۱- بدون تعارف، اولین معنی، بی فایده بودن عملکرد ساختارهای عریض و طویل فرهنگی است.
مجموعه هایی که قرار بود حاصل طراحی آنها، پرورش نیروی انقلابی و متعهد
بشود. صدا و سیما، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی فضای مجازی،
سازمان تبلیغات اسلامی، قرارگاه فلان و تشکیلات بهمان و غیره اینها با همه
کارهایشان، نتوانسته اند چنین ساختاری طراحی کنند.
۲-بدنه حزب اللهی، اغلب می اندیشد که در« آن بالا» یا در «آن پشت» یعنی در همان جاهایی که اسم بردم، اندیشمندانی در حال طراحی برای حفظ دستاورد های انقلابند! چون چنین فکر می کنند، دست روی دست گذاشته، منتظر فرمانند!
البته یواشکی عرض کنیم، خیلی ها هم هستند که تنبلی خود را پشت بی عملی آن مرکز پنهان می کنند!
۷-این بالاترین هزینه ای است که یک فرمانده می دهد. اگر آنها که مجوز
گرفته اند از این فرصت تاریخی استفاده نکنند، هم هزینه گزاف و سنگین رهبری
را جبران نکرده اند، هم فرصتی تاریخی سوخته و هم آینده را از دست داده اند.
۸- این فرمان پیش از این فقط یک بار صادر شده و آن افراد با سربلندی و آبرو
از این آزمون بیرون آمدند. روزهای آغازین جنگ، وسعت جنگ به گونه ای بود که
ساختار ارتش آن روز جوابگو نبود. هسته های پراکنده ولی متحد المرکز «جنگ
های نا منظم» شکل گرفت.
شهید چمران، شاهرخ ضرغام و خیلی از فرماندهان امروز سپاه و ارتش با این
هسته ها همکاری کردند، شهرهای مهمی حفظ شد و عملیات های بزرگی از دل همین
تشکیلات و تجربیات ارزشمند رقم خورد.
آنها آبرو داری کردند و نامشان برای همیشه در تاریخ قرین افتخار شد.
امید که افسران کنونی هم چنین ند.
هرزه گویی بیماردلان بی اهمیت است
جماعتی هرزه دهان، فرمان آقا را به هرج و مرج، بگیر و ببند، کشتار(!) هنرمندان و قتل های زنجیره ای (که از قضا در دوره اصلاحات اتفاق افتاد)، اسید پاشی و غیره ربط می دهند! اینان همانند آنچه که قرآن در حقشان می فرماید:«فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا» هرکاری کنیم و هرچه بگوئیم، اینان همینند. اهمیتی ندهید.