خبرهای داغ:
دقیقه ایی با شهدا

نگاهی به زندگی و وصیت نامه شهید نادر حاجی هاشمی؛ پدر و مادر عزیزم با صبر و ایمان شیطان را غمگین کنید

شهید حاجی هاشمی در وصیت نامه خود می گوید:   آرى پدر و مادر عزيزم با صبر و ايمان خودتان شيطان را غمگين كنيد و سعى كنيد با مردم مانند هميشه مهربان باشيد اصلا به زبان هم نياوريد كه ما شهيد داده ايم چون فداكارى ما نسبت به فداكارى امام حسين(ع)گفتن ندارد.
کد خبر: ۹۱۹۸۸۴۰
|
۲۳ آذر ۱۳۹۸ - ۱۱:۲۳

به گزارش خبرگزاری بسیج از ناحیه  مقاومت بسیج امام صادق (ع) اصفهان ، جمعی از بسیجیان و پاسداران ناحیه  از خانواده شهید نادر حاجی هاشمی بازدید کردند.

برادر شهید حاجی هاشمی در این دیدار با اشاره به ویژگی های شهید اظهار داشت: ویژگی های مذهبی در بنیه خانواده ما بود و برادرم قبل از انقلاب با گروهی آشنا شد که درباره اخلاق و عمل به دستورات برای او موثر بود.

وی افزود: فعالیت هایی که قبل از انقلاب انجام می داد نشان دهنده ی آن بود که شهید امام و انقلاب را به خوبی شناخته است و به تمامی این امور به طور خاصی پایبند بود.

برادر شهید حاجی هاشمی ادامه داد: با شروع جنگ جز فرماندهان یکی از گردان های لشکر امام حسین (ع) بود و چندین بار هم در جنگ زخمی شد و قبل از شهادتش از ناحیه دست مجروح شد و در حمله های بعدی  در عملیات کربلای  5 به شهادت رسید.

وصيت‌نامه شهید نادر حاج هاشمى

  با سلام و درود به پيشگاه ولى عصر زمان (عج)و نا ئب بر حقش بنيانگذار جمهورى اسلامى حامى مستضعفان جهان امام امت خمينى بت شكن   و آرزوى پيروزى نهاى رزمندگان كفر ستيز اسلام در تمامى جبهه هاى نور عليه ظلمت .

پدر و مادر عزيز م :سلام عليكم

زبانم در قبال زحمات شما عاجز است كه تشكر كنم ولى من امانتى بودم كه صاحب اصلى آن خدا و اين امانت بشما داده شده بود كه پرورش بدهيد و الحق كه خوب پر ورش و تربيتش كرديد و امانت خدا را سالم تحويل داديد و انشا الله پاداش زحمات شما درآن دنيا بهشت مى باشد .

پدر و مادر عزيزم صبر را پيشه خود سازيد چو نكه ما وظيفه داريم به خاطر اسلام و فرمايش مرجع رهبرخودمان بجنگم نباشيد و نگو ئيد چون زن و بچه دارى ناراحتم ،نارحتم نباشيد و بيائيد امام حسين (ع) باشيد كه به خاطر اسلام به زن و فرزند به ميدان جنگ رفت و چطور همين هجداد صداميان او را كشتند و خا نواده او را به اسارت بردند خلاصه ما وظيفه داريم تكليف اسلامى خود را انجام دهيم يعنى بخاطر و حقيقت بجنگم‌حالا چه پيروز شويم چه نشويم و اگر كشته شديم ناراحت نباشيد روح ما زنده است روح ما مثل يك نور زنده است يعنى بدن ما را ارزش ندارد روح است كه ارزش دارد پس بايد روح خود را با دستورات خدا از ما راضى شود براى من و خودتان خوشحال باشيد كه خداوند امانتش را از  شماقبول نمود و خداى نخواسته منت نگذاريد و يا بخواهيد گريه و زارى زياد كنيد من راضى نيستم .

تنها افتخار كنيد كه عاقبت زندگى من كه مرگ بود خداوند منت گذاشت و اين لياقت را هم به شما داد كه شهادت را شامل حالم گردانيد .

