صراحت رهبری در نام آوردن از یک مستندساز مشهور دفاع مقدس یعنی شهید آوینی که بعدها با ابتکار خود رهبر انقلاب به سید شهیدان اهل قلم مشهور شد حاوی نکات برجسته و مهمی است که اهتمام و توجه جدی هنرمندان و روایتگرانی که قصد ورود به این عرصه را دارند میطلبد. این نکته از بیانات رهبر انقلاب اگر در کنار گلایه اخیرشان از ساخت ضعیف مستندهای گروههای جهادی قرار بگیرد آن وقت است که میشود به معنای دقیقتر اهمیت هنر روایت در نگاه رهبری پی برد. چند ماه پیش رهبر انقلاب در سخنانی که به صورت عمومی پخش و منتشر شد از ساخت ضعیف مستندهایی که درباره گروههای جهادی و فعالیتهایشان ساخته شده است انتقاد کرده و خواستار ورود هنرمندانهتر و جدیتر هنرمندان و روایان به این عرصه شده بودند.
اما آوینی که بود و چه کرد؟ به نظر میرسد برای نزدیکتر شدن به آنچه رهبر انقلاب از روایت درست و متعهدانه وقایع مقابله با کرونا در نظر دارند بهتر آن است که روی مورد خاص شهید آوینی تمرکز کنیم و بدانیم که نکات برجسته کار شهید آوینی در ساخت مستندهای دفاع مقدس چه بود که امروز رهبری را به آرزوی داشتن کسی مثل او در روایت وقایع مقابله با کرونا وا میدارد. این گزارش در پی آن است که به این سوال پاسخ دهد که ارزش افزوده و متفاوت کار آوینی در مقایسه با دیگر مستندسازان دفاع مقدس چه بوده است؟
آوینی در ویدئویی که همین سالهای اخیر و به تازگی منتشر شده است در یک جمع ظاهراً خصوصی پرسش جالبی را مطرح میکند. او میگوید کسی به او گفته است که روایت فتح پدیده خاصی نیست؛ هر کس به جبهه برود و دوربین را روشن کند همینها را میگیرد. او میگوید ظاهر ماجرا همین است. اما چرا این همه آدم با این همه اعتقادات و نیات خوب به جبهه میروند و چیزی از آن درنمی آید؟ آن چیزی که روایت فتح را از بقیه آثار دفاع مقدسی مجزا میکند چیست؟ چرا وقتی فیلمبردار خبر به جنگ میرود کاری که میآورد با کار فیلمبردار روایت فتح کاملاً متفاوت است؟ او در پایان این ویدئو میخواهد کسی به این سوال پاسخ دهد. به نظر میرسد دقت در موارد گفته شده کمی ما را به پاسخ این سوال نزدیکتر کند؛ و پاسخ این سوال همزمان ما را به پاسخ به سوال آورده شده در عنوان متن رهنمون میکند: آوینی که بود و چه کرد و اکنون آوینی دهه نودی باید چه کند؟
ترکیب تسلط تکنیکی و اشراق مستندسازی
به روشنی واضح است که مستندهای روایت فتح نیاز به چند بار دیدن دارند و این از تبحر تکنیکی آوینی بر ابزارهای سازنده مستندهایش حکایت میکند. آوینی که بعدها سینمای کلاسیک آمریکا را بر هر نوع سینمای دیگری ترجیح میدهد؛ در مستندهایش نیز نشان میدهد که به روایتهای کلاسیک سحرانگیزی اعتقاد دارد که مخاطب را میخکوب میکند و احساسات او را به شدت درگیر میکند. آوینی بر ابزاری که انتخاب کرده است کاملاً مسلط است و استفاده او از این ابزار خودآگاه است. کاملاً آگاه است که چیزی به نام دوربین چگونه میتواند همه زحماتش مبنی بر مواجهه مستقیم با رزمندگان را بر باد دهد و به همین دلیل به شکلی از دوربین استفاده میکند (یا میگوید استفاده کنند) که میانجی این شیء کاملاً به کناری رود.
او فیلمها را به سبک کارگردانهای مؤلف خودش تدوین میکند و با نریشنهایش آنها را جوری به هم متصل میکند که انگار واقعاً با یک فیلم سینمایی کلاسیک، اما واقعی و آینه وار مواجهیم. نادر طالبزاده سالها پیش گفته بود که مستندهای آوینی را به یک فیلمساز درجه یک آمریکایی نشان داده است و حیرت او را ثبت و ضبط کرده است. آوینی به خوبی آگاه است که اگر قرار باشد دوربین فیلمبرداری تفاوتی با دوربین عکاسی برای او نداشته باشد؛ پس زمینه صدای آهنگران بیمقدمه و بیموقع دائماً پخش شود؛ تدوینهای موازی او به قطع روایت منجر شود؛ دست کارگردان در فیلم دیده شود؛ فیلمش حتماً نتیجه گیریهای حماسی داشته باشد و موارد اشتباه دیگری که مستندهای دفاع مقدسی پر است از تکرار آنهاٰ؛ دیگر فیلمی برای دفاع مقدسی نساخته است که به عقیده او فصلی از آخرالزمان است.
از این منظر لازم است حتماً تذکر داده شود که بخش بزرگی از بیکارکردی مستندهای امروز ما در دهه نود ناشی از صرف داشتن یک تعهد کافی و عالی و البته آشنایی ابتدایی در حد روشن کردن دوربین فیلمبرداری و بلد بودن زوماوت و زوماین است و اگر قرار باشد با نهیب رهبری از فردا هر علاقهمند دوربین داری به عرصه ثبت و ضبط وقایع دفاع مقدس ایرانیان علیه ویروس کرونا بشتابد هیچ گاه به نتیجهای در خور این دفاع مقدس نخواهیم رسید. سیل ورود مستندسازان در دهه هشتاد و نود ظاهراً این مهم را از یاد برده است. آوینی ابایی از آموختن بیشتر تکنیک نداشت. فرم کار او کاملاً یکدست و بدون کوچکترین خردهاضافه برهم زنندهای بود. ریتم کارهایش کاملاً حفظ میشد و بلد بود که چه موقع مخاطبش را غافلگیر کند؛ چه موقع اشکش را دربیاورد و چه موقع مخاطب احساس کند که همراه او در جبهه هاست. از این روست که آوینی یک هنرمند تمام عیار بود که برای هنرش به شدت ارزش قائل بود و میدانست که وقتی از هنر صحبت میشود درباره چه صحبت میکند.
اما تکنیک سینمایی آوینی به تکنیکهای صرف دانشکدههای سینمایی محدود نشد. آوینی ارزشی به آن افزود. او در مستندسازی شیوهای را دنبال میکرد که خود آن را شیوه اشراقی در فیلمسازی مینامید. این اصطلاح را اولین بار او به کار برد و این چنین تعریفش کرد: «ما در گروه روایت فتح شیوه مستندسازی خودمان را اشراقی میخواندیم. زیرا ما به تجربه دریافته بودیم که حقیقت هستی امکان ظهور در سینما را دارد، منتها باید تکنیک و تکنولوژی سینما را که همواره مانع و حجاب این تقرب هستند، اهلی کرد و این اهلیت اگرچه با مهارت فنی نسبتی غیرقابل انکار دارد، اما بیش از هر چیز به نسبتی رجوع دارد که فیلمساز با عالم وجود خود برقرار میکند؛ بنابراین خودمان را یکسره تسلیم واقعیتی میکردیم که در جبههها وجود داشت.»
به این ترتیب واضح است که آوینی معتقد است آموختن تکنیک برای اهلی کردن این سینمای نااهل لازم و واجب است، اما فیلمسازی او فقط هم به این مرحله منحصر نمیشود. آوینی و دوستانش علاوه بر خوش تکنیکی؛ نسبتی وجودی با دفاع مقدس برقرار کرده بودند که فیلمسازی آنها را کاملاً متحول کرده بود.
فقط برای اشاره کردن به نگاه آوینی به یک پدیده تکنیکی صحبتهای رضا سلطان زاده درباره موسیقی کار روایت فتح را میخوانیم. او میگوید: آوینی موسیقی را خیلی خوب میشناخت و بر خلاف بچه مسلمانهای ما که اصلاً حوزه موسیقی را نمیشناسند و اگر نام «باخ» یا «بتهوون» را ببری انگار اسم منفورترین شخصیتها را بر زبان آوردهای ایشان یکسره موسیقی گوش میداد و بسیار به آن تسلط داشت. موسیقی روایت فتح کاملاً یک کار نو و بکر است. آوینی برای برنامهاش نه موسیقی سنتی را میپسندید و نه کلاسیک را. قطعه اولی که من در روایت فتح کار کردم از فیلم آمریکایی «مصائب جنگ» الگو گرفتم. وقتی این را با آوینی مطرح کردم، گفت اشکالی ندارد، ولی مواظب باش به آن زیاد نزدیک نشوی.
آوینی کارمند نشد
آوینی برای ساخت و پخش فیلمهایش میجنگید. این چیزی است که اکثر همراهان آوینی میگویند. تعهد او به ساخت فیلم برای دفاع مقدس، دستوری و فرمایشی و مهمتر از همه سفارشی نبود. دل آوینی در جبهههای دفاع مقدس بود و از همین رو بود که هر چه میخواست بگوید را دیده بود. رمز و راز شگفتانگیز تأثیر کارهای او همین برآمدن از دل او بود. آوینی هیچگاه به زندگی و کار کارمندی خو نکرد. هیچ گاه به اصطلاح ملاحظات زمانه را درک نکرد و اسیر آن نشد. در مقابل شدیدترین حملات به خودش ایستادگی کرد و کوتاه نیامد.
تعهد او به رساندن صدای رزمندگان به گوش کسانی که پشت جبههها نشسته بودند یا اینکه اساساً جنگ را به دلایل شرایط سنی درک نکرده بودند تعهدی شگفتانگیز بود. آوینی هیچ گاه تعهد خود برای روایت مقدس دفاع مقدس را با تعهدهای سازمانی درنیامیخت. همانطور که اطرافیان او میگویند کارهای او به شدت شبیه به کارهای گروههای جهادی فعلی ما بود. یک تنه کار صدنفر را میکرد و به اندازه همان یک نفر توقع داشت. پاک و پاکیزه مستند میساخت و بقیه تعلقات حتی سیاسیاش را داخل این مستندهای مقدسش جاری نمیساخت. به این ترتیب آوینی یک متعهد تمام عیار به کارش بود. این همان چیزی است که امروز در مستندسازان جوان ایرانی مشاهده نمیشود. روایت فتح مجموعه مستندی بود که تیتراژ نداشت. هیچ اسمی از عواملش آورده نمیشد و حتی در خاطره اخیری که از دیدار روایتفتحیها با رهبرانقلاب منتشر شده است میگویند که رهبری در این دیدار خواستار این میشوند که بدانند چه کسی این نریشنها را میخواند و آوینی ابا میکند از معرفی خودش. وقتی کسی در مورد آثارش چنین نظری را دارد طبیعی است که به چنین کاری هم دست بزند. مستندسازان جوان قصه ما، اما تحمل اندکی دارند. خیلی زود به سازمانها و ادارهها میپیوندند. با پخش نشدن مستندشان زمین و زمان را بهم میریزند و...
اوینی درباره این روحیه روایت فتحیها میگوید: «این کارهایی که ما میکردیم از پول، بروکراسی یا سیستمهای نظامی یا هر چیز دیگر برنمیآید. عشق میخواهد و انگیزش و ریشه هر انگیزشی هم در عشق است»، «اکنون دیگر امکان تشکیل چنین مجامعی مطلقاً وجود ندارد. این سخن را به معنای انتقاد از وضع موجود نگیرید گرچه من هرگز دل به اکنون نمیسپارم، اما آنچه اکنون جریان دارد، صورت متعارف و طبیعی این عالم است، و حال آنکه آن روزها همه چیز خلاف امر متعارف وقوع مییافت. ما آن روزها در حالت سکر بودیم و امروز در حالت صحو.»
