شهدا با اهدای خون خود به تمام آزادمردان جهان درس عزت و سعادتمندی آموختند و هر کسی که خواهان سعادت دنیا و آخرت باشد باید با الگوگیری از شهیدان مسیر زندگی خود را بپیماید.
به گزارش خبرگزاری بسیج از کردستان، آرام آرام و در میان جمع، جای خالی، اما پر افتخار برادرش را در قاب عکسی که از او به یادگار مانده بود را به نظاره نشسته بود گویی در درون دل غوغای بر پاست.
اشکهای بی امان از دیده ریختهی مادر، غم از دست دادن فرزندش را بیان میکرد، اما لبخند بر روی لب نشسته اش هنگامی که نام بلند آوازه پسر رشیدش را به عنوان خادم انقلاب صدا میزنند آرامشی بر قلب داغ دیده مادر به ارمغان میآورد.
مادر سردار رشید انقلاب شهید شکیبا سلیمی از رشادت فرزندش در راه امنیت این انقلاب برایمان میگوید، اشک امان گویایی بیان را از او میگیرد بریده بریده عنوان میکند؛ شیرم حلالش باد که اینچنین مرگی را خدای متعال در چنین ماهی و با زبان روزه نثارش کرد.
مادر شهید سلیمی از رفتار نیک شهید در میان جمع و خانواده برایمان گفت که بارزترین شخصیت اخلاقی پسر شهیدم همنشینی و دستگیری شهید از نیازمندان بود.
مادر شهید سلیمی میگوید: پسر شهیدم همیشه آرزوی شهادت را داشت و همیشه از من میخواست تا برای او به عنوان مادر در نزد خدا شهادت را طلب کنم.
وی میگوید: شهید بزرگوار همیشه دغدغه امنیت و آرامش مردم را به عنوان فرمانده داشت و همیشه حقوقش را با مردم نیازمند تقسم میکرد.
مادر آن شهید بزرگوار عنوان داشت: شهید سلیمی انسانی وارسته و مهربان بود گویی خداوند متعال وی را برای شهادت انتخاب کرده بود.
در ادامه حمید رضا پسر بچهی کوچکی که عکس پدر شهیدش را محکم در آغوش کودکانه اش گرفته بود نظر شرکت کنندگان در مراسم هفتم شهدای رمضان دیواندره را به خود جلب میکرد؛ بزرگ مرد کوچکی که انگار از همان کودکی شهادت پدر استقامت و اقتدار را در روح کوچکش دمیده بود تا بتواند ادامه دهنده راه پدر شهیدش باشد.
حمید رضا تنها فرزند کوچک شهید نظام پور میگوید؛ من با اینکه دلم برای پدرم خیلی تنگ شده است، اما هرگز برای پدر شهیدم گریه نخواهم کرد تا مبادا دشمن مرا ضعیف ببیند، میخواهم محکم و مقاوم به دشمن بگویم حمید رضای کوچک، روزی بزرگ خواهد شد و راه پدرش را ادامه خواهد داد.
آتنا دختر بچهای که با چادر زیبا و محجبه اش و با اقتدار در مراسم هفتم پدر شهیدش مادر داغدیده اش را همراهی کرده بود در گفتگو با خبرنگار ما عنوان کرد: من تازه به سن تکلیف رسیدم و این چادر هدیه پدرم برای من بود.
فرزند شهید شکری میگوید: آخرین سحری که پدر مرا برای انجام روزه گرفتن بیدار کرد به من گفت: آنتا از اینکه به سن تکلیف رسیدهای و نماز و روزه واجبت را به جا میاوری بسیار خوشحالم و به داشتنت افتخار میکنم.
آنتا گفت: پدر برای من همیشه جای درس و افتخار بود چرا که همیشه همه را به انجام کار خیر و اخلاق نیکو دعوت میکرد.
وی میگوید: پدر من یکی از شجاعترین مردانی است که در راه امنیت این انقلاب و برای اینکه من و همسالانم در امنیت زندگی کنیم جان شیرینش را نثار کرد.
فرزند شهید شکری میگوید: پدرم در آخرین دیدار به من گفت: آتنا منتظر پدر بمان تا روزه خود را با هم افطار کنیم، اما پدر هرگز برنگشت و من روزه ام را باز نکردم تا اینکه بر سر پیکر به شهادت رسیده پدر رفتم و همان جا روزه را با دیدن پدر باز کردم.
زهراشکری خواهر شهید محمد شکری در ادامه در گفتگو با خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی سپاه بیت المقدس گفت: سپاه پاسداران همیشه باعث افتخار و سربلندی کشور بوده است و خواهد بود و همین افتخارات سپاه بود که برادرم محمد را به خود جذب کرد.
وی گفت: شهید شکری برای حضور در سپاه بیت المقدس به حدی اصرار داشت که مادرم برای بسیاری از کارهای انجام شده در این راه برای جذب و پذیرش شهید انگشتر خود را فروخت و پول آن را به برادر شهیدم داد تا در راه رسیدن به آرزویش آن را خرج کند.
خواهر شهید شکری میگوید: برادر شهید من در چند درگیری دیگر که در سالهای پیش میان ضد انقلاب اتفاق افتاده بود زخمی شده، اما هرگز این قضیه را برای کسی بازگو نمیکرد.
وی میگوید: شهادت بزرگترین آرزوی شهید شکری بود که سر انجام به آرزویش رسید.
