اصلاحطلبان و هرمنوتیکِ سیل و سیاست
به گزارش سرویس اساتید خبرگزاری بسیج و به نقل از فارس، مجتبی زارعی عضو هیأت علمی اندیشه سیاسی دانشگاه تربیت مدرس طی یادداشتی نوشت: در روزهای اخیر متونی سیاسی، اجتماعی از چند فعال سیاسی وابسته به گروههای اصلاح طلب منتشر شده که حائز اهمیت است.
حجاریان، جلایی پور و عبدی سه فعال سیاسی بودند که گزارههایی متفاوت را در میانهٔ آلام مردم تولید کردند ؛ حجاریان با همان صبغهٔ امنیتی و با همان سبک و سیاق طراحی عملیاتهای خیابانی در ژورنالیسم «صبح امروزِ» متعلق به خود ظاهر شد ؛ برای جبههٔ اصلاح طلبان بخش نامه کرد که مبادا بطور طبیعی در انتخابات آینده مشارکت کنند! همه اما تصوّر کردند که دالّ مرکزی حرف او انتخابات است در حالیکه او در یکی از پیشنهادات هفتگانهاش، به حرف اصلی و پروژهٔ بیست سال اخیرش را مورد توجه قرار داد؛ آنگاه که گفت اصلاح طلبان تیغ نقد را بر «اسطورههای» جریان مقابل فرود آرند؛ بازهمان پروژهٔ تکراری عرفی سازی ( سکولاریزاسیون )! پروژهای که او از دکتر بشیریه آموخت اما بشیریه که با نامهٔ تاریخیاش در باره احیای علوم سیاسی از این «پروژهٔ عقیدتی _ سیاسی» کناره کشید.
حجاریان امّا کماکان پای کاراست ؛ به نظرم وقتی که او در میانهٔ حادثهٔ سیل دید که ایرانیان برای مهار سیل ،همانند نبرد اسطورههای دفاع مقدس که با تن خود ، به مهار تانکها میپرداختند، اینک نیز با پیکر خستهٔ شان به «نبرد نامتقارن با آب» رفتند و اسطوره پتروس فداکار را به بازی گرفتند ؛ فهمید که سکولاریزاسیون در جامعهٔ ایرانی خیالی برباد رفته است ؛ چه بسا حجاریان از رفتار هیدرولیکی زمین هم ناراحت باشد اما این ارتباطی با بدنهٔ شریف اصلاح طلبان ندارد ؛
عباس عبدی از دانشجویان فاتح لانهٔ جاسوسی که در گفت و گو با باری روزن آمریکایی گفت که من از کردهام پشیمانم و تغییر کردهام ، کماکان اما دل در گرو مهندسی تغییرات اجتماعی ایرانیان دارد ؛ او تغییر کرده و میل دارد همه در مقابل آمریکای جنایت کار زانو زنند ؛ او در این حال و جذبه به یکباره اما وقتی دید که ایرانیان به دلیل «هم آمدی سیل و سیاست» ؛ بر باطنِ جانوران سیاسی کاخ سفید که حتی از انسداد کمکهای هلال احمر به ایرانیانِ گرفتار در حادثهٔ سیل رحم نکردند و لُر و ترکمن و عرب و ترک و تبریِ در محاصرهٔ سیل دیدند که دیو سازی آمریکا و اپوزسیون از نیروهای مردمگرایانِ انقلابی غلط از کار در آمد و سپاه و بسیج مثل گذشته برای ایران دل به آب و طوفان زدند ؛ عبدی اما از این فرایند طبیعی و هم آمدی سیل و سیاست در تبلور محبوبیت اجتماعی سپاه ناراحت است و هشدار داد که محبوبیت سپاه، ناپایدار است و مبادا سپاه خیال کند قادر به تداوم بسیج مردم در روزهای پسا سیلابی ایران است وفتوا میدهد که اختلاف کماکان پایداراست ؛ به نظرم این عصبانیت هم به بدنهٔ شریف اصلاح طلب ربطی ندارد.
هرچقدر حجاریان و عبدی با دوری از مردم به تحلیلهای نوستالژیک پناه برده اند جلایی پور اما به تحقیق میدانی دست زد و مشاهدهٔ عینی خود از اسطوره های ایران و هم جبهگی تودهٔ مردمان و نهادهای انقلاب را به مردم گزارش کرد ؛ روایتی روان و واقعی از ایرانیانی که در اوج بحرانِ سیل با شور و نشاط در کنار هم هستند؛ من برای یک لحظه گمان بردم که چقدر این گزارش به روایت فتح شباهت یافته است ؛ و به گمانم این روایت ، روایتی است که ترسیم گر بدنهٔ اصلاح طلب در ایران است.
