از اینکه نگاهم را دو ساعتی، به ساخته محمدحسین مهدویان سپردم اصلا پشیمان نیستم مدتها بود بعد از دیدن فیلمی در ژانر دفاع مقدس تا به این اندازه به وجد نیامده بودم. درست است ریتم ابتدای فیلم کمی کُند به نظر میرسد و شاید مخاطب را خسته و حتی خواب آلوده کند اما هر چه روایت مستندگونه فیلم جلو میرود و زوایای تازه زندگی قهرمان داستان برایت نمایان می شود نمی توانی چشم از پرده سینما برداری و تا انتها ماجرای ساخته ی این کارگردان نسل سومی را دنبال می کنید.
در انتها وقتی تیتراژ فیلم در حال معرفی دست اندرکارانش بود یاد صحبتی از مرتضای آوینی افتادم که گفته بود اولویت ما انقلاب در فرم نیست؛ ما باید محتوا را تسخیر کنیم.
اما حالا بعد از سال ها ای کاش سید اهل قلم بود و میدید که محمد حسین مهدویان در دهه فعلی سینمای ایران و در میانه جولان فیلم های محله سعادت آباد در گیشه؛ هم، انقلابی در محتوا به راه انداخت و هم گام بلندی در تسخیر فرم برداشت.
«ایستاده در غبار» در فرم شبیه هیچ فیلم سینمایی دیگری نیست و مهمترین ویژگی اش این است که تقلید نمی کند و خود هویت مستقل دارد و اگر قرار باشد این سبک از فیلم سازی ادامه پیدا کند حتما اولین در این راه خواهد بود و مرجعی نام بردنی.
فیلم در صداقت در روایت حتی در جزئی ترین مسائل بی نظیر یا حداقل کم نظیر است البته که ذات مستند، صداقت را می طلبد اما راستی و و درستی از لحظات فیلم به راحتی خوانده می شود.
ویژگی دیگر فیلم که آن را از ساخته های دیگر متمایز می کند این است که کلیشه های مرسوم فیلم های گذشته از فرماندهان جنگ را کنار زده و صادقانه به روایت داستان سردار جاویدالاثر احمد متوسلیان پرداخته است.
تمام کاستی های فیلم از جمله صدای نامفهوم برخی از راویان و ریتم ِ تا حدودی کُند ابتدای فیلم را می توان به پرچمداری اش در این عرصه و جسارت کارگردان آن در سینمای منهای انقلاب این روزها بخشید و تمام قد از این اثر فاخر دفاع کرد.
و در انتها، حاج احمد متوسلیان مردی که راه و رسمش را مبارزه با اسرائیل ترسیم کرده بود سرانجام در بحبوحه روزهای سخت دفاع مقدس، در نزدیکی مرزهای اسرائیل در 14 تیر 61 به ظاهر در جایی از تاریخ گم شد اما او برای همیشه سردار جاویدالاثر اسلام باقی می ماند.
یادداشت: سعید احمدی