این قبیل افراد خیلی به گذشته و سابقه خودشان اشاره می کنند و حتی حضورشان در جنگ و جبهه و مراحل مختلف انقلاب را، دلیل درستی راهشان بحساب می آورند و به زبان می گویند؛ الان هم اگر انقلاب به خط بیفتد، باز هم از انقلاب دفاع می کنیم و هنوز حاضریم جانمان را فدای انقلاب و ارزشها کنیم.
بعضی از این عده حتی به رهبری انقلاب عشق و علاقه دارند از دشمنی های استکبار ناراحتند ولی در حقیقت ملغمه ای از همه چیز را در خود ایجاد کرده اند که بواسطه آن، گاهی خلاف انقلاب و راه ترسیم شده آن هم عمل می کنند و تا مرز آسیب به انقلاب و مبانی آن هم پیش می روند.
از جمله اقداماتی که این قبیل افراد انجام می دهند و بواسطه آن لطمات جبران ناپذیری به خط امام و انقلاب وارد می کنند، جانبداری آنها از بعضی افراد حتی با وجود زاویه گرفتن و انحراف آنها از خط امام و انقلاب است. این عده بگونه ای به بعضی از شخصیت ها و افراد وابسته و دلبسته اند که اولاً جدایی از آنها را برای خود نا ممکن می دانند و ثانیاً آنها و گذشته آنها را ملاک حق و انقلاب می گیرند.
این افراد اشخاص را ملاک حق می گیرند و می خواهند به واسطه آنها حقیقت را پیدا کنند. از نگاه اینها هر کس با آنهاست حق و هر کس علیه آنهاست باطل بحساب می آید.
مشکل اصلی این قبیل افراد این است که تصور می کنند ملاک حق و باطل اشخاصند، ملاک، گذشته و اقدامات خوب آنهاست. غافلند که امام خوبی ها و اول مظلوم جهان علی ابن ابی طالب علیه السلام می فرماید : حق و با حق بودن ملاک و معیار دارد. اگر حق را شناختی و شاخصه ها و ملاک های آنرا دانستی، می توانی اهل حق را بشناسی و ... مشکل اینها این هست که می خواهند از طریق اشخاص و از طریق گذشته افراد بحق برسند در حالیکه دقیقاً عکس این باید باشد و باید اول به سراغ حق رفت، حق را معنا کرد، جنبه های مختلف آنرا روشن نمود، سپس دید که چه کسانی تا چه اندازه به شاخص ها و معیار ها نزدیکند، آنگاه میزان دوری و نزدیکی آنها به شاخص ها را ملاک بر حق بودن گرفت و ...
واقعیت آن است که انقلاب شاخص دارد، خط امام شاخص دارد، حاضر به دفاع از انقلاب بودن نیز دارای ملاک و شاخص است. اگر کسی به شاخص ها نزدیک باشد، انقلابی و در خط امام و اگر فاصله گرفته باشد غیر انقلابی و دور شده از خط امام است.
ماهیت انقلاب، اسلامی است. اسلام و ارزشهای والای آن یعنی بندگی خدا، اجتناب از طاغوت (ان اعبدو الله و اجتنبو الطاغوت-36- نحل)، حمایت و پشتیبانی از مستضعفان و مظلومان، مقابله و مبارزه با زورگویان و ظالمان و ... اینها شاخص اسلامی بودن است. پایبندی به اینها، تلاش و کوشش مستمر برای حفظ و برقراری اینها، قرار داشتن در جبهه رحمان و فاصله گرفتن از جبهه شیطان و مرز داشتن با آنها، شاخص انقلابی بودن است.
خط امام هم همان فرمایشات پر تکرار امام در طول دوران مبازره و حیات مبارکشان است و پایبندی به آنها، یعنی قائل بودن به اسلام، قائل بودن به وجود دین در زندگی، قائل بودن به حکومت ا... و قائل بودن به حکومت ولی فقیه در ادامه و استمرار حکومت انبیاء. در اندیشه امام آنچه بیش از همه خودنمایی می کند و به نوعی اساس فکری امام راحل عظیم الشان را تشکیل می دهد، اندیشه ولایت فقیه است و او می فرماید: پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به انقلابتان آسیب وارد نشود و تضمین در حرکت شما بوجود آید.
