هویت فرهنگی یک ملت یکی از مولفه های شناختی آن ملت از دیدگاه مذهبی، ملی و فردی است و در یک بستر مناسب خانواده، اجتماع نهادهای تربیتی و رسانه های گروهی می توانند تولید هویت یا هویت زدایی کنند. نسل های جوان جامعه باید از گذشتگان این سوال را جویا شوند که قبلا چگونه بوده ایم و چه بر سر هویت ما آمده است و اکنون باید چگونه باشیم.
امروز فرهنگ های مهاجم با روش های جدید در پی آنند که درصدد مقابله با هویت اسلامی و دینی انسان ها برآیند و نهایت انسان را ماهیت دنیایی او قلمداد کنند. هدف فرهنگ های مهاجم هویت زدایی است و در پی آن بحران هویت. بحران هویت یعنی انسان خویشتن خویش را چنان گم کند که مفقودالاثر شود، نه گذشته خود را به یاد آورد و نه تصوری برای آینده داشته باشد.
اگر گذری بر نام های انسان ها و مکان ها در دوران پهلوی اول و دوم داشته باشیم گویای یک دگرگونی فرهنگی است، گویای یک فرهنگ غربی شده. هرگاه مسلمانان از اصل خویش فاصله گرفتند دچار بحران شدند. روشنفکران اعصار مختلف از جمله مشروطه و دوره های بعد آن نیز دچار همین بیماری بودند. فقط کسانی مصونیت داشتند که نفوذ کلام الهی و رهبران الهی در آن ها ریشه دار بود و به راستی بیماری عصر ما غرب زدگی است.
هرگاه سری به بوتیک های لباس و فروشگاههای لوازم خانگی بزنید،آنچه به چشم می خورد مارک و برند شرکت های بزرگ غربی است که مخاطبان زیادی فقط به خاطر نوع برند به سراغ خرید آن می روند و خانه هایشان و محیط زندگیشان مملو از این اجناس است.کلاه ،کفش ،پیراهن حتی اگر تولید داخلی اش با کیفیت تر هم باشد کنار گذاشته شده ولی گاه برند بی کیفیت خارجی، در پس یک دکوراسیون شیک، چندین برابر ارزش اولیه به فروش می رسد.این ماجرا شامل لوازم خانگی داخلی هم می شود.وقتی کارخانه های داخلی یکی پس از دیگری روبه تعطیلی می روند و کالای قاچاق چون قارچ رشد فزاینده ای پیدا می کند.کارگر ایرانی خانه نشین می شود و بازار متلاطم غرب به واسطه برندبازیِ ما، به آرامش می رسد. این همان غرب زدگی و بحران هویت است
.البته نباید فراموش کرد که گاه بی کیفیتی برخی کالاها نیز به کمک اندیشه های لیبرالی برخی مسئولین غرب زده می آید و در این میان تولید داخل به کلی متوقف می شود و آنگاه خروس قندی غربی ارج و قرب پیدا می کند.البته اگر حمایت از تولید داخل در سطوح مسئولین باشد و تولید کننده نیز عنصر کیفیت را بر مؤلفه سودجویی برتری دهد آنگاه تحریم و فشار سازمان های بین المللی و سرسپرده اقتصاد لیبرال نمی تواند برای ما تهدید باشد.
پیرمراد ما حضرت امام خمینی (ره) خطاب به دولتمردان می فرماید:« و بر دولت ها و دست اندرکاران است ... که از متخصصین خود قدردانی کنند، و آنان را با کمک های مادی و معنوی تشویق به کار کنند و از ورود کالاهای مصرف ساز و خانه برانداز جلوگیری نمایند و به آنچه دارند بسازند تا خود همه چیز بسازند. و در جای دیگر خطاب به جوانان می فرماید: و از جوانان، دختران و پسران می خواهم که استقلال، آزادی و ارزش های انسانی را ولو با زحمت و رنج، فدای تجملات، عشرت ها و بی بندوباری ها و حضور در مراکز فحشا که از طرف غرب و عمال بی وطن به شما عرضه می شود نکنند که آنان جز تباهی شما ... به چیز دیگری فکر نمی کنند و می خواهند با این وسایل و امثال آن شما را عقب مانده و به اصطلاح آنان نیمه وحشی نگه دارند.»
جلال آل احمد در کتب غرب زدگی خود بحران هویت و غرب زدگی را به خوبی به تصویر می کشد:« آدم غرب زده شخصیت ندارد ... اگر دست برقضا اهل سیاست باشد از کوچکترین تمایلات راست و چپ حزب کارگر انگلیس خبر دارد و سناتورهای آمریکایی را بهتر از وزرای حکومت مملکت خودش می شناسد. اسم و رسم مفسر«تایم» و «نیوز کرونیکل» را از اسم و رسم پسر عمه دورافتاده خراسانی اش بهتر می داند و از بشیر و نذیر راستگوترشان می پندارد...به هرصورت اگر یک وقتی بود که با یک آیه قرآن و یا خبر منقول عربی همه دهان ها بسته می شد و هر مخالفی سر جایش می نشست، حالا در هر باب نقل یک جمله از فلان فرنگی همه دهان را می بندد.»