مهم‌ترین چیزی که در زندگی ائمه به‌طور شایسته مورد توجه قرار نگرفته، عنصر "مبارزه حاد سیاسی" است. از آغاز نیمه دوم قرن اول هجری که خلافت اسلامی به‌طور آشکار با پیرایه‌های سلطنت آمیخته شد و امامت اسلامی به حکومت جابرانه پادشاهی بدل گشت، ائمه اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) مبارزه سیاسی خود را به شیوه‌ای متناسب با اوضاع و شرایط، شدت بخشیدند. این مبارزه بزرگ‌ترین هدفش تشکیل نظام اسلامی و حکومتی بر پایه امامت بود.
کد خبر: ۹۲۵۳۶۳۹
|
۱۲ تير ۱۳۹۹ - ۱۰:۴۸
به گزارش خبرگزاری بسیج زنجان؛ سید مهدی حسینی؛ معاون سیاسی نمایندگی ولی فقیه در سپاه انصارالمهدی (عج) استان زنجان در یادداشتی نوشت:در ماجرای ولیعهدی، علی‌بن‌موسی‌الرضا (علیه السلام) در برابر یک تجربه تاریخی عظیم قرار گرفت و در معرض یک نبرد پنهانی سیاسی که پیروزی یا ناکامی آن می‌توانست سرنوشت تشیع را رقم بزند، واقع شد. مأمون از دعوت امام هشتم به خراسان چند مقصود عمده را تعقیب می‌کرد:

اولین و مهم‌ترین آن‌ها، تبدیل صحنه‌ی مبارزات حاد انقلابی شیعیان به عرصه فعالیت سیاسی آرام و بی‌خطر بود. مبارزات شیعیان با دو ویژگی همراه بود، آن دو ویژگی، یکی مظلومیت بود و دیگری قداست... با این کار مأمون آن دو ویژگی مؤثر و نافذ را نیز از گروه علویان می‌گرفت، زیرا جمعی که رهبرشان فرد ممتاز دستگاه خلافت و ولیعهد پادشاه مطلق‌العنان وقت و متصرف در امور کشور است نه مظلوم است و نه آن‌چنان مقدس.

دوم تخطئه مدعای تشیع مبنی بر غاصبانه بودن خلافت عباسی و مشروعیت دادن به این خلافت‌ها بود.

سوم اینکه مأمون با این کار، امام را که همواره یک کانون معارضه و مبارزه بود، در کنترل دستگاه‌های خود قرار می‌داد و به‌جز خود آن حضرت، همه سران و گردن‌کشان و سلحشوران علوی را نیز در سیطره خود در می‌آورد.

چهارم اینکه امام را که یک عنصر مردمی و قبله امید‌ها و مرجع سؤال‌ها و شکوه‌ها بود در محاصره ماموران حکومت قرار می‌داد و به مرور رنگ مردمی بودن را از او می‌زدود و میان او و مردم و سپس میان او و عواطف و محبت‌های مردم فاصله می‌افکند.

پنجم این بود که با این کار برای خود وجهه و حیثیتی معنوی کسب می‌کرد. طبیعی بود که در دنیای آن روز همه او را بر این‌که فرزندی از پیامبر و شخصیت مقدس و معنوی را به ولیعهدی خود برگزیده و برادران و فرزندان خود را از این امتیاز محروم ساخته است، ستایش کنند و همیشه چنین است که نزدیکی دین‌داران به دنیاطلبان از آبروی دین‌داران می‌کاهد و بر آبروی دنیاطلبان می‌افزاید.

ششم آن‌که در پندار مأمون، امام با این کار، به یک توجیه‌گر دستگاه خلافت بدل می‌گشت. بدیهی است شخصی در حد علمی و تقوائی امام با آن حیثیت و حرمت بی‌نظیری که وی به‌عنوان فرزند پیامبر در چشم همگان داشت، اگر نقش توجیه حوادث را در دستگاه حکومت بر عهده می‌گرفت هیچ نغمه‌ی مخالفی نمی‌توانست خدشه‌ای بر حیثیت آن دستگاه وارد سازد. این همان حصار منیعی بود که می‌توانست همه‌ی خطا‌ها و زشتی‌های دستگاه خلافت را از چشم‌ها پوشیده بدارد.

تشریح سیاست‌ها و تدابیر علی بن موسی الرضا (ع)

۱- هنگامی‌که امام را از مدینه به خراسان دعوت کردند آن حضرت فضای مدینه را از کراهت و نارضائی خود پر کرد، به‌طوری‌که همه‌کس در پیرامون امام یقین کردند که مأمون با نیت سوء حضرت را از وطن خود دور می‌کند.

۲- هنگامی‌که در مرو پیشنهاد ولایت‌عهدی آن حضرت مطرح شد، حضرت به شدت استنکاف کردند و تا وقتی مأمون صریحاً آن حضرت را تهدید به قتل نکرد، آن را نپذیرفتند.

