند، چرا دنبال الگوهای بیربط میگردید، بیایید دنبال الگوهایی بگردید که در زمین و آسمان زیباترین بودند.
بعضی از مسئولین به برکت خون شهدا به پست رسیدند ولی الان دارند با خون شهدا بازی میکنند. شهدا ولی نعمتان شما بودند و شما را به اینجا رساندند. دارید سر خون شهدا معامله میکنید، غفلت میکنید. ارزشهایی که شهدا برایش خون دادهاند را یادمان نرود. شهدا برای ما خون دادند. شهدا خدای ناکرده برای بیحیایی خون دادند یا برای حیا و عفت.
سومین نکتهاتمام حجت. شهدا اتمام حجت برای ما و شما هستند. اتمام حجت برای چی؟ خیلیها میگویند که نمیشه که درست بود. نمیشه خوب بود. نمیشه با دین زندگی کنیم، با دین کاسبی کنیم، با دین ازدواج کنیم، با دین رفتوآمد کنیم. ولی شهدا نشان دادند که می شود اینطوری بود.شهید مهدی باکری شهردار بود، ای همهی شهرداران جمهوری اسلامی، شهید مهدی باکری شهردار بود. فقط پشت میز ننشسته بود. گاهی اگر لازم بود پاچهی پا را بالا میزد و در خیابان به همراه یک بیل، کیسهی شن پر میکرد و جلوی سیل ارومیه را بگیرد. خاطرهای خوبی دارد. مهدی باکری موقعی که شهردار بود، مهندس بود. سیل آمده بود شهر ارومیه، آقای مهدی باکری هم در دفترش و پشت میزش ننشته بود و فقط دستور بدهد. خودش هم وارد کار شد و آستین را بالا زد و کمک میکرد. پیرزنی میآید و میگوید: آهای جوان بیا و دو کیسه هم برای من پر کن جلوی در حیاطمون بگذار آب تو حیاط ما نرود. خدا خیرت بدهد.
همانطور که آقا مهدی باکری داشته کیسه پر میکرده، پیرزنه میگفت: خدا بگم این شهردار را چکارش کنه که توی دفترش نشسته و شما جوونا را فرستاده تا کار کنید.
یک کلام شهید باکری نمیگه من شهردارم که پیرزنه شرمنده بشه، میگه آره مادر فقط دعاش کن.
اینها برای ما اتمام حجت هستند.
در پایان دهقانزاده ضمن تشکر از خواهران بسیجیاز خداوند متعال توفیق وظیفه شناسی و عمل به آرمان های امام و رهبری و شهدا را خواستار شد.