در محفل روایتگری شهید سیدعلی سیداحمدی شاخصه اخلاص این شهید و شهدا بیان و بر الگو شدن این شاخص ها برای حل مشکلات کشور تاکید شد.
به گزارش خبرگزاری بسیج از شاهرود، محفل روایتگری شهید سیدعلی سیداحمدی با حضور خانواده شهید و اقشار مختلف مردم و خانوادههای شهدا و ایثارگران و جانبازان در منزل جانباز هفتاد در صد محمدرضا فرومدی برگزار شد.
در این محفل شهدایی محمدرضا فرومدی جانباز هفتاد درصد همرزم و دوست و داماد خانواده شهید با بیان خاطراتی از این شهید اظهار کرد: از بچگی و دوران ابتدایی و راهنمایی و انقلاب با شهید سیداحمدی آشنا شدیم و همسایه بودیم و تا الان هنوز دوست و رفیق هستیم و برادری مثل سیدعلی نداشته و ندارم و الان هم رفاقت وجود دارد و گره کارها را از او میخواهم که باز میکند.
وی افزود: در پایگاه بسیج امام سجاد (ع) حول محور این شهید بودیم و منزل ما پخت نان قندی برای جبهه بود و آماده کردن خمیر این نان با بچههای بسیج به سرپرستی شهید سیدعلی بود.
وی با بیان اینکه در زمان جانبازی رفتیم مشهد بعد از طی مراحل جانبازی و آنجا مداحی را شروع کردم گفت: شهید زمان جانبازی من خیلی ناراحت بودند و بعد از اینکه شاهرود آمدم بعد از چهار روز خودش را به من نشان داد و صحبت کرد و متوجه شدیم در این چهار روز در کنار ما بوده و ما متوجه نمیشدیم و به من گفت: متوجه میشوی من چه حالی زمان جانبازی تو داشتم و موقعی که خبر شهادتش را شنیدم آنقدر ناراحت شدم و گریه فراوان کردم و حال شهید سیدعلی را آن موقع متوجه شدم که به من گفته بود.
فرومدی با اشاره به شهادت شهید خاطر نشان کرد: سری آخر که رفتند در اردیبهشت من به او گفتم ظاهراً میخواهی شهید شوی و خبر شهادت را خودت به من بده و دقیقا همان موقعی که شهید شد در تلفنخانه سپاه حالت خستگی به من دست داد، وقتی خوابم برد دیدم سیدعلی در صحن حیات سپاه وارد شد و گفت، چون قول دادم خودم خبر بدهم آمدم و گفت: دوستانم منتظر هستند و رفت و، چون چهل روز طول کشید تا خبر شهادت را آوردند، خانواده میگفتند زنده است، اما من گفتم با توجه به اعلام شهید او به شهادت رسیده و بعد از چهل روز پیکر شهدا را آوردند و بنده بر پیکر شهید حاضر وفقط پای شهید را لمس کردم و خیلی حالم خراب بود.
وی با اشاره به نقل قول از آشنایان که از شهید بسیار حاجت گرفتن و گرهها باز شده است گفت: توقع ما از دوستان این است که احوال ما را بپرسند بیایند صدایی کنند و حالی از ما بپرسند.
فرومدی به خاطرهای از رفتن جبهه خودش اشاره کرد و گفت: شانزده سال داشتیم سن ما کم بود ما را جبهه نمیبردند در زمان گزینش و وقتی مسئول گزینش که آقای اللهیاری بود حضور نداشت، پرونده خود را جدا کردیم و پروندهها را برای اعزام گذاشتیم که بعداً برادر اللهیاری از حضور ما در جبهه تعجب کرد و گفت: شما که نباید میآمدید.
وی با بیان اینکه باعث ازدواج من هم شهید سید علی بود که گفته بود اگر میخواهی عاقبت بخیر شوی زودتر ازدواج کن که ما در سن ۱۸ سالگی با خواهر شهید ازدواج کردیم.
خواهر شهید سیدعلی سیداحمدی در این محفل شهدایی با بیان اینکه علی آباد بودیم و از شهید هشت سال بزرگتر بودم گفت: مادرم تعریف میکرد خواب دیدم یک سوار آمد لباس سبز پوشیده بود و گفت: من همان هستم که در بطن تو هستم و مادرم منتظر شهادت این شهید بود.
وی افزود: تنها برادرم که نیاز نبود درس و مشقش را کنترل کنم سیدعلی بود و معلم من بود و من در آموزش و پرورش الگویم این شهید بود، دعوت به انجام واجبات و نماز اول وقت داشت و به زمان ارزش قائل بود و صله رحم را مورد تاکید داشت و غیبت ممنوع بود.