بدونمحافظهکاری؛ ایستاده در مقابل تکفیرها
اگر یک صفت مشترک میان دو روزگار مختلف آوینی بخواهد ترکیبی ایجاد کند محافظهکار نبودن اوست. آوینی سر سوزنی سازش نسبت به آنچه بدان معتقد بود نداشت. اعتقادات آوینی که بعد از انقلاب شکل و سمت و سوی دیگری میگیرد سفت و سخت بود و اطرافیان او خاطرههای فراوانی دارند از نحوه مقابله او با دشمنان عقیدهاش. در عین متانت و ادبی که آدم خیال میکرد ذاتی اوست آوینی هیچ گاه چه در زندگی فردی چه در زندگی مطبوعاتی و رسانهای و چه در مستندهایش اهل مسامحه نبود. هیچ گاه اهل شعارهای دهان پرکن روشنفکری که به شدت آوینی را تحت فشار قرار میداد نبود و هیچ گاه خودش را به ذرهای سانسور و پنهانکاری عقایدش مجبور نکرد.
قرار گرفتن عکس این جوان بوسنیایی بر روی جلد سوره سبب شد آوینی به شدت شماتت شود
مستندهای آوینی ندیده داد میزدندکه او در بیان وقایع جنگ اهل مصلحتهای همیشگی که آن دوران اوجش بود نبود. آوینی هیچ گاه جنگ را آلوده سیاستبازیهای دولتهای وقت و … نکرد. از آن طرف در مستندهای آوینی با وجود تصویربرداری در دهه ۶۰ و ۷۰ یعنی سالهای پرسروصدای تبلیغات جنگی نشانی از تبلیغات بیمسمای جنگی دیده نمیشود. آوینی با دستور کار نمیکرد و با دستور نیز از کار برنمیگشت و این روحیه لجباز و در عین حال حساس او، آوینی را تبدیل به کسی کرده بود که هرگز اهل معامله نبود. آوینی بعدها در دهه هفتاد نشان داد که اساساً اهل باج دادن به هیچ جریانی نیست و حتی تیترهایی مثل «آقای سردبیر به خدا هم فکر کنید» نیز او را به فکر چشمپوشی از عقایدش نمیاندازد. آوینی چه در زمان ساخت مستندهای روایت فتح و چه در زمان چاپ مجله سوره از سوی خیلیهای تکفیر شد و مورد هجمه قرار گرفت، اما عقبنشینی نکرد. محافظه کار نشد و سعی نکرد سیاست بازیهای عالم پیچیده فرهنگ و هنر ایران را درک کند و به آن پایبند باشد. او هیچ گاه به وضع موجود جامعه پشت و پس جنگ خو نکرد و تمام تلاشش را کرد تا تحولی در عالم به وجود آورد.
پیوست اندیشهای و فرهنگی
آنچنان که در جملهای به آوینی نسبت دادهاند او از راه رفته با ما سخن میگفت. تفاوتی نمیکند که آوینی را تحت تأثیر آرای احمد فردید فیلسوف شفاهی مشهور ایرانی بدانیم یا تحت تأثیر قرائت داوری اردکانی از فردید و یا هر تفکر دیگری که به آوینی نسبت میدهیم. آنچه برای ما مهم است این است که آوینی تفکری داشت و با پشتوانه این تفکر فیلم میساخت و حرف میزد. یک جهانبینی کامل که تکلیف او را با عالم و آدم مشخص کرده بود و پس زمینه فرهنگی کارهای او بود. متاسفیم، اما ناچاریم که در موقعیت کنونی اعلام کنیم که یکی از بزرگترین مشکلات مستندسازان اخیر که به وادی روایت حرکتهای ارزشی در کشور ورود میکنند نداشتن حداقلی از سطح تفکر است.