۳ - با این همه علی‌بن‌موسی‌الرضا فقط بدین شرط ولیعهدی را پذیرفت که در هیچ‌یک از شئون حکومت دخالت نکند و به جنگ و صلح و عزل و نصب و تدبیر امور نپردازد. روشن است که با تحقق این شرط، نقشه‌ی مأمون نقش برآب می‌شد و بیشترین هدف‌های او برآورده نمی‌گشت.

۴-، اما بهره‌برداری اصلی امام از این ماجرا بسی از این‌ها مهم‌تر است: امام با قبول ولیعهدی، دست به حرکتی می‌زند که در تاریخ زندگی ائمه پس از پایان خلافت اهل بیت در سال چهلم هجری تا آن روز و تا آخر دوران خلافت بی‌نظیر بوده است و آن برملا کردن داعیه‌ی امامت شیعی در سطح عظیم اسلام و دریدن پرده غلیظ تقیه و رساندن پیام تشیع به گوش همه مسلمان‌هاست. تریبون عظیم خلافت در اختیار امام قرار گرفت و امام در آن سخنانی را که در طول یکصد و پنجاه سال جز در خفا و با تقیه و به خصیصین و یاران نزدیک گفته نشده بود به صدای بلند فریاد کرد و با استفاده از امکانات معمولی آن زمان که جز در اختیار خلفا و نزدیکان درجه یک آن‌ها قرار نمی‌گرفت، آن را به گوش همه رساند.

۵- درحالی‌که امام را جدا از مردم می‌پسندید و این جدائی را در نهایت وسیله‌ای برای قطع رابطه‌ی معنوی و عاطفی میان امام و مردم می‌خواست، امام در هر فرصتی خود را در معرض ارتباط با مردم قرار می‌داد، و حدیث سلسلة الذهب در نیشابور یکی از نشانه‌های معجزه‌آسای امام در هدایت و روشنگری بود.

۶- نه تنها سر جنبانان تشیع از سوی امام به سکوت و سازش تشویق نشدند بلکه قرائن حاکی از آن است که وضع جدید امام موجب دل‌گرمی آنان شد و شورش‌گرانی که بیشترین دوران‌های عمر خود را در کوه‌های صعب‌العبور و آبادی‌های دوردست و با سختی و دشواری می‌گذراندند، با حمایت امام علی‌بن‌موسی‌الرضا حتی مورد احترام و تجلیل کارگزاران حکومت در شهر‌های مختلف نیز قرار گرفتند.

بدیهی است به شهادت رساندن امام هشتم پس از چنان موقعیت ممتاز به آسانی میسور نبود. قرائن نشان می‌دهد که مأمون پیش از اقدام قطعی خود برای به شهادت رساندن امام به کار‌های دیگری دست زده است که شاید بتواند این آخرین علاج را آسان‌تر به کار برد، شایعه‌پراکنی و نقل سخنان دروغ از قول امام از جمله این تدابیر است. تشکیل مجالس مناظره با هر آن کسی که کمتر امیدی به غلبه او بر امام می‌رفت نیز از جمله همین تدابیر است. هنگامی‌که امام، مناظره کنندگان ادیان و مذاهب مختلف را در بحث عمومی خود منکوب کرد و آوازه دانش و حجت قاطعش در همه جا پیچید، و هر چه تشکیل مناظرات ادامه می‌یافت قدرت علمی امام آشکارتر می‌شد و مأمون از تأثیر این وسیله نومیدتر. در آخر مامون پس از یک سال و اندی دست خود را به جنایت بزرگ و فراموش نشدنی شهادت امام آلود.

منبع:( بخش‌هایی از پیام امام خامنه‌ای (مدظله العالی) به کنگره‌ی جهانی امام رضا علیه‌السلام در تاریخ ۱۳۶۳/۵/۱۸ )


نکته پایانی

بی شک با شرایط بیان شده، امام رضا (ع) اگرچه به ظاهر و اجبار در کنار حکومت ظلم قرار گرفت، اما هیچگاه به دنبال سازش با ظالمان و حاکمان جبار نبود و از هر فرصتی برای بی آبرو کردن رژیم عباسی استفاده می‌کرد. گاهی برخی‌ها در تحلیل زندگی سیاسی امام دچار اشتباه محاسباتی می‌شوند و به دنبال شواهدی از تاریخ می‌گردند تا نگاه‌های منفعلانه نسبت به استکبار را بگونه‌ای با رفتار‌های ائمه نسبت به حاکمان وقت تطبیق دهند. این اشتباه تا جایی است که دوران قیام امام حسین (ع) که علنی‌ترین مواجهه امام با طاغوت است را نیز با اندیشه‌های سازشکارانه تفسیر می‌کنند وخیمه اندرز و هشدار‌های سیدالشهدا به عمر سعد را خیمه مذاکره می‌شمارند. شاید اگر امام رضا (ع) به سازش و کوتاه آمدن نسبت به استکبار فکر می‌کرد، راه مبارزه با طاغوت بسته می‌شد و از نهضت عاشورا هیچ چیز جز روایت تاریخی باقی نمی‌ماند.
ارسال نظرات