وی با اشاره به آخرین رفتن شهید به جبهه گفت: تنها بدرقه اش من بودم و مادرم و شهید هی میرفت و هی برمی گشت و مادرم گفت: این دفعه آخرش است، من مدرسه سلمان فارسی بودم که به من خبر دادن که شهید شده و بعد از ۳۸ روز به خوابم آمد و گفت: من بسیجی هستم و پاسدار نیستم و گفت: به وعده خود عمل کن که دو گوسفند آورد که قربانی کن چرا که نیت من این بود برادرانم سالم برگردند گوسفند قربانی کنم و او گفت: قربانی قبول شد و انجام بده.
برادر و همرزم شهید سیدعلی سیداحمدی نیز با بیان اینکه در سفر آخر به منطقه اصرار کردم به برادرم که اجازه بده من هم با شما بیایم و گفت: اصلا و عملیات مهران بود از جنوب ما را به غرب و مهران فرستادند و گفتم بگذار من هم بیایم تا باشم و گفت: به هیچ وجه و گفت: پشتیبانی باش بهتر است.
وی افزود: در این تک، آتش آنقدر ریخته بودند که این پیکرش سوخته بود و فقط پلاک و پوتین و جوراب سالم بود و حتی تسبیحش سوخته بود.
برادر شهید ادامه داد: سه برادر با هم جبهه بودیم و من و شهید سیدعلی باغ مهران بودیم و برادرم خط شکن بود و ما پشتیبانی که عملیات شروع شد و بعد از عملیات از بس آتش ریخته بودند خط دیده نمیشد و شهدای ما در داخل یک گودال مانند بودند که دشمن آتش فراوان ریخته بود و نمیشد رفت آنها را آورد.
سعید اللهیاری همرزم شهید نیز در این محفل شهدایی با بیان اینکه یکی از بهترین شهدای ما این شهید بود و توفیق داشتیم از اوایل سپاه و قبل از جنگ با این شهید ارتباط داشتیم و واسطه اش هم این بود که یکی از فوتبالیستهای خوب شهر بود.
وی افزود: با هم فوتبال بازی میکردیم با شهید شیخ محمد تهرانی و منصور جلالی و عباسعلی بازوی تیم هما بودیم و یک نوک حمله حرفهای با گامهای بلند در سطح بالا فوتبال بازی میکرد.
اللهیاری خاطر نشان کرد: وارد سپاه شدیم و در جنگ شهید را جامع خصلتهای پسندیده دیدیم که همه شهدا اینگونه بودند.
وی ادامه داد: از خصلتهای برجسته شهید اخلاق خوش بود و ارتباط با افراد مختلف مردم، یک بار اخم و ترش رویی ندیدم و یک نیروی بسیار خوش اخلاق بود، اخلاص ویژگی دیگر شهید بود
وی با تاکید بر اینکه مجالس شهدا جای سخنرانی نیست و ذکر است، درس آموختن است و خاطره گویی شهدا و روایت آنهاست اضافه کرد: حل مشکلات کشور اخلاص است که در همه شهدای ما بود. تواضع و ادب مثال زدنی شهید از شاخصهای این شهید بود.
وی با بیان اینکه لحظه به لحظه با شهید سیداحمدی خاطره ست و عصاره جامعه ما ایثارگران و جانبازان هستند گفت: شهادت به عنوان حادثه نیست و یک فرهنگ و نقشه راه است و مشکل جامعه ما دور شدن از فرهنگ شهادت است که اخلاص بود و احساس تکلیف.
وی با اشاره به عملیات مهران که ایذایی بود اظهار کرد: در این عملیاتها نیروها در نهایت مظلومیت وارد عملیات و به شهادت میرسند و به کربلای یک و تک مهران معروف است و سختی آن برای آن است که نه عقبه داری و نه جناح چپ و راست داری و نیروی زیادی نیست و رخنه ایجاد کردن است.
این فرمانده دوران دفاع مقدس با بیان اینکه در این عملیات ایزایی یک تیربار که شناسایی نشده بود سبب شد بچهها زمینگیر و شهید شوند چرا که در زمان شناسایی سیستم پدافندی دشمن به گونهای بود که تا صد متری رفتیم که تیر بزنند و نزدند و سنگرهای آنان داخل زمین بود و در سایر عملیاتها روی زمین بود که راحتتر زده میشد، اما سنگرها پایین بود و فقط لوله اسلحه بالا بود و هر چه میزدیم به جایی اصابت نمیکرد و چهل نفر از گروهان در شیاری به شهادت رسیدند.
لازم به ذکر است شهید سیدعلی سیداحمدی متولد سال ۱۳۴۱ شاهرود است که در سال ۱۳۶۵ در تک مهران در باغ کشاورزی در حالی که فرمانده دسته در گردان کربلا بود و دو فرزند دختر و پسر داشت شربت شهادت را نوشید و در گلزار شهدای شاهرود در کنار همرزمانش آرام گرفت.
در این محفل شهدایی محمدرضا فرومدی جانباز هفتاد درصد همرزم و دوست و داماد خانواده شهید با بیان خاطراتی از این شهید اظهار کرد: از بچگی و دوران ابتدایی و راهنمایی و انقلاب با شهید سیداحمدی آشنا شدیم و همسایه بودیم و تا الان هنوز دوست و رفیق هستیم و برادری مثل سیدعلی نداشته و ندارم و الان هم رفاقت وجود دارد و گره کارها را از او میخواهم که باز میکند.
وی افزود: در پایگاه بسیج امام سجاد (ع) حول محور این شهید بودیم و منزل ما پخت نان قندی برای جبهه بود و آماده کردن خمیر این نان با بچههای بسیج به سرپرستی شهید سیدعلی بود.
وی با بیان اینکه در زمان جانبازی رفتیم مشهد بعد از طی مراحل جانبازی و آنجا مداحی را شروع کردم گفت: شهید زمان جانبازی من خیلی ناراحت بودند و بعد از اینکه شاهرود آمدم بعد از چهار روز خودش را به من نشان داد و صحبت کرد و متوجه شدیم در این چهار روز در کنار ما بوده و ما متوجه نمیشدیم و به من گفت: متوجه میشوی من چه حالی زمان جانبازی تو داشتم و موقعی که خبر شهادتش را شنیدم آنقدر ناراحت شدم و گریه فراوان کردم و حال شهید سیدعلی را آن موقع متوجه شدم که به من گفته بود.
فرومدی با اشاره به شهادت شهید خاطر نشان کرد: سری آخر که رفتند در اردیبهشت من به او گفتم ظاهراً میخواهی شهید شوی و خبر شهادت را خودت به من بده و دقیقا همان موقعی که شهید شد در تلفنخانه سپاه حالت خستگی به من دست داد، وقتی خوابم برد دیدم سیدعلی در صحن حیات سپاه وارد شد و گفت، چون قول دادم خودم خبر بدهم آمدم و گفت: دوستانم منتظر هستند و رفت و، چون چهل روز طول کشید تا خبر شهادت را آوردند، خانواده میگفتند زنده است، اما من گفتم با توجه به اعلام شهید او به شهادت رسیده و بعد از چهل روز پیکر شهدا را آوردند و بنده بر پیکر شهید حاضر وفقط پای شهید را لمس کردم و خیلی حالم خراب بود.
وی با اشاره به نقل قول از آشنایان که از شهید بسیار حاجت گرفتن و گرهها باز شده است گفت: توقع ما از دوستان این است که احوال ما را بپرسند بیایند صدایی کنند و حالی از ما بپرسند.
فرومدی به خاطرهای از رفتن جبهه خودش اشاره کرد و گفت: شانزده سال داشتیم سن ما کم بود ما را جبهه نمیبردند در زمان گزینش و وقتی مسئول گزینش که آقای اللهیاری بود حضور نداشت، پرونده خود را جدا کردیم و پروندهها را برای اعزام گذاشتیم که بعداً برادر اللهیاری از حضور ما در جبهه تعجب کرد و گفت: شما که نباید میآمدید.
وی با بیان اینکه باعث ازدواج من هم شهید سید علی بود که گفته بود اگر میخواهی عاقبت بخیر شوی زودتر ازدواج کن که ما در سن ۱۸ سالگی با خواهر شهید ازدواج کردیم.
خواهر شهید سیدعلی سیداحمدی در این محفل شهدایی با بیان اینکه علی آباد بودیم و از شهید هشت سال بزرگتر بودم گفت: مادرم تعریف میکرد خواب دیدم یک سوار آمد لباس سبز پوشیده بود و گفت: من همان هستم که در بطن تو هستم و مادرم منتظر شهادت این شهید بود.
وی افزود: تنها برادرم که نیاز نبود درس و مشقش را کنترل کنم سیدعلی بود و معلم من بود و من در آموزش و پرورش الگویم این شهید بود، دعوت به انجام واجبات و نماز اول وقت داشت و به زمان ارزش قائل بود و صله رحم را مورد تاکید داشت و غیبت ممنوع بود.
وی با اشاره به آخرین رفتن شهید به جبهه گفت: تنها بدرقه اش من بودم و مادرم و شهید هی میرفت و هی برمی گشت و مادرم گفت: این دفعه آخرش است، من مدرسه سلمان فارسی بودم که به من خبر دادن که شهید شده و بعد از ۳۸ روز به خوابم آمد و گفت: من بسیجی هستم و پاسدار نیستم و گفت: به وعده خود عمل کن که دو گوسفند آورد که قربانی کن چرا که نیت من این بود برادرانم سالم برگردند گوسفند قربانی کنم و او گفت: قربانی قبول شد و انجام بده.
برادر و همرزم شهید سیدعلی سیداحمدی نیز با بیان اینکه در سفر آخر به منطقه اصرار کردم به برادرم که اجازه بده من هم با شما بیایم و گفت: اصلا و عملیات مهران بود از جنوب ما را به غرب و مهران فرستادند و گفتم بگذار من هم بیایم تا باشم و گفت: به هیچ وجه و گفت: پشتیبانی باش بهتر است.
وی افزود: در این تک، آتش آنقدر ریخته بودند که این پیکرش سوخته بود و فقط پلاک و پوتین و جوراب سالم بود و حتی تسبیحش سوخته بود.
برادر شهید ادامه داد: سه برادر با هم جبهه بودیم و من و شهید سیدعلی باغ مهران بودیم و برادرم خط شکن بود و ما پشتیبانی که عملیات شروع شد و بعد از عملیات از بس آتش ریخته بودند خط دیده نمیشد و شهدای ما در داخل یک گودال مانند بودند که دشمن آتش فراوان ریخته بود و نمیشد رفت آنها را آورد.
سعید اللهیاری همرزم شهید نیز در این محفل شهدایی با بیان اینکه یکی از بهترین شهدای ما این شهید بود و توفیق داشتیم از اوایل سپاه و قبل از جنگ با این شهید ارتباط داشتیم و واسطه اش هم این بود که یکی از فوتبالیستهای خوب شهر بود.
وی افزود: با هم فوتبال بازی میکردیم با شهید شیخ محمد تهرانی و منصور جلالی و عباسعلی بازوی تیم هما بودیم و یک نوک حمله حرفهای با گامهای بلند در سطح بالا فوتبال بازی میکرد.
اللهیاری خاطر نشان کرد: وارد سپاه شدیم و در جنگ شهید را جامع خصلتهای پسندیده دیدیم که همه شهدا اینگونه بودند.
وی ادامه داد: از خصلتهای برجسته شهید اخلاق خوش بود و ارتباط با افراد مختلف مردم، یک بار اخم و ترش رویی ندیدم و یک نیروی بسیار خوش اخلاق بود، اخلاص ویژگی دیگر شهید بود
وی با تاکید بر اینکه مجالس شهدا جای سخنرانی نیست و ذکر است، درس آموختن است و خاطره گویی شهدا و روایت آنهاست اضافه کرد: حل مشکلات کشور اخلاص است که در همه شهدای ما بود. تواضع و ادب مثال زدنی شهید از شاخصهای این شهید بود.
وی با بیان اینکه لحظه به لحظه با شهید سیداحمدی خاطره ست و عصاره جامعه ما ایثارگران و جانبازان هستند گفت: شهادت به عنوان حادثه نیست و یک فرهنگ و نقشه راه است و مشکل جامعه ما دور شدن از فرهنگ شهادت است که اخلاص بود و احساس تکلیف.
وی با اشاره به عملیات مهران که ایذایی بود اظهار کرد: در این عملیاتها نیروها در نهایت مظلومیت وارد عملیات و به شهادت میرسند و به کربلای یک و تک مهران معروف است و سختی آن برای آن است که نه عقبه داری و نه جناح چپ و راست داری و نیروی زیادی نیست و رخنه ایجاد کردن است.
این فرمانده دوران دفاع مقدس با بیان اینکه در این عملیات ایزایی یک تیربار که شناسایی نشده بود سبب شد بچهها زمینگیر و شهید شوند چرا که در زمان شناسایی سیستم پدافندی دشمن به گونهای بود که تا صد متری رفتیم که تیر بزنند و نزدند و سنگرهای آنان داخل زمین بود و در سایر عملیاتها روی زمین بود که راحتتر زده میشد، اما سنگرها پایین بود و فقط لوله اسلحه بالا بود و هر چه میزدیم به جایی اصابت نمیکرد و چهل نفر از گروهان در شیاری به شهادت رسیدند.
لازم به ذکر است شهید سیدعلی سیداحمدی متولد سال ۱۳۴۱ شاهرود است که در سال ۱۳۶۵ در تک مهران در باغ کشاورزی در حالی که فرمانده دسته در گردان کربلا بود و دو فرزند دختر و پسر داشت شربت شهادت را نوشید و در گلزار شهدای شاهرود در کنار همرزمانش آرام گرفت.
جالب است در زمان جستجوی نام این شهید در فضای مجازی نام یک نفر دیگر هم عیناً می آید که عنوان شهید بدان گذاشتهاند در صورتی از کشته های مجاهدین خلق است و اینجاست که نکته رهبری انقلاب اسلامی تبلور کرد که « مراقب باشد جای شهید با جلاد عوض نشود» که دشمن این را می خواهد.
گزارش: علی عامری
اخبار مرتبط
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار