بسیج گزارش می‌دهد؛

زندگی‌نامه سردار شهید «محمدحسین محجوب»

سردار شهید «محمدحسین محجوب» معاون فرمانده گردان 152 لشگر 32 انصار الحسین(ع) از دیار شهیدپرور نهاوند در عملیات کربلای 5 در جبهه شلمچه به فیض شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۸۹۲۹۴۵۵
|
۱۳ مهر ۱۳۹۶ - ۱۸:۴۳

زندگی‌نامه شهید «محمدحسین محجوب»به گزارش خبرگزاری بسیج از نهاوند، سردار شهید «محمدحسین محجوب» در سال 1334 در خانواده‌ای مذهبی و عاشق ائمه اطهار(ع) متولد شد. پدرش از مداحان اهل بیت(ع) بود.

وی در دوران تحصیل، از با استعدادترین و با اخلاق‌ترین دانش‌آموزان مدرسه بود. بعد از دیپلم برای خدمت سربازی در سال 56 به ارومیه اعزام شد که اعزام وی، همزمان با سخت‌ترین و شدیدترین برخوردهای رژیم شاه با مردم بود و «محجوب» از هر فرصتی برای مبارزه با حکومت پهلوی در پادگان استفاده می‌کرد.

با فرمان امام خمینی(ره) برای فرار از پادگان‌ها وی دیگران را تشویق کرد تا همه فرمان امام(ره) را اجرا کنند. بعد از پیروزی انقلاب تشکیل خانواده داد و با تشکیل سپاه پاسداران از اولین نفراتی بود که به این نهاد پیوست و تلاش‌های بسیاری را در راه تثبیت نظام انجام داد.

وی در سال 59 با دختر عمه‌اش ازدواج کرد که حاصل این وصلت دو دختر به نام‌های «مهدیه» و «مریم» است.

با شروع جنگ تحمیلی و حضور بیگانگان در وطن، از اولین کسانی بود که لباس رزم پوشید و راهی جبهه‌های نبرد شد؛ ابتدا به عنوان یک رزمنده و سپس با بروز توانمندی‌هایش مسئولیت‌هایی به او سپرده شد و به عنوان فرمانده گروهان منصوب شد. در این سمت در چند عملیات استعدادهایش را بروز داد و به سمت معاون فرمانده گردان 152 لشگر 32 انصار الحسین(ع) منصوب شد.

وی بعد از شرکت در ده‌ها عملیات موفق سرانجام در عملیات کربلای 5 در جبهه شلمچه به فیض شهادت نائل آمد.

وصیت‌نامه شهید «محمدحسین محجوب» به خانواده‌اش:

«به نام خدایی که آفریننده پدر و مادر می‌باشد
خدمت پدر و مادر عزیزم

سلام علیکم

پدر و مادر عزیز به خدای بزرگ آنقدر بر من حق دارید که اگر تمامی عمرم را اجازه می‌دادید که به عنوان یک خدمتکار در خدمتتان بودم، باز هم از حقوق شما بر من ذره‌ای کم نمی‌شد. پدر عزیز ضمن اینکه شما را به صبر خداوندی در راه این مشیت الهی دعوت می‌کنم امیدوارم که آنچه نافرمانی از من مشاهده نموده‌اید، حلال نمائید و مرا ببخشید و برایم دعای خیر نمائید.

مادر عزیز و فداکارم مادر بزرگوارم مادر زجرکشیده‌ام می‌دانم با این اعتقاد که فردای قیامت باز من را شفیع خواهی بود و باز من را پیش خدا آبرو خواهی داد، توجه شما را به خدا و صبر در راه خدا و استقامت در راه خدا دعوت می‌کنم که همانا خدا هر چه را اراده نماید همان خواهد شد و شما باز هم به اینکه فرزندتان را در راه خدا داده‌اید مبادا ناشکری کنید که خدا بر همه امور و مصالح بندگانش آگاه است، فرزندی که حتی یک لحظه نتوانست حق شما را شرح دهد و یا ادا نماید.

برادر عزیزم ابراهیم، تو را دعوت به راه خدا و خدمت به این انقلاب، هرچند که فعلاً هستی، ترغیب بیشتر می‌نمایم. با تقوا باش و از دوستان نااهل پرهیز کن و با دوستان خوب و اسلامی که فعلاً داری معاشرت نما. راه امام خمینی را راهنمای الهی خود قرار بده که تنها راه رستگاری تو و جامعه ما همین راه است. در ضمن نسبت به بچه‌هایم همچنان که شامل محبت‌های همیشگی تو بودند، باش... خدا تو را برای اسلام حفظ کند…»

بخشی از وصیت‌نامه شهید «محمدحسین محجوب»:

«بسم الله الرحمن الرحیم

قل ان الصلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین

همانا نماز و طاعت و کلیه اعمال من و حیات و ممات من همه برای خداست که پروردگار جهان است.

اینجانب ضمن اعلام اینکه از خدای می‌خواهم ما را در صراط خودش راهنمایی نماید، لازم بود قبل از رفتن تذکراتی را به شما به‌عنوان مسئول عزیز، به‌عنوان وصایای هر چند ناچیز تقدیم نمایم.

  1. اینجانب مسلمان می‌باشم و با جان و زندگیم که همه از الطاف خداوندی است عهد بسته‌ام که قلباً و زباناً و عملاً به اسلام و امام خمینی، این اسوه بشریت در قرن شتاب زده و تسلیم شده، وفادار باشم.
  2. آبروی ما در گرو خداست و خدا آبروی ما را حفظ خواهد کرد، العزت لله.
  3. جز خدمت صادقانه در راه او که آفریدگاری بزرگ و صادقی ناظر بر اعمال است، هیچ انگیزه‌ای از حضور در این خیل رهروان راه نمی‌تواند مفهوم و معنا داشته باشد.
  4. رفتن من نه بر اساس مفهوم نام و نشان است و نه انتظار این را دارم که بی لیاقتی چون مرا در زمره نام شهیدان بزرگوار قرار دهند.
  5. و در نهایت این جنگ یعنی اسلام و به عقیده من اراده خداوندی برای حفظ دین خودش امروز در احساسات و سلحشوری ما و عصیان‌های ضد کفر رزمندگان خلاصه شده و پیروزی از آن ماست، چه کشته شویم، چه معلول شویم و چه مفقود شویم و یا اسیر، غیره و ...»

سفارش شهید «محمدحسین محجوب» به همسرش:

«همسر مهربانم سلام علیکم

ضمن حلالیت از تو همسر مهربان و فداکارم که در 7 سال جنگ تحمیلی فشار کار و زندگی بچه‌هایم بر روی دوش‌های خسته تو سنگینی داشته و می‌دانم که باز هم رفتن من فشار و سختی‌های تو را بیشتر خواهد نمود. بچه‌هایم را به خدا و تومی‌سپارم که مادری فداکار و مسلمان برایشان باشی و آنها را در راه حفظ تعالیم اسلامی و قرآنی راهنما و معلم باشی.

در زمینه صبر و تسلیم و ادامه راه آگاه باش که اراده خداوند قادر ازشما آگاهتر، با حوصله‌تر و با گذشت تر از من هست و امیدوارم ضمن شکر به درگاه خداوندی نسبت به آینده زندگیت تحت اوامر قرآنی و اسلامی عمل نمائی. تربیت اسلامی بچه‌ها را اهمیت بیشتری مبذول دارید و همه شما را به خدا می‌سپارم.»

«بنده حقیر خدا محمدحسین محجوب»

انتهای پیام/

 

ارسال نظرات
آخرین اخبار