عمل مومنان انقلابی به وظایف خود، شکست توطئه نفوذی های دشمن و انقلابی نماها و جذب سایر طیف های جامعه را به دنبال خواهد داشت.
به گزارش خبرگزاری بسیج زنجان؛ مردم کوفه در زمان امام حسن مجتبی (ع) را میتوان به چند دسته تقسیم کرد:
امویان:
که بهعنوان ستون پنجم و نفوذی دستگاه معاویه در کوفه عمل میکردند و از سران اینها میتوان عمربنسعد و عَمروبنحُریث را نام برد.
خوارج:
کسانی که فقط به درگیری با سپاه شام میاندیشیدند؛ البته نه از نگاه و رویکرد امام حسن (علیه السلام)؛ بلکه براساس مبانی خود در تکفیر اهل شام. اینها خود را از امام حسن (علیه السلام) هم اتقلابیتر میدانستند و شمربنذیالجوشن و شَبَثبنرِبعی از سران این گروه بودند. اینها برای حضرت هزینه درست میکردند و شاید بتوان گفت که نقش این گروه در تحمیل صلح بر امام حسن (علیه السلام) زیاد بود. عجب اینکه آنها در ادامه کار بهسمت معاویه چرخیدند!
شکاکها:
کسانی که فریب خوارج را خورده بودند؛ اما هنوز در سلک آنها در نیامده بودند. اگرچه که مخالفتی از اینها سرنمیزد، اما قابل اعتماد نیز نبودند.
الحمراء:
که حدود بیستهزار جنگجوی تازه همسلمان و غیر عرب بودند و بهدلیل نا آشنایی با معارف حقیقی اسلام، بهراحتی گول میخوردند. همینها بودند که در ماجرای همراهی امام حسن (علیه السلام) و قضیه عاشورا، بهنفع امویان حرکت کردند و از روی ناآگاهی به دشمنان ائمه (علیه السلام) پیوستند.
شیعیان:
مردمانی بابصیرت که پابهرکاب حضرت، آماده جنگ و مبارزه بودند، ولی تعدادشان اندک بود.
حال نوبت آن است که از تاریخ درس بگیریم:
اگر معاویه را نماد «دشمن خارجی» بگیریم، شاید بتوان راهبردها و راهکارهای او را بر حرکات دشمنان مختلف نظام اسلامی تطبیق کرد. برخی را از عاقبت تقابل با خود میترسانند و برخی دیگر را با تطمیع و تهدید از میدان بهدر میکنند.
نیروهای داخل جامعه هم شامل همان تقسیمبندی بالا هستند:
«نفوذیها» که دل در گرو دشمن دارند و پازل دشمن در داخل کشور را تکمیل میکنند.
خوارج که همان انقلابینماها هستند که همیشه دچار افراط و تفریط میشوند و با تند روی های خود برای انقلاب هزینهسازی میکنند.
شکاکها که تحت تاثیر شایعات فضای مجازی و کمکاری نیروهای انقلاب و احیاناً خلاف کاریهای انقلابینماها یا نفوذیها قرار میگیرند و نسبت به اصل نظام و کارآمدی آن تردید میکنند.
الحمراء را شاید بتوان بر افرادی تطبیق کرد که هم شور و هیجان و قدرتعمل دارند، ولی مطالعه کافی ندارند لذا فهمشان از مبانی انقلاب و اسلام، بهاندازه کافی نیست. به همین دلیل باید به آنان آگاهی و بصیرت لازم را داد؛ وگرنه خدایناکرده ممکن است فریب بخورند و جزء ریزشهای انقلاب شوند؛ و نهایتا انقلابیون مؤمن و با بصیرت، که به آرمانهای انقلاب وفادارند و با فهم درست از تحولات داخلی و بینالمللی، همواره پای کار انقلاب مانده و با همه سختیها و مشقتها، کار انقلاب را پیش بردهاند.
نتیجه:
تاریخ چیزی جز برآیند این نیروها بر هم نیست. پس هرگاه مؤمنان انقلابی که متناظر بر شیعیان مخلص دوران امام مجتبی (علیه السلام) هستند، به وظایف خود عمل کنند و با شکست توطئه نفوذیهای دشمن و انقلابینماها، سایر طیفهای جامعه را به خود جذب کنند و آنها را هدایت کنند، قاعدتا میتوان آینده جامعه را آیندهای مطلوب و تضمینشده دانست؛ آنچنانکه در دوران انقلاب اسلامی، این اتفاق رخ داده است.
امویان:
که بهعنوان ستون پنجم و نفوذی دستگاه معاویه در کوفه عمل میکردند و از سران اینها میتوان عمربنسعد و عَمروبنحُریث را نام برد.
خوارج:
کسانی که فقط به درگیری با سپاه شام میاندیشیدند؛ البته نه از نگاه و رویکرد امام حسن (علیه السلام)؛ بلکه براساس مبانی خود در تکفیر اهل شام. اینها خود را از امام حسن (علیه السلام) هم اتقلابیتر میدانستند و شمربنذیالجوشن و شَبَثبنرِبعی از سران این گروه بودند. اینها برای حضرت هزینه درست میکردند و شاید بتوان گفت که نقش این گروه در تحمیل صلح بر امام حسن (علیه السلام) زیاد بود. عجب اینکه آنها در ادامه کار بهسمت معاویه چرخیدند!
شکاکها:
کسانی که فریب خوارج را خورده بودند؛ اما هنوز در سلک آنها در نیامده بودند. اگرچه که مخالفتی از اینها سرنمیزد، اما قابل اعتماد نیز نبودند.
الحمراء:
که حدود بیستهزار جنگجوی تازه همسلمان و غیر عرب بودند و بهدلیل نا آشنایی با معارف حقیقی اسلام، بهراحتی گول میخوردند. همینها بودند که در ماجرای همراهی امام حسن (علیه السلام) و قضیه عاشورا، بهنفع امویان حرکت کردند و از روی ناآگاهی به دشمنان ائمه (علیه السلام) پیوستند.
شیعیان:
مردمانی بابصیرت که پابهرکاب حضرت، آماده جنگ و مبارزه بودند، ولی تعدادشان اندک بود.
حال نوبت آن است که از تاریخ درس بگیریم:
اگر معاویه را نماد «دشمن خارجی» بگیریم، شاید بتوان راهبردها و راهکارهای او را بر حرکات دشمنان مختلف نظام اسلامی تطبیق کرد. برخی را از عاقبت تقابل با خود میترسانند و برخی دیگر را با تطمیع و تهدید از میدان بهدر میکنند.
نیروهای داخل جامعه هم شامل همان تقسیمبندی بالا هستند:
«نفوذیها» که دل در گرو دشمن دارند و پازل دشمن در داخل کشور را تکمیل میکنند.
خوارج که همان انقلابینماها هستند که همیشه دچار افراط و تفریط میشوند و با تند روی های خود برای انقلاب هزینهسازی میکنند.
شکاکها که تحت تاثیر شایعات فضای مجازی و کمکاری نیروهای انقلاب و احیاناً خلاف کاریهای انقلابینماها یا نفوذیها قرار میگیرند و نسبت به اصل نظام و کارآمدی آن تردید میکنند.
الحمراء را شاید بتوان بر افرادی تطبیق کرد که هم شور و هیجان و قدرتعمل دارند، ولی مطالعه کافی ندارند لذا فهمشان از مبانی انقلاب و اسلام، بهاندازه کافی نیست. به همین دلیل باید به آنان آگاهی و بصیرت لازم را داد؛ وگرنه خدایناکرده ممکن است فریب بخورند و جزء ریزشهای انقلاب شوند؛ و نهایتا انقلابیون مؤمن و با بصیرت، که به آرمانهای انقلاب وفادارند و با فهم درست از تحولات داخلی و بینالمللی، همواره پای کار انقلاب مانده و با همه سختیها و مشقتها، کار انقلاب را پیش بردهاند.
نتیجه:
تاریخ چیزی جز برآیند این نیروها بر هم نیست. پس هرگاه مؤمنان انقلابی که متناظر بر شیعیان مخلص دوران امام مجتبی (علیه السلام) هستند، به وظایف خود عمل کنند و با شکست توطئه نفوذیهای دشمن و انقلابینماها، سایر طیفهای جامعه را به خود جذب کنند و آنها را هدایت کنند، قاعدتا میتوان آینده جامعه را آیندهای مطلوب و تضمینشده دانست؛ آنچنانکه در دوران انقلاب اسلامی، این اتفاق رخ داده است.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار