به گزارش خبرگزاری بسیج در قزوین، شش روز پس از عزل بنی صدربود؛ یکشنبه هفتم تیر 1360. آیت الله محمد حسین بهشتی در حال سخنرانی در یکی از جلسات هفتگی دفتر حزب جمهوری اسلامی بود، موضوع جلسه انتخابات ریاست جمهوری بود و تورم. آیت الله بهشتی می گفت: "ما بار دیگر نباید اجازه دهیم استعمارگران برای ما مهرهسازی کنند و سرنوشت مردم ما را به بازی گیرند. تلاش کنیم کسانی را که متعهد به مکتب هستند و سرنوشت مردم را به بازی نمیگیرند انتخاب شوند..." سخنانش اما، هیچ گاه پایان نیافت؛ لحظاتی بعد ساختمان دفتر حزب با انفجاری عظیم ویران شد.
انفجاری که در آن حدود 75 نفر از شخصیت های برجسته سیاسی کشور شهید شدند. در میان شهدا غیر از آیت الله بهشتی که ریس دیوان عالی کشور بود و امام خمینی او را "یک ملت" خواند، چهره هایی همچون حجت الاسلام محمد منتظری، حسن عباسپور وزیر نیر، محمود قندی وزیر پست و تلگراف و تلفن موسی كلانتری وزیر راه و ترابری نیز حضور داشتند.
مرتضی محمدخان یکی از زخمیان این انفجار، واقعه را چنین شرح میدهد: «بهشتی هم پشت میز نشسته بودند و مدت کوتاهی از شروع جلسه نگذشته بود که بمب عمل کرد و دفتر حزب منفجر شد، در ردیف جلوی من محمد منتظری نشسته بود، باغانی و قندی هم در اطراف من بودند، جواد سرافراز در ردیف پشت من بود... وقتی بمب منفجر شد ما یک زردیای دیدیم و دیوار را من دیدم که زرد شد و انفجار... در آن شرایط همه قرآن میخواندند و ناله هم شنیده میشد ولی بیشتر همه قرآن میخواندند و شهادتین میگفتند، صداها به تدریج کمتر میشد، و بعد هم از بالا مثل اینکه یک جرثقیل آوردند که این طاق یکتکه را بردارند. جرثقیل نتوانست سقف را بلند کند و زنجیرش پاره شد و دوباره این طاق افتاد روی آوار، البته در این شرایط افراد در لابهلای صندلیها قرار گرفته بودند. عبدالکریمی نماینده لنگرود، که در حال قرائت قرآن بود، در همین شرایط شاید با افتادن مجدد طاق، شهید شد. از بعضی دوستان دیگر هم صداهایی میآمد، بعداً متوجه شدم که تقریباً سرم روی سینه آقای باغانی بود و این بنده خدا داشت به لقاءالله میرفت. صداها، از هزاران نفری که روی پشتبام ایستاده بودند شنیده میشد، که هیچ کاری هم از دستشان برنمیآمد. گویا در فضای روی طاق گرد و خاک بوده، اینها با پاشیدن آب، قصد رفع کردن گرد و خاک را داشتند، غافل از اینکه این کار تمام منافذی که برای تنفس ما وجود داشت مسدود میکرد. با حدود ۴ ساعت، احساس کردم که مقداری راه تنفس ایجاد شد و دست چپم را از زیر خاک بردم بالا و دست مرا پیدا کردند."
روزنامه ها درباره جزییات انفجار چه نوشتند؟
روزنامه کیهان فردای آن روز در گزارشی نوشت: «حدود ساعت ۲۱ دیشب دو بمب بسیار قوی در محل دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی منفجر شد که بر اثر شدت انفجار قسمتهایی از ساختمان فروریخت و موجب شهادت دهها تن از مقامات مملکتی و نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی و چند تن از وزرا گردید.»
روزنامه اطلاعات هم نوشت: «گزارش خبرنگاران از محل انفجار به نقل از شاهدان عینی حاکی است که احتمالا دو بمب بسیار قوی منفجر شده که صدای انفجار آن تا شعاع حداقل یک کیلومتر به وضوح شنیده شده است. این انفجار به هنگامی روی داده است که جلسه هفتگی حزب با حضور اعضای حزب، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و احتمالا چند تن از وزیران در این محل تشکیل شده بود. گزارش خبرنگاران در ساعت ۲۳ دیشب از مقابل دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران حاکی بوده است که در زمان مخابره خبر ۲۰ مجروح به وسیله آمبولانس به بیمارستانهای مختلف تهران از جمله بیمارستان طرفه و سینا انتقال یافتند و از بیمارستان طرفه خبر رسید که تا آن ساعت ۸ شهید که پیکر آنها به کلی متلاشی شده را به این بیمارستان آوردهاند. یکی از این شهدا آقای طباطبایی نماینده مجلس بود اما هویت هفت نفر دیگر هنوز مشخص نشده است. خبرنگاران در گزارش خود اضافه کردهاند که در فاصله ساعتهای ۲۳ تا ۲۴ دیشب ۲۴ جسد را از زیر آوار خارج کردهاند.»
روزنامه اطلاعات همچنین خبر از آن داد که «حجتالاسلام هادی غفاری که از این حادثه جان سالم بدر برده بود به اتفاق چند تن از روحانیون کار امداد و نجات آسیبدیدگان را به عهده داشته است.» به نوشته این روزنامه، کسانی که به هنگام انفجار در حیاط ساختمان مرکزی حزب بودند گفتهاند این واقعه زمانی رخ داد که دکتر بهشتی در حال سخنرانی بود.
بعد از این واقعه، ابتدا از سرنوشت دکتر بهشتی اطلاعی در دست نبود و برخی امیدوار بودند نام وی در میان شهدا نباشد اما حوالی صبح ۸ تیر خبر رسید که وی نیز در میان شهداست.
عاملین حادثه
چه کسانی بودند؟
مستندات
گواه آن است که این انفجار از سوی سازمان مجاهدین خلق سازماندهی و اجرا شد. سعید
شاهسوندی عضو سابق کمیته مرکزی سازمان مجاهدین هم چنین می گوید که انفجار
توسط سازمان مجاهدین طراحی و اجرا شده است و او و گروه دیگری که در جریان
انجام این عملیات قرار داشتهاند در آن شب بیسیم سپاه را شنود میکردند تا از
میزان موفقیت عملیات مطلع شوند. اجرای این عملیات را محمدرضا کلاهی به عهده داشت که خود از نیروهای خدماتی حزب به شمار میآمد.
او پس از انفجار توانست فرار کند و بعد از آن راهی فرانسه شد و امروز با
اینکه از مجاهدین بریده است ولی به دلیل سابقهاش امکان زندگی علنی را ندارد.
محمدرضا کلاهی صمدی کیست؟
یک هفته بعد
از انفجار، هویت عامل آن شناسایی شد و طی اطلاعیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با
اعلام مشخصات وی از مردم برای دستگیری او درخواست کمک شد:
" ... در
تحقیقات مشخص شد که این عمل وحشیانه توسط سازمان آمریکایی مجاهدین خلق تدارک دیده
شده و یکی از افراد مؤثر در این جنایت فردی است به اسم "محمدرضا کلاهی صمدی" که مشخصات نامبرده بدین شرح
اعلام می گردد: محمدرضا کلاهی فرزند حسن متولد 1338 دارنده شماره شناسنامه 1251،
دانشجوی سال اول رشته برق دانشگاه علم و صنعت ایران و دارای دیپلم ریاضی از
دبیرستان بامداد واقع در خیابان جمهوری اسلامی، خیابان گلشن، که نامبرده در حین
وقوع حادثه متواری شده است."
حجت الاسلام محمدی ری شهری، اولین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران در خاطرات خود آخرین و کاملترین اطلاعات منتشره درباره کلاهی را ارائه داده است: " محمد رضا کلاهی صمدی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 به سازمان منافقین پیوست. ابتدا در انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علم و صنعت و پس از مدتی با خط دهی سازمان از انجمن اظهار بریدگی نموده، ضمن این که در همان مقطع با سازمان ارتباط تنگاتنگی داشته است به عنوان پاسدار کمیته انقلاب اسلامی ولیعصر تهران واقع در خیابان پاستور شروع به فعالیت و به تدریج با هدایت منافقین وارد حزب جمهوری اسلامی می شود.
کلاهی در
تشکیلات دفتر مرکزی حزب در جایگاهی قرار می گیرد که از کلیه جریانات مهم حزبی و
مملکتی (دولت، مجلس، نهادها و ...) مطلع بوده و همچنین مسئول دعوتها برای
کنفرانسها، میزگردها و یا جلسات بوده، ضمن این که حفاظت سالن نیز به عهده او بوده
است. او مستقیماً زیر نظر یکی از افراد کادر مرکزی منافقین به نام هادی روشن روانی با نام مستعار مقدم قرار داشته است.
کلاهی
از تاریخ 1/9/1359 در منزل شخصی فردی به نام سید عباس مؤدب صفت به عنوان مستأجر و
به صورت انفرادی زندگی میکرده و بعضاً افرادی را نیز با خود به منزل می آورده
است. وی ساعت 7 صبح از خانه خارج و حدود 8 شب به خانه برمی گشت و در رفت و آمد
بسیار محتاط و مرتباً خودش را چک میکرد و حتی برای رفتن به دستشویی در اتاق خودش
را قفل می نموده است. وی چند روز قبل از انفجار حزب، کیف سامسونت خود را عوض کرده
و یک کیف بزرگ را با خودش حمل می نموده و چون رفت و آمد وی در طول روز به حزب زیاد
بوده، کمتر مورد بازرسی قرار می گرفت. پس از انفجار حزب جمهوری اسلامی، او متواری
و در خانههای تیمی منافقین مخفی و نهایتاً از طریق مرز غرب کشور توسط عوامل
منافقین به عراق منتقل شد. در مقطعی که وی در ایران مخفی بود گزارش های متعددی
مبنی بر محل اختفای وی در مناطقی از جمله: جاده چالوس، روستای سیاه پیشه، قلعه میر فتاح در اطراف
همدان، واصل که با مراجعه تیم های عملیاتی نتیجه ای حاصل نشد.
پس از گذشت سی و چند سال از این ماجرا آخرین خبری که از کلاهی به دست آمد این بود که او و مسعود کشمیری(عامل انفجار دفتر نخست وزیری) هنگام خوردن غذا در رستورانی در شهر کلن و هنگام رانندگی در شهر هامبورگ آلمان مشاهده شده اند.
اردیبهشت ماه امسال نیز خبری درباره دستگیری یکی از عوامل انفجار حزب جمهوری منتشر شد که اولین احتمال به سمت کلاهی می رفت اما سردار منتظر المهدی سخنگوی نیروی انتظامی ضمن اعلام خبر دستگیری یکی از عناصر منافق، دخیل در بمب گذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی در کشور آلبانی و گفت: متهم، یک زن و در حال انتقال به ایران است که پس از انتقال در اختیار مراجع قضایی قرار خواهد گرفت
پیام امام خمینی (ره)به مناسبت شهادت آیت الله بهشتی و حجت الاسلام محمد منتظری
در پی شهادت آیتالله بهشتی و یارانش در جریان انفجار هفتم تیر، بنیانگذار جمهوری اسلامی فردای آن روز در دیدار با اقشار مختلف مردم در رابطه با این واقعه بیاناتی ایراد کردند: «من این ضایعه بزرگ را به ملت ایران و شما آقایان که نزدیک بودید با آقای بهشتی و مطلع بودید از افراد دیگری که شهید شدند، به همه شما آقایان و ملتمان تسلیت عرض میکنم. بنای دشمنهای شما بر این است که افرادی که لیاقتشان بیشتر است بیشتر مورد حمله قرار بگیرند. آنها افرادی را هدف قرار میدهند که از آنها خوف دارند که مبادا یک وقتی به آنها صدمه بزنند. و این را من کرارا گفتهام که مرحوم آقای بهشتی در این مملکت مظلوم زیست. تمام مخالفین اسلام و مخالفین این کشور حمله مسقیمشان را به ایشان و بعضی دوستان ایشان کردند. کسی را که من بیشتر از بیست سال میشناختم و روحیاتش را مطلع بودم و میدانستم چه جور مرد صالحی و مرد به درد بخوری برای این کشور است، مخالفین او را در کوچه و بازار و محله و صحبتهایی که همه میکردند، آن طور جلوه دادند. یک مرد صالحی را به صورت یک دیکتاتور درآوردند! ملت ما چون خواسته است مستقل باشد و خواسته است که آزاد باشد و خواسته است که دست جنایتکاران را از این کشور قطع کند لابد در این پیامدها هم ایستادگی میکنید. این جنایتکاران اشتباهشان این است که خیال میکنند ایران با این وضعی که از اول داشته تا حالا، در زمان انقلاب داشت، این مثل جاهای دیگری [است] که اگر چند تا بمب در چند جا منفجر کنند و چند نفر از عزیزانشان را از بین ببرند و به شهادت برسانند، ملت عقب مینشیند. در صورتی که اینها تجربه کردند از اول نهضت تا حالا؛ اشخاص سرشناس ما، دانشمندان ما، متفکران ما را ترور کردند و ملت به همان استقامتی که داشت بیشتر و مصممتر جلو رفت و از این به بعد هم همین طور است. این طور نیست که اگر چند نفر را شهید کردند، دیگران کنار بنشینید. این سنتی بوده است که از صدر اسلام بوده است که در مقابل همه ناامنیها و همه ناراحتیها و همه گرفتاریها، اولیای خدا ایستادند. شاید کسی مثل رسول خدا - صلیالله علیه و آله و سلم - رنج نبرد در تمام عمر؛ از جوانی و کودکی تا وقتی که رحلت فرمود آن قدر که او رنج برد و آن قدر که او در مقابل قدرتها، در مقابل جنایتکاران ایستاد شاید کس دیگری در تمام عمرش این طور نبود و این یک ارثی است که به دست ما رسیده است از اولیا.
یکی دیگر از افرادی که در واقعه انفجار دفتر حزب به شهادت رسید حجتالاسلام محمد منتظری فرزند آیتالله منتظری بود. به دنبال شهادت شهید منتظری، تلگرامی از سوی امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی بدین شرح برای آیتالله منتظری مخابره شد:
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت حجتالاسلام والمسلمین آقای منتظری دامت برکاته
گرچه تمام شهیدان انقلاب و شهیدان عزیز و معظم یکشنبه (هفتم تیر) شب از برادران ما و شما بودند و ملت قدرشناس برای آنان به سوگ نشستند و دشمنان اسلام در شهادت آنان شاد و اسلام عزیز سرافراز است لکن از فرزند عزیز شما شناختی دارم که باید به شما با تربیت چنین فرزندی تبریک بگویم. او از وقتی که خود را شناخت و در جامعه وارد شد ارزشهای اسلامی را نیز شناخت و با تعهد و انگیزه حساب شده وارد میدان مبارزه علیه ستمگران گردید. او با دید وسیعی که داشت سعی در گسترش مکتب و پرورش اشخاص فداکار مینمود - محمد شما و ما خود را وقف هدف و برای پیشبرد آن سر از پا نمیشناخت. شما فرزندی فداکار و متعهد و متفکر و هدفدار تسلیم جامعه کردید و تقدیم خداوند متعال. او فرزند اسلام و فرزند قرآن بود - او عمری در زجرها و شکنجهها و از آن بدتر شکنجههای روحی از طرف بدخواهان به سر برد - او جوار خداوند متعال شتافت و با دوستان و برادران خود راه حق را طی کرد. خدایش رحمت کند و با موالیانش محشور فرماید. از خداوند متعال برای جنابعالی و بازماندگان آن فرزند برومند اسلام صبر و اجر خواهانم.
والسلام علیکم و رحمةالله
روحالله الموسوی الخمینی / ۸ تیر ماه ۱۳۶۰
1004/ت30/ب