وی از اخلاق نیک و توصیه همیشگی این شهید به امر به معروف و نهی از منکر اشاره کرد و بیان داشت: شهید شکری بسیار با اخلاق بود و همیشه ما را به مراقبت از بیت المال دعوت میکرد.
انتهای پیام/
اشکهای بی امان از دیده ریختهی مادر، غم از دست دادن فرزندش را بیان میکرد، اما لبخند بر روی لب نشسته اش هنگامی که نام بلند آوازه پسر رشیدش را به عنوان خادم انقلاب صدا میزنند آرامشی بر قلب داغ دیده مادر به ارمغان میآورد.
مادر سردار رشید انقلاب شهید شکیبا سلیمی از رشادت فرزندش در راه امنیت این انقلاب برایمان میگوید، اشک امان گویایی بیان را از او میگیرد بریده بریده عنوان میکند؛ شیرم حلالش باد که اینچنین مرگی را خدای متعال در چنین ماهی و با زبان روزه نثارش کرد.
مادر شهید سلیمی از رفتار نیک شهید در میان جمع و خانواده برایمان گفت که بارزترین شخصیت اخلاقی پسر شهیدم همنشینی و دستگیری شهید از نیازمندان بود.
مادر شهید سلیمی میگوید: پسر شهیدم همیشه آرزوی شهادت را داشت و همیشه از من میخواست تا برای او به عنوان مادر در نزد خدا شهادت را طلب کنم.
وی میگوید: شهید بزرگوار همیشه دغدغه امنیت و آرامش مردم را به عنوان فرمانده داشت و همیشه حقوقش را با مردم نیازمند تقسم میکرد.
مادر آن شهید بزرگوار عنوان داشت: شهید سلیمی انسانی وارسته و مهربان بود گویی خداوند متعال وی را برای شهادت انتخاب کرده بود.
در ادامه حمید رضا پسر بچهی کوچکی که عکس پدر شهیدش را محکم در آغوش کودکانه اش گرفته بود نظر شرکت کنندگان در مراسم هفتم شهدای رمضان دیواندره را به خود جلب میکرد؛ بزرگ مرد کوچکی که انگار از همان کودکی شهادت پدر استقامت و اقتدار را در روح کوچکش دمیده بود تا بتواند ادامه دهنده راه پدر شهیدش باشد.
حمید رضا تنها فرزند کوچک شهید نظام پور میگوید؛ من با اینکه دلم برای پدرم خیلی تنگ شده است، اما هرگز برای پدر شهیدم گریه نخواهم کرد تا مبادا دشمن مرا ضعیف ببیند، میخواهم محکم و مقاوم به دشمن بگویم حمید رضای کوچک، روزی بزرگ خواهد شد و راه پدرش را ادامه خواهد داد.
آتنا دختر بچهای که با چادر زیبا و محجبه اش و با اقتدار در مراسم هفتم پدر شهیدش مادر داغدیده اش را همراهی کرده بود در گفتگو با خبرنگار ما عنوان کرد: من تازه به سن تکلیف رسیدم و این چادر هدیه پدرم برای من بود.
فرزند شهید شکری میگوید: آخرین سحری که پدر مرا برای انجام روزه گرفتن بیدار کرد به من گفت: آنتا از اینکه به سن تکلیف رسیدهای و نماز و روزه واجبت را به جا میاوری بسیار خوشحالم و به داشتنت افتخار میکنم.
آنتا گفت: پدر برای من همیشه جای درس و افتخار بود چرا که همیشه همه را به انجام کار خیر و اخلاق نیکو دعوت میکرد.
وی میگوید: پدر من یکی از شجاعترین مردانی است که در راه امنیت این انقلاب و برای اینکه من و همسالانم در امنیت زندگی کنیم جان شیرینش را نثار کرد.
فرزند شهید شکری میگوید: پدرم در آخرین دیدار به من گفت: آتنا منتظر پدر بمان تا روزه خود را با هم افطار کنیم، اما پدر هرگز برنگشت و من روزه ام را باز نکردم تا اینکه بر سر پیکر به شهادت رسیده پدر رفتم و همان جا روزه را با دیدن پدر باز کردم.
زهراشکری خواهر شهید محمد شکری در ادامه در گفتگو با خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی سپاه بیت المقدس گفت: سپاه پاسداران همیشه باعث افتخار و سربلندی کشور بوده است و خواهد بود و همین افتخارات سپاه بود که برادرم محمد را به خود جذب کرد.
وی گفت: شهید شکری برای حضور در سپاه بیت المقدس به حدی اصرار داشت که مادرم برای بسیاری از کارهای انجام شده در این راه برای جذب و پذیرش شهید انگشتر خود را فروخت و پول آن را به برادر شهیدم داد تا در راه رسیدن به آرزویش آن را خرج کند.
خواهر شهید شکری میگوید: برادر شهید من در چند درگیری دیگر که در سالهای پیش میان ضد انقلاب اتفاق افتاده بود زخمی شده، اما هرگز این قضیه را برای کسی بازگو نمیکرد.
وی میگوید: شهادت بزرگترین آرزوی شهید شکری بود که سر انجام به آرزویش رسید.
وی از اخلاق نیک و توصیه همیشگی این شهید به امر به معروف و نهی از منکر اشاره کرد و بیان داشت: شهید شکری بسیار با اخلاق بود و همیشه ما را به مراقبت از بیت المال دعوت میکرد.
انتهای پیام/
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار