به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری بسیج، عبدالمجید فرایی شاعر آیینی و برگزیده کشوری متن کامل سروده « از خواب گران خیز » را در اختیار خبرگزاری بسیج قرار داده است.
در ابتدا سروده کوتاه «ملتی در رکاب رهبر» و سپس سروده « از خواب گران خیز» را در ذیل میخوانیم:
«ملتی در رکاب رهبر»:
فتنه گر، در خیال دیگر بود
در توهم، بسی شناور بود
چون ز صورت نقابشان افتاد
نهم دی، جهاد اکبر بود
برخلاف خواص لغزیده
ملتی، در رکاب رهبر بود
چشم دل دید، دیدنیها را
صاحب امر، یار و یاور بود
«از خواب گران خیز»:
ابلیس ندیدی، به درون تو خزیده؟
شیطان به نهانخانه تو خانه گزیده
او بذر ریا کاشته، در عمق وجودت
او رخنه نموده به قیام و به قعودت
آن رانده ز درگاه خدا، با تو نشسته
آن مکر نهان راه خدا، روی تو بسته
تو پیرو شیطان شدهای، در همه احوال
با خواستههایش شدهای یکسره فعال
شیطان لعین، راه تو صد دام نهاده
آغوش به روی تو، به صد کید گشاده
تسخیر شده فکر تو، در خدمت شیطان
تو نیستی، او هست ترا، سلسله جنبان
با چشم تو او، مینگرد بر همگان مست
اینک دهن اوست که، هتاکترین است
تو مرکب ابلیس، ندانسته سواری
از خویش اراده، به خدا هیچ نداری
او داده فریبت شدهای، اینهمه نادان
با رهبر و دین جنگ کنی، دشمن قرآن
قرآن به سر نیزه زنی، بسکه دوروئی
از باطن شیطان، سخن یاوه بگوئی
ابزار شده، بهر تو دین، مرد مزور
هر بافتهای نیست، به این نسل موثر
با پارچهی سبز، مزن ضربه به شیعه
بهر هدف ات، دین مکن ابزار و وسیله
پنداشتهای بی سر و پا، شهر شلوغ است؟
هر آن چه تو گفتی: همه دیدیم دروغ است
هر روز بهانه، به بهانه بفزائی
گوئی: که تو را نیست دگر، هیچ حیائی
قانون الهی است، شکست تو رقم زد
هر نقشه کشیدی، همه را اوست بهم زد
اذناب تو، تصویر خمینی بدریدند
نفرین خدا، تا ابدیت بخریدند
تصویر علی پاره شد و هیچ نگفتی:
ای بی سر و پا، دیدی و صد باره شنفتی
اندیشهی ناپاک، به تزویر نهفتی
تو نیز چو منصور، د مر با ز بیفتی
از توبه گریزان مشو، ای ابله نادان
در راه خطا میروی اینگونه شتابان
لجبازی تو، کار تو را، زار نموده
اصلاح تو را، اینهمه دشوار نموده
دنیای تو امروز عیان شد، چه حقیر است
در چنبر ابلیس، وجود تو، اسیر است
افسوس تو خود را، چه بیراهه کشیدی
پیش قدمت مست شدی، چاه ندیدی
از خواب گران خیز، دگر وقت نداری
موج آمده تو، کوچک و مانند غباری
«با آل علی هر که در افتاد ور افتاد»
دیدیم، که منصور چگونه دمر افتاد
دریا متلاطم شده، امت به خروشند
از کرده و از پستی تو، دیده نپوشند