اگر این معیارها را نادیده بگیریم یا فراموش کنیم و بخواهیم من در آوردی هر چه خود می پسندیم را به انقلاب و خط امام نسبت بدهیم دیگر از انقلاب و امام چیزی باقی نمی ماند و بخاطر همین است که این عده با وجود آنکه حقیقتاً هم نمی خواهند و تمایل قبلی ندارند که به انقلاب و امام لطمه بزنند، ولی در عمل خلاف میل باطنی خود حرکت می کنند. وقتی که شاخص نداشتیم، وقتی که بدون ملاک و معیار بخواهیم حرکت کنیم، وقتی که سنجه ای برای سنجش درستی راه در دست نگیرم وضع همین می شود و نا خواسته و ناگاه می بینیم در جبهه دشمن و یا حداقل همصدا و همراه او قرار گرفته ایم.
متاسفانه این قبیل دوستان فکر می کنند که همیشه خطر انقلاب، جنگ خارجی و دشمن تابلو دار است که همه بتوانند آنرا ببینند و به مقابله با آن برخیزند! غافلند و دقت ندارند که دشمن آنقدر مرموز و پیچیده می آید و پیچیده عمل می کند که خیلی از مدعیان، حتی قدرت دیدن و شناختن او را ندارند چه رسد به فهم نوع عمل و شیوه دشمنی و مهمتر از آن چگونگی مقابله و مبارزه با آن.
این (ناشناخه بودن دشمن در برهه های مختلف، پیچیده بودن عمل آنها، احتمال خطای مومنین و احتمال گم کردن راه و ضرورت پیدا کردن راهنما و...) سفارش همیشگی دین است و ائمه هدی همین خطر را دیده اند که اینقدر سفارش کرده اند؛ از امام حق پیروی کنید، به امام تکیه نمائید با او همراه شوید، جلوتر و عقب تر حرکت نکنید والا راه را گم می کنید و غرق می شوید (شجره النبوه ... الفک الجاریه فی الجج الغامره یامن من رکبها و یقرق من ترکها، المتقدم لهم مارق و المتاخر و عنهم زاهق والازم لهم لاحق – صلوات شعبانیه).
این هشدار جدی دین است و این متذکر شدن نسبت به خطرگمراهی برای همه (حتی جبهه رفته ها و جنگ دیده ها و خانوداه های محترم ایثارگر، رزمنده و شهدا) است. زیرا دریای زندگی مواج و موج ها فروگیرنده و غرق کننده اند. چرب و شیرین، دوست و رفیق، علاقه و دلبستگی، غفلت و قصور، گذشته و غرور همه و همه می توانند انسانها را غرق کنند مکر کسی را که بر کشتی اهل بیت و استمرار آن ولایت، سوارشده باشد و پیش و پس آن حرکت نکند. این جزء معارف دینی و باورهای ماست و در تجربه عملی نیز دیدیم که هر کس از ولایت فاصله گرفت به چه سرنوشتی دچار شد. مادیدیم که هر کس بجای حق پی اشخاص راه افتاد و ملاک درستی راه را، وجود افراد با سابقه گرفت، چگونه گمراه شدو ...
آری حق و حقیقت و انقلابی ودر خط امام بودن ملاک و معیار دارد، به صرف میل قلبی و بیان زبانی نیست، نمی شود به ادعا اکتفا کرد، دائم باید کنار خط کش دین ایستاد و راستی خود و اطرافیان و دوستان خود را با آن سنجید و الا ای بسا عمری را در آرزویی و خیالی سپری کنیم و دست آخر، بی بهره و بی توشه راهی جهان باقی شویم.