عصبانیت حجاریان و عبدی و نیز شور و نشاط روای حماسهٔ پلدختر ( جلایی پور ) به کجا بازگشت دارد ؟ چرا حجاریان وضع ایران را وخیم میداند اما البته در ادامه از تهی بودن هویت در اپوزسیون، شاکی است و برای بازگرداندن هویت به اپوزسیون حرص می خورد !؟ راستی ! چرا وی به منطقه نمی رود تا روایت جلایی پور را مورد ادراک فردی قرار دهد و از معبر آزمایشگاه و تجربه دریابد که سکولارشدن و اسطوره زدایی در همه جای جهان به یک رنگ نیست و اینجا مهار سیلاب نه با تکنوکراتها که با اسطورهها بود ؛ و چرا عباس عبدی که پرسشگرانش در سابقهٔ نظرسنجیهای علمی!
در دههٔ گذشته حتی از ساختمانهای نیمه کاره و بدون سکونتگر هم فرم نظر سنجی تکمیل کردهاند، به خوزستان نمیرود تا نبرد نامتقارن مردم و نیروهای انقلاب را با آب ببیند !؟ راستی ! عبدی چه خبری از آینده دارد که میگوید روابط مردم و سپاه و بسیج در روزهای آینده و پسا سیلابی ناپدار است ؟ آیا تابستانی داغ در پیش است ؟
..... با همهٔ این گزارهها ، نگارنده اما قصد توقف در خشونتهای کلامی حجاریان و عبدی و نیز قصد درنگ در جذبهٔ روایت واقعی و حماسی جلایی پور از پلدختر را ندارد ؛ بلکه باید به رمزها و رازهای آشکار فروردین ایرانیان توجه داد و هرمنوتیکِ سیل و سیاست اخیر را دریافت ؛
برفرض که با پروژهٔ سکولاریزاسیونِ حجاریان هم سخن شویم ؛ با خالق اسطورهها و آفرینندهٔ آب چه کنیم !؟ آیا میتوان خدا را کنار گذاشت ؟! مگر خدای دفاع مقدس و و خدای بر انگیزانندهٔ ایرانیان برای دفاع از اسلام و ایران ، همین خدای آب و طوفان نیست !؟ مگر نه این است که روزهای پیشافروردین در فروپاشی و سوانح جمهوری اسلامی ایران قلم فرسایی میکردند!؟ و مگر بنا نبود ایرانیان بخاطر قحطی به وضع طبیعی هابز نقل مکان کنند !؟
همبستگیها به تفرقه و تشتت گراید ! و مگر برخی از دانشگاهیان در هم آمدی سیل و محیط زیست و نظارت استصوابی و رفع حصر بیانیه نداده بودند و.... ؛ پس چگونه به یکباره از صفهای گوشت و مرغ های پر آوازهٔ بی بی سی به صف غیرت و مردانگی نقل مکان کردیم ؟! اقوام به داد هم رسیدند و شیخ و پیر اهل سنت ترکمن بر شانههای طلبهٔ شیعه سوار و اکرام شد و چگونه همه به یکباره لباس سبز و خاکی نیروهای انقلاب را برتن کردند و....
آیا این کار سپاه بود !؟ معلوم است که این کار خدا بود ؛ طوفان شنی که طبس را برای کماندوهای آقای کارتر جهنم کرد ؛ این بار طوفان سیلی شد که آمد و پروژهٔ ترامپ ، نتانیاهو و مزدوران مؤتلف با بنگاههای خبری غرب و منافقین را نقش بر آب کرد ؛ با این که حادثهٔ سیلاب جان برخی عزیزمان را گرفت و زندگی را بر پارههای تنمان در برخی شهرها خیلی سخت کرد اما به نظر می رسد سیل ما را به هم رسانید ولی وزارت خانههای خزانه داری و خارجهٔ آمریکا را با خود بُرد و....
....پرواضح است اصلاح طلبان حقیقی و اصولگرایان واقعی میدانند که تنها راه پیشرفت ایران بی اعتنایی و بی اعتمادی به نظام سلطه و توجه به مؤلفههای قدرت انقلابی و ملّی است ؛ قدرتی مکتبی و اسطورهای ( نه به معنای رمز و اسطرلاب و جنبل و جادو !) که در سختیها به داد ایران و ایرانی رسیده و در باطن این مرز و بوم ریشه دارد و با بخشنامههای حجاریانها سکولار نخواهد شد.
به نظر میرسد گزارش جلایی پور از پلدختر و کنشگری مسوولانهٔ نخبگان مردمی اصلاح طلب که دل و روح شان در طوفان سیل با ایرانیان بود مبشّر ظهور جریانی نو و مکتبی در اصلاح طلبان است که در ماههای آینده ، سدّ محکمی در برابر شاخههای تجدید نظر طلب در این جریان را پدید خواهند آورد.