شعرا از سراسر کشور آمدهاند. دکتر منوری از مشهد. جلیل صفربیگی و محمدعلی قاسمی از ایلام. مرتضی حیدری و سیدمهدی شفیعی از اهواز. عباس باقری از زابل. زکریا اخلاقی از یزد. نقی عباس از هند. ایوب پرندآور از جهرم. امین جعفری و دکتر کافی از شیراز و... . شعرای تهران هم که جای خود دارند. دکتر محمود اکرامیفر، ابوالقاسم حسینجانی، سیدمیندخت وحیدی، علی موسوی گرمارودی، ناصر فیض، سعید بیابانکی، محمود حبیبی کسبی، علیمحمد مؤدب، میلاد عرفانپور، نعمتی، محمدرضا سنگری و... . حوالی ساعت هفت اتوبوسها به سمت بیت رهبری حرکت میکنند. راه کوتاهی است، اما برای آنها که دوست دارند زودتر خود را در محضر حضرت یار ببینند طولانی است.
***
در حیاط منزل مثل همیشه زیلو پهن و هر کس میرسد در کنار دوستی مینشیند و خود را برای اقامه نماز مغرب که تا آن موقع بیش از یک ساعت فرصت هست آماده میکنند. صحبتهای شاعران که بعد از مدتها همدیگر را دیدهاند تمامی ندارد. خیلیها هم که برای بار اول آمدهاند و برخی شاعران مطرح را برای اولینبار می بینند در کنارشان نشسته و به گپوگفت مشغولاند.
در اطراف من دکتر اکرامیفر و خلیل شفیعی و امیر عاملی نشستهاند. عاملی میگوید اگر قرار باشد شعر بخوانم شعری میخوانم با این بیت:
به امتحان ببر ای دوست دست بر شمشیر
ببین که سینه برای سپر شدن کم نیست...
آقای قزوه بین همه بچهها می چرخد و با همه خوش و بش میکند و در واقع همه اوضاع را مدیریت میکند. آقای قصری را که دیگر سن و سالی ازش گذشته را دعوت میکند که به صف اول نماز بیاید. ایضاً چند نفر دیگر را.
ساعت 20:18 دقیقه حضرت آقا تشریف میآورند و با یک صلوات همه بلند میشوند. آقای براتیپور اولین نفری است که جلو میرود کتاب شعرش را تقدیم میکند بعد از او رضا برجی میرود و کتاب خاطرات سفرش به افغانستان را به آقا هدیه میکند و ... تعداد زیادی برای تقدیم کتابهایشان میروند. سینا علیمحمدی می آید طرفمان. خندان است. میگویم چه خبر؟ با خوشحالی میگوید: عمهام مادر شهید است به من سفارش کرده بود حتماً چفیه آقا را برایش بگیرم. ... و در حالی که داشت چفیه را دور گردنش میانداخت گفت و موفق شدم بگیرم!
پسر استاد حمید سبزواری هم دو کتاب اخیر استاد را میبرد که تقدیم کند. جالی استاد خالی است.
صدای خنده سیروس مرادی و دکتر محمود اکرامیفر توجهم را جلب میکند، میگویم چه شده؟ مرادی جواب میدهد: استاد محقق میگوید این وزنهبردارها چرا میآیند وزنه سنگین را از زمین بلند میکنند و دوباره آن را روی زمین میگذارند؟ این وزنه خوب از اول روی زمین بود... من هم از این نکتهسنجی استاد خندهام میگیرد.
دکتر منوری ناامیدانه کنارم مینشیند و میگوید خیلی شلوغ نمیشود کتابم را تقدیم کنم. اسم کتابش «پاییز در راهرو» است.
صدای اذان بلند می شود و جمعیت کتاب به دست از دور رهبری متفرق میشوند و آماده نماز میشوند. بعد هم افطار و حرکت به طرف سالن شعرخوانی...
هر کس روی شماره خودش مینشیند. سمت راست رهبری آیتالله گلپایگانی و حداد عادل و جنتی وزیر ارشاد و شهاب حسینی و گرمارودی و ... نشستهاند سمت چپش هم طبق معمول آقای قزوه و مؤمنی شریف و فاضل نظری و براتیپور و یکی دو نفر دیگر. کنار دست من هم آقای بیابانکی و اسماعیل امینی و نعمتی نشستهاند.
***
ساعت 9:48 دقیقه برنامه با تلاوت آیات آسمانی توسط قاری بینالمللی مهدی قره شیخ لو شروع میشود بعد هم آقای قزوه با شعر وصیت از آقای سبزواری شروع میکند و یادی میکند از شاعرانی که دیگر بین ما نیستند و از شاعران میخواهد برای سلامتی آقای احمد عزیزی و حبیبالله چایچیان صلوات بفرستند.
برنامه با شعرخوانی سید علی موسوی گرمارودی شروع میشود. برای مدافعان حرم:
داشت میرفت خم شد و بوسید
طفل خود را که گرم بازی بود
و کلاه خیال بر سر داشت...
بعد هم دکتر حداد عادل که به تازگی کتاب «هنوز هم» ایشان به چاپ دوم رسیده قصیدهای خواند بنام عذر تقصیر. آقای مجاهدی با تخلص پروانه شاعر بعدی بود که خواند:
دلم از شب نشینیهای زلفش دیر میآید
مسیرش پیچ در پیچ است و با تأخیر میآید...
صدای احسنت و آفرین از لای جمعیت بلند میشود. آقای مجاهدی با خنده میگوید منم بلدم از این شعرها بگم... همه خندیدند ... رهبری هم با خنده خطاب به آقای مجاهدی فرمود: ممکن است این شعر از در دوران جوانیات باشد!... .
نوبت که به آقای اخلاقی رسید قزوه گفت: آقای اخلاقی سالی یکبار غزل میگوید، اما خیلی خوب میگوید. همین چند روز پیش هم برای ایشان بزرگداشتی در مؤسسه اوج برگزار شد. رهبری در ادامه حرف آقای قزوه گفتند که بنده هم شنیدم که بزرگداشت گرفتهاند و خوشحال شدم از این بابت و دیگر اینکه فکر میکردم من فقط قدر شعرش را میدانم؛ معلوم شد خیلیهای دیگر هم قدرش را میدانند.
حجت الاسلام محسن سعیدی:
دویدهام از پی تو بی سر، چه جستجویی چه افت و خیزی
و تو چنان آهوان وحشی ز سایهام نیز میگریزی...
رهبری در مورد شعرش فرمود: افغانستان دارد در ادبیات جوهر خودش را نشان میدهد. دکتر نقی عباس از هند و سیداحمد حسینی از پاکستان با تخلص شهریار و نصیر ندیم از کابل شعر میخوانند و نوبت به یک دانشآموز میرسد بنام روحالله اکبری:
سکوت کردی و این اول شنیدن بود
سکوت کردن تو لب گشودن من بود
رهبری از شهرش پرسید و اینکه چند وقت است شعر میگوید. جواب داد از اصفهان
است، اما تهران زندگی میکند و حدود دو سال است شعر میگوید.
سید محمدمهدی شفیعی از اهواز غزلی میخواند با ردیف «چه فرقی میکند»:
مرز ما عشق است هر جا اوست آنجا خاک ماست
سامرا ، غزه، حلب، تهران چه فرقی میکند
حسن صنوبری در مورد امریکا شعر میخواند و محمدکاظم کاظمی شعر زیبایی در مورد کودکان کارگر افغانی با این مطلع:
دیدمت صبحدم در آخر صف کوله سرنوشت در دستت...
مرتضی طوسی به زبان ترکی می خواند و در پایان رهبری فرمود: خوب بود ولی همه واژههایش را نفهیمدیم. آقای قزوه هم گفت: راجع به انرژی هستهای بود!!! رهبری خندیدند و فرمودند: نخیر!
محمد برزگر هم یک نیمایی عاشقانه خواند و سپس حاج علی انسانی:
زمستان سیاه است و سپیدی سر زد از موها
ز بامم برف پیری را نمیروبند پاروها
ناصر فیض طبق معمول طنز میخواند:
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
من مانده ام اینجا که حلال است؟ حرام است
نوبت به شعرخوانی خانمها می رسد و خانم وحیدی باز هم نوبتش را به جوانها می دهد. بعد نغمه مستشار نظامی شعر میخواند. بعد از او سیده فاطمه موسوی و سپس نیلوفر بختیاری با این مطلع:
باز شب شد بی هدف بی دیدن ماه و ستاره
پای خود ما را نشاندی جعبه جادو دوباره
فاطمه افشاریان و ریحانه کاردانی از کاشمر شاعران بعدی بودند. سعید یوسف نیا هم یک ترانه خواند و نوبت به سعید پور طهماسبی رسید:
از تو من تنها نگاهی مختصر میخواستم
من که چشمان تو را از هر نظر میخواستم
محمد مهدی سیار شعر کولاکش را خواند و شعر دیگری. در پایان رهبری به ایشان فرمود شعر مشترک شما با آقای میلاد عرفانن پور را برایم آورند خیلی شعر خوبی بود.
آقای کلامی یک شعر ترکی خواند از شاعری بنام بهلول حبیبی بعد از او هم جواد شاهمرادی با تخلص آسمان یک غزل خواند و بعد از او هم آقای براتی پور به عنوان آخرین نفر غزل خواند. قزوه گفت تا این لحظه 27 نفر شعر خواندند که رهبری اشاره کردند که آقای گلپایگانی هم بخواند و ایشان یک قصیده خواند و که در توضیحش گفت این قصیده از قصیده آقای حداد عادل کوتاهتر است و در مورد حضرت امیر است.
تا مادر دهر زاده فرزند
نگرفته چو مرتضی به دامان
در ادامه برنامه آفای قزوه از رهبری تقاضا کردند که رهنمودهایشان برای شاعران را بیان کنند. به این ترتیب یک شب ماندگار دیگری در ذهن شاعران دیدار رهبری حک شد.