آوینی قبل از اینکه فیلم بسازد به مفاهیم و گزارههایی رسیده بود و همین مفاهیم و گزارهها بود که کار آوینی را متمایز از بقیه میساخت. آنچنانچه نادر طالبزاده یار دیرین او میگوید آوینی با استناد مفهومی به دو مصداق کربلا و آخرالزمان کارهایش را پیش میبرد. کتابهای منتشر شده از آوینی به قدر کافی کفایت تسلط او بر مباحث فکری را نشان میدهد، اما جالب است که این را بدانیم که پروژه روایت فتح در واقعی بخشی از پروژه فکری شهید آوینی بوده است. او میاندیشید و تأمل میکرد و چنین بود که نتیجه کارهایش عمقی و با انبوهی از تفسیرها و تاویلها مصادف میشد. آیا این گمشده مستندسازی در عصر ما نیست؟ ما با انبوهی از مستندهایی مواجهیم که مشخص است پیوست اندیشهای پیشینی نداشته است. مستندساز هیچ گاه در یک خط فکری ثابت حرکت نمیکند؛ درک عمیقی از سوژه پیش رویش ندارد و نهایتاً ما را با آثاری تاریخ مصرف دار مواجه میکند.
جزئیات سحر آمیز
سید مرتضی آوینی مرد جزئیات است. مستندهای بیرقیب او از دفاع مقدس در عین نمایش کلیتی که آن مستند به خاطرش شکل گرفته است و تولید شده است پر است از جزئیاتی گفتاری و رفتاری از سوژههای مقدسش. آوینی به خوبی درک کرده است که آنچه در تکمیل یک پازل گسترده و بزرگ به نام دفاع مقدس تعیین کننده است از جزئیاتی بسیار ریز تشکیل شده است که نادیده گرفتن آنها موجب ناقص ماندن پازل و مفهوم نبودن آن میشود. قدرت اصلی آوینی در نمایش دقیق و پر جزئیات ابعاد به زعم ما ساده چیزی مهیبی به نام جنگ است. است. با یک تفاوت با همنسلان فیلمسازش. آوینی «راحت» فیلم میسازد و این راحت فیلم ساختن و حرف زدن اساسیترین ویژگی ساختار کارهای آوینی است که مطابق روال سالهای دهه شصت دچار معضل فراگیر همه حرفها را در یک اثر زدن نشده است.
آوینی خیلی راحت آدمهای مستندش را تعریف میکند بدون اینکه دچار لکنت احساسات ضعیف در برابر سوژه شود و بدون اینکه خیال کند تریبونی یافته است برای سخنرانی و تنها تریبونی است که امروز باید همه مشکلات جنگ را حل کند و یک نسل چشم انتظار اوست. او به خوبی آموخته است که تکیه کلامهای لهجه یک رزمنده، دقتهای بیش از اندازه یک فرمانده روی دوربینش و پیچ و خمهای راه خطرناک شب عملیات و مواردی از این دست است که با جمع شدن کنار یکدیگر، کلی بزرگ به نام دفاع مقدس را میسازد. از این منظر آوینی به جزئیات در فیلمهایش به شدت اهمیت میدهد. فرقی نمیکند که این جزئیات سکانسهای طولانی وضو گرفتن و سربند بستن رزمندههاست و یا اینکه صحنههای خداحافظی آنها. دوربین آوینی موشکافانه همه آنچه در روابط فردی و اجتماعی آن نسل از آدمها میگذشته است را به صورتی کاملاً عینی با استفاده از شگرد جزئیات به ما نشان میدهد. دوربین آوینی دقایقی طولانی ثابت میماند تا همه رزمندهها از مقابلش عبور کنند. دقایقی طولانی به دنبال رزمندهها راه میافتد و از همهشان با هر سر و شکلی که دارند عبور میکند و بعد در سخن گفتن با آنها وارد مسائل استراتژیک و حرفهای دهان پرکن نمیشود. آوینی از آنها میخواهد درباره خودشان صحبت کنند. درباره جایی که هستند درباره کاری که میکنند و...