آرى پدرو مادر عزيز م مرگ بدست خداوند است ولى چگونى پذيرش مرگ بدست خود انسان است و من خودم راه را آگاهانه انتخاب كردم و اگر لياقت شهادت را داشتم اين را بايد بدانيد كه بايد صبرداشته باشيد و نبايد امام و فقيه عاليقدر را تنها بگذاريد در هيچ زمانى ازخط ولايت خارج نشويد فقط گوش‌به فرمان امام امت‌و فقيه عاليقدر باشيد و اگر من شهيد شدم.

 مسئوليت شما زياد تر خواهد شد و دشمن مواظب است از شما خلافى ببيند كه بگوئيد نگاه كنيد پدر يا ما در و يا ...........شهيد را پس بدانيد در در جه اول خداوند نظاره گر اعمال ما هستند و در درجه دوم دشمن براى ضربه زدن به شهدا و خانواده آنها .

آرى پدر و مادر عزيز دلم مى خواست و آرزو داشتم روزى راببينم كه نيروى ايرانى و ملت عراق دست بدست يكديگر اسرائيل مى جنگند و شما خانواده ها در حرم امام حسين (ع)زيارت مى كنيد و دلم مى خواست آزادى تمامى زندانيان اسلام را ببينم از جمله برادر عزيزم بهادر (ميرزا ) حاج هاشمى را خدمت مجددش برايى اسلام را ولى اكنون حسين زمان امام امت احتياج به سربازانى از جان گذشته دارد و اميدوارم هستم اگر خداوند قبول نمايد به عنوان يكى از سربازان اين پير جماران در جبهه ها حضور داشته باشم و با دشمن صهيونيستى كه تا به دندان مسلح است بجنگم هر چند كه از ناحيه دست و پا معلول هستم و نمى توانم چه در كارخانه و چه در مسجد محل چهره خانواده شهدا را ببينم و خود را شعار دهنده پشت جبهه حساب آورم .

  آرى پدر و مادر عزيزم با صبر و ايمان خودتان شيطان را غمگين كنيد و سعى كنيد با مردم مانند هميشه مهربان باشيد اصلا به زبان هم نياوريد كه ما شهيد داده ايم چون فداكارى ما نسبت به فداكارى امام حسين(ع)گفتن ندارد.

  مادر عزيز اين را بدان هنگاميكه در خاك و خون مى غلطم بياد چشمان پر از اشك و دل شكسته تو هستم ولى مادر عزيز اى مهربان مادر اى عزيزى كه هيچ وقت طاقت گريه هاى تو را نداشتم و مى ديدم كه چقدر تو در حق من مهربانى كردى زندگيت را فداى بزرگ كردن ما كردى .

 مادر اگر فريادى در خانه كشيدم يا اگر خطايى از من سر زده مرا ببخش و حلالم كن چونكه جاهل بودم از راه دور دست تو و پدر را مى بوسم و حلاليت مى خواهم مادر جان با شهادت اين جوانان درد حضرت زينب را درك كنيد كه چه زجرها كشيد.

  پدر و مادر عزيزم ناراحت نباشيد كه من از بين شما رفتم نه اينطور نيست من هميشه در كنار شما هستم مواظب بچه هاى من باشيد.

و همانطور سخنى با همسرم:

   اما اى اى همسر عزيزم نمى دانم سخن را با تو از كجا آغاز كنم نمى دانم چه بگويم ولى همين را مى دانم و عذر مى خواهم كه من نتوانستم شوهر خوبى براى تو باشم نتوانستم به تو محبت كنم ولى چه كنم اين انقلاب هميشه در خطر بوده و هست نمى توانستم در كنار شما باشم و ببينم تمام جوانان فداى اسلام شدند نمى توانستم ببينم خيلى از بچه ها يتيم شدند و من آسوده در كنار شما باشم و زندگى را به پايان برسانم.

  خلاصه همسر فداكار و مهربانم تو نسبت به من خيلى مهربان بودى براى من زحمت كشيدى تمام سختيها را تحمل كردى و در زمانى كه دو برادرت در راه اسلام هديه شدند و مى بايست من بيشتر به تو محبت كنم بدليل اينكه پاسدارى از خون برادرت واجب تر بود نتوانستك خدمتى به تو بكنم خلاصه ؟؟؟

والسلام

ارسال نظرات
آخرین اخبار