باید خیلی مراقب بود، باید خطر را خیلی جدی گرفت، این میزان دقت برای کسانی است که قلباً خواهان حق و حقیقتند و می خواهد خوب باشند، خوب زندگی کنند و عاقبت به خیر باشند . آن کسانی که از ابتدا با خودشان صادق نیستند و ته دل می دانند به چیزی غیر از سعادت دنیا و آخرت می اندیشند، همه آرزو و آمال آنها دنیا و مقامات دنیای است، دین را لقلقه زبانشان گرفته اند و از آن بعنوان حربه و پوششی استفاده می کنندو...که هیچ. روی سخن ما با کسانی است که واقعا بنای بر درستی و راستی دادند. میخواهند و به راه بروند و بیراهه نروند و اما حساب افرادی که از اول با خودشان معلوم کرده اند که در پی حق نیستند و نمی توانند از دنیا و لذات چند روزه آن بگذرند، روشن است.
به همین خاطر است که به نظر می رسد باید با این قبیل افراد رفتاری دیگر از جنس دلسوزی، خیر خواهی، راهنمایی و هدایت، ارشاد و تذکرو در یک کلمه دوستانه ودست گیرانه داشت.
درست است که این قبیل افراد تا کنون در وضعیت خوبی نیستند، حتی در خیلی از جاها به خطا و اشتباه با دشمن همراهی می کنند، حمایت آنها از دشمنان و یاری آنها کار را برای جبهه حق سخت و دشوار می کند، بعضی از آنها با لج و لج بازی و غیظ و غرض، وضع بدی با افراد جبهه خودی پیدا کرده اند و بودن آنها در خیلی از مصادر و مسئولیت ها می تواند خسارت و ضرر آفرین باشد، اما طرز برخورد ما باید با آنها مدارا، ارتباط برقرار کردن، توجیه کردن، توضیح دادن، دلجویی، راهنمایی، یادآوری مستمر خطر بزرگ دین و انقلاب و گوشزد کردن تاثیر اقدامات آنها و مسائلی از این قبیل باشد.
ما نمی بایست با همه افراد در جامعه به یک شیوه و با یک روش برخوردکنیم، ما باید فرق تأمل باشیم بین کسی که می خواهد راه را پیدا کند و اشتباه کرده با کسی که درپی راه نیست و دیگران راهم دنبال خود می کشد.
به نظر می رسد امروز جبهه انقلاب باید با همه کسانی که به نوعی دل در گرو انقلاب و امام دارند ارتباط برقرار کند، اشکالات و خط های آنها را با منطق و استدلال، به دور از جنجال و بحث های بی فایده گوشزد نماید وضمن رفع موانع و کم کردن فاصله آنها با انقلاب، آنها را از جبهه ضد انقلاب دور کند. اکنون یکی از شیوه های عمل دشمن فعال کردن گسل ها و دامن زدن به اختلافات است. دسته بندیها و گروههای ساختگی بوجود می آورندتا افراد را دور خودجمع کنند. به ظاهر خودشان را در قالب دسته جات و گروه های خودی قرار می دهندو در حقیقت پشت نامها و گروهها و احزاب مخفی می شوندو بدین وسیله افراد مختلف را گرد خود جمع می کنند. هیچگاه دشمن اهداف و اغراض اصلی را با اینها در میان نمی گذارد. همواره با شعارهایی قشنگ خود را همسو و هم نظر با اینها در داخل جبهه انقلاب معرفی میکند، از وجاهت افراد پیرامون، از علاقه آنها به ارزش ها و از حاشیه امن آنها استفاده می کند ولی متاسفانه اهداف و نیت های شوم خودشان را پی می گیرند و این افراد را به همان آرزوها و آرمانهای خودشان مشغول می کنند.
دشمن از این قبیل افراد به عنوان سپر استفاده می کند.اینها پناهگاه دشمن می شوند و چون خودشان، گذشته شان و اطرافیانشان را می بینند شک هم نمی کنند که در جبهه غیر انقلاب قرار گرفته اند، لذا اینها بیش از دیگران نیاز به راهنمایی و روشنگری دارند. باید با اینها با صداقت و خلوص نیت ارتباط گرفت، باید حقیقت را برایشان روشن کرد و باید اینها را به جبهه حق، پشت سر انقلاب، پشت سر خط امام و پشت سر رهبری معظم انقلاب راهنمایی و هدایت کردو... . روش آنهم روش غیر خصمانه و غیر غرض ورزانه است. باید ناراحتی را متوجه دشمن اصلی کرد، اینها دشمن انقلاب نیستند راه را اشتباه گرفته اند. باید راه صحیح را بهشان نشان داد، اغلب اینها مصداق فرمایش امام انقلاب هستند که می فرمایند ؛دل گرو انقلاب دارند و انقلاب و خط امام را دوست دارنداز اینرو بهترین پاسخی که باید به آنها بدهیم این است که:
1_ اسلام، انقلاب و خط امام(ره) ملاک و معیار دارد، باید معیار آنها را از خودشان گرفت، مسلمان بودن، انقلابی بودن و پیرو خط امام بودن من درآوردی نیست. باید آنرا ازخود مبانی گرفت و دائم خویشتن را با آن محک زد. با آرزو و میل به انقلاب، و حتی با گذشته انقلابی نیز انقلابی بودن حاصل نمی شود.
2_در دین، انقلاب و خط امام، محکم ترین، روشن ترین و در عین حال سهل الوصول ترین معیار امامت و ولایت است، همواره خودمان را با ولایت بسنجیم.
3_ بدانیم که خطر انقلاب، همیشه خطر جنگ نظامی و دشمن خارجی نیست. سالهاست که جنگ نظامی و خطر وقوع آن رفع شده ولی جنگی به مراتب پر خطرترو خانمان براندازتر به جریان افتاده. این جنگ، جنگ نرم فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ... است. این جنگ بسیار پیچیده و پر ظرافت است. خیلی وقتها آدمهای بزرگ و با سابقه هم قادر به درک و تشخیص به موقع آن نمی باشند، به همین خاطر است که ائمه(علیه السلام) سفارش می کنند بر کشتی امامت و ولایت سوار شویدتا غرق نشوید . اگر از کشتی امامت و ولایت فاصله گرفتید جلو وعقب فرقی نمی کند، در هر حال خارج از جبهه انقلاب قرار می گیرید و حتی نا خواسته به جبهه دشمن نزدیک می شوید. ما بین حق و باطل راه سومی نداریم. اگر به هر دلیل دانسته یا ندانسته از جبهه حق باز بمانیم به جبهه باطل ملحق می شویم و در این مسیر عمل و سکوت، ایستادن و حرکت کردن همه می تواند خسارت بار باشد.
4_ ملاک انقلابی بودن ودر خط امام(ره) بودن دیگران(متعلقان، دوستان، هم حزبی هاو هم مسلک هاو ...) را نیز همین ملاکها بگیریم. اشخاص را با حق محک بزنیم نه حق را بر اساس اشخاص تعیین کنیم.(امیر المومنان علی علیه السلام)
5_ اکنون و در مرحله سرنوشت ساز
انقلاب(انتخابات پیش رو) بر همین اساس و با همین معیار حرکت کنیم. انتسابات
گذشته افراد، نوع لباس، پوشش و گویش و غیره افراد ملاک دوستی آنها و اصلح
بودنشان بحساب نیاوریم. ملاک را پایبندیشان به حق، به شاخص های حق و بصورت
خلاصه به معیار و خط کشی اصلی حق یعنی، ولایت فقیه در نظر بگیریم. دغدغه
های رهبری، نگرانیهای ایشان و خطوط قرمز ایشان و خطوط قرمز نظام را ملاک
بدانیم وبدانیم امنیت ملی، تحریک نکردن گسل های قومی، مذهبی و جغرافیایی،
فتنه و اصرار بر توبه سران فتنه جزء اصلی ترین ملاکهاو خطوط برجسته انقلاب
است و امروز انقلاب مسئله ای پر خطر تر و در عین حال مهم تر از اقتصاد
ندارد. پس هیچ چیز و هیچ کس برایمان به اندازه انقلاب و اسلام بزرگ نباشد،
اسلام و انقلاب و ارزشهای اسلامی و انقلابی را مد نظر بگیریم تا از این پیچ
مهم تاریخی نیز به سلامت عبور کنیم. ان شاءالله