ماه در محاق

 

به گزارش خبرگزاری بسیج از قمتن یادداشت بدین شرح است:

 

ماه در محاق

آقا سلام، آقا عرض ادب. اشک امانم نمیدهد
بار این دلتنگی کجا برم؟
دلخوش به زادروزت بودیم.
همه می‌آمدند، نشوری دیگر بر خاک، اشک‌ها و لبخند‌ها در هم آمیخته میشد.
اما .. حکایت نیمه شعبان برای نارنجی پوشان راهدار، روایت توفیق مضاعف بود.

از یکی دوماه مانده به زادروزت، تامین ایمنی سفر‌ها و خدمات مسافرو .. دردستورکارقرارمیگرفت.... جاده‌ها رود‌های جاری و خروشانی از عشق و شادمانی میشدند، دم هرراهدارخانه کنار هر پست واکیپ راهدار، زائرانی را میدیدی که کودکانشان دوان دوان نزدت آمده تا شاخه گلی، نقل و شیرینی پیشکش سازند

... و اینک باران می‌بارد و چه بارانی، جاده، اما خلوت است و دلگیر که به ناگه همهمه‌ای مبهم از آسمان شهر به گوش میرسد، فریاد تکبیر هزاران دلداده کوی امامت است.

عین بچگی‌ها، ذوق کرده و از ماشین پیاده میشوم و، ازعمق جان تکبیر می‌فرستم، پشت سرهم و بدون وقفه، گویی در تکبیر آسمانی مردم شهر، حل شده ام ..

نمیدانم چه حالیست، اما در غریو هرتکبیر، فریادمی زنم: آقا! تولدت مبارک!

عبدالحسین شیرخانی