به این ترتیب هنر بزرگ آوینی در دهه ۶۰ رهایی از کلیت به شدت گنگ و مبهم جنگ در آن دوران است. او چند بسیجی را در گوشهای پیدا میکند. آنها مشغول بیسکوئیت خوردن هستند. با آنها درباره آرزوهایشان صحبت میکند و بعد ما در نریشن تبیینی از «راه قدس از کربلا میگذرد» میشنویم. این شگرد بزرگ آوینی است. او نرم نرم و آرام آرام؛ تکههای پازل بزرگ دفاع مقدسش را در گوشه و کنار جبههها؛ در پشت جبههها؛ در لحظات وداع و فراق؛ در نامههای رزمندگان به خانوادههایشان، در دستهجمعی دعا خواندن رزمندگان پای سفره صبحانه پیدا میکند و با کمک نریشن جادوییاش آن را کامل میکند.
بیهراس از برچسب؛ من یک حزباللهیام
به همان اندازه که جزئیات برای آدمی، چون آوینی مهم است جا نماندن از مسیر رزمندهها نیز برایش مهم است. او در سالهایی که در جامعه هنری ترس از برچسب خوردن عدهای را راهی جادههای شمال کرده است تا دفترمشق گمشده بچهای را پیدا کند؛ خود را کاملاً در قالب یک بسیجی حزباللهی تصور میکند که آرمانش خمینی بزرگ است و عاشورا و کربلا راه پیش رویش.
آوینی البته قبلتر و بعدتر هزینههای حزباللهی ماندنش را به قدر کافی؛ بیش از اندازه معقولش در فضای آن روز جامعه ایران میدهد؛ اما آن چیز دیگری که او و مستندهایش را هم امروز هم ماندگار کرده است تعارفبردار نبودن اوست. او در مسلماتی، چون امام، مقدس بودن جنگ، ادامه راه کربلاییها در جبهههای جنوب و غرب و فراتر از همه آنها در حق بودن جبهه ایران علیه باطل بعثیها در مستندهایش ذرهای تردید نمیکند. اگر چه آن زمان مد ضدجنگ بودن به اندازه زمان ما محبوب نبوده است و مقبولیت نداشته است، اما آوینی کاری به این حرفها ندارد. در حالی که به راحتی میتواند با اندکی چرخش زوایه دوربین به همسان سازی رزمندههای ایرانی و سربازان بعثی بپردازد و اندک زمانی را برای اینکه جنگ در هر صورت بد است بگذارد، اما اسیر این دغدغهها نمیشود.
آوینی روایت فتح یک حزباللهی تمام عیار است که از داد کشیدن عقیدهاش هیچ ترسی ندارد. هیچ وقت تصور نمیکند که برای دیده شدن باید به جامعه فرهنگی و هنری باج دهد و هیچ هراسی از برچسب خوردن ندارد. سالهای سال بعد آوینی در یک سالن آمفی تئاتر به گونهای محاکمه میشود و چهره آرام او نشان میدهد که حتی ابایی از محاکمه شدن هم ندارد. به این ترتیب سازنده سوژههای حزباللهی جنگ خود همکیش و همعقیده آنهاست. میتواند آنها را درک کند. آرزوها و آرمانها و خیالهای آنها برای دیدار با امام برایش غریبه نیست و این باز هم راز اثرگذار شدن مستندهای آوینی است. آوینی نقش بازی نمیکند. به سیاق این سالها بودجهای نگرفته است که در سالگرد دفاع مقدس باید خرجش کند.
او خواب خوش پشت جبهه ماندن را ترک کرده است و گام به گام با رزمندهها به پیش میرود. او تهور نوشتن دیالوگهایی که به سادگی حتی در آن زمان نیز برچسب شعاری بودن را میخورد دارد و هرگز از این نمیهراسد که باید جواب پس بدهد. آوینی خود در این باره میگوید: «تنها کسانی میتوانند در مورد جنگ فیلم بسازند که با این جنگ و مبانی اعتقادی آن پیوندی کامل داشته باشند.»، «فیلم ساختن درباره آدمهای جنگ با توجه به روحیات حاکم بر آنها که همان روحیات مجاهدان صدر اسلام است، تنها از عهده کسانی برمیآید که خود، جهاد در راه خدا را بشناسند و به آن معتقد باشند و راههای جبهه را بهتر از راههای شهر بشناسند؛ بنابراین ما باید افرادی را تربیت میکردیم که از یک سو بسیجی بودند و از سوی دیگر فیلمساز»
منبع: مهر