۳۰ / اسفند / ۱۴۰۳ - 20 March 2025
13:27
کد خبر : 9254515
۱۴:۲۰

۱۳۹۹/۰۴/۱۵
بسیج اساتید استان بوشهر مطرح کرد:

پاسخی به موسوی خوئینی ها از زاویه‌ی دیگر

بسیج اساتید استان بوشهر در یادداشتی در پاسخ به نامه موسوی خوئینی‌ها آورده است: بزرگوار اندکی از شمیرانات تهران فاصله بگیرید و به میان مردم اصیل انقلابی در شهرستان ها و روستا بروید و در خانه های ارزان قیمت تر سکونت کنید.

به گزارش سرویس اساتید خبرگزاری بسیج، در متن این یادداشت آمده است:

هفتم تیرماه نامه ای به قلم حجت الاسلام موسوی خوئینی‌ها خطاب به رهبری انقلاب منتشر شد. این نامه کوتاه حاوی گلایه هایی از وضعیت مدیریتی کشور بود و مستقیما شخص رهبر انقلاب را خطاب قرار داده بود. برخی از تحلیل گران چپ و راست با یاد آوری گذشته نویسنده نامه، به ایشان! پاسخ داده‌اند. اما من می خواهم از زاویه دیگری به این نامه می پردازم.

به اعتقاد من نامه چند سوال آشکار و مستتر در دل خود دارد. اول اینکه آیا وضعیت کشور به خصوص به لحاظ اقتصادی بغرنج و وخیم است؟ پاسخ مثبت است. انکار چنین وضعیتی دقیقا سر در زیر برف کردن است. دوم این است که آیا اصلاح طلبان یا جریان چپ یا همان پیروان قدیمی خط امام خود را درون مجموعه نظام و انقلاب به حساب می آورند یا خیر؟ اگر بله!

پس این همه خط و نشان کشیدن‌ها برای نهاد ولایت فقیه و شخص ولی فقیه و یار صدیقیامام و مبارز ایام طاغوت که هر از چندگاهی از زبان ساکنان اردوگاه چپ خطاب به رهبری انقلاب منتشر می‌شود به چه معناست؟

مگر می‌شود در مجموعه نظام باشی و این‌گونه نسبت به محور نظام بی پروا سخن بگویی؟ و اگر در مجموعه نظام نیستند که قطعا بخشی از کسانی که خود را اصلاح طلب می دانند این‌گونه اند، پس این پیروی از خط امام به چه معناست؟

چرا رو راست با مردم سخن نمی گویند؟

با این حال در این مجال قصد پرداختن به جریان شناسی اصلاح طلبان و گذشته آقای موسوی خوئینی ها را ندارم و اینکه چه کرده اند و از کجا آمده اند و چه مسیری را طی کرده اند تا به این جا رسیده اند را بهتر از هر کسی خود رهبر انقلاب می داند.

که متاسفانه با توجه به جایگاه ایشان و روحیات اخلاقی رهبر معظم انقلاب، هیچ گاه از گذشته و سیر فکری منتقدان و مخالفان نظام به صراحت چیزی نمی گویند، تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.

من اما اینجا می خواهم به نکته ای بپردازم که همه مخالفان و منتقدان نظام اسلامی سال‌هاست به آن متوجه اند و ذهن مردم را درگیر این نکته کرده اند و آن این است که می گویند: اگر امور حکومت در دست ما بود به مراتب شرایط بهتر از وضعیت کنونی بود. به صورت کلی چهار گروه در طرح این ادعا اشتراک نظر دارند.

گروه هایی در داخل که خود را اپوزسیون نظام می‌دانند که به صورت مشخص شامل طیف وسیعی از اصلاح طلبان می‌باشند.

گروه‌هایی که در خارج هستند، عبارتند از: سازمان مجاهدین خلق، سلطنت طلبان و دسته های پراکنده ای که شامل تعدادی خبرنگار و استاد دانشگاه و فعال حقوق بشری و فعال دانشجویی پناهنده و تعدادی از اعضای کهن سال جبهه ملی و دیگران است.

سوال اول از همه این گروه‌ها این است که آن مدل حکمرانی که شما را توانمند می‌سازد تا بتوانید بهتر از اکنون کشور را اداره کنید کجاست و چه مولفه هایی دارد؟

طرح شما برای پیشرفت‌های علمی و تکنیکی کشور، برای حل مشکلات جامعه زنان و کودکان کار، برای رفع معضل بیکاری و برای ساخت مسکن مناسب و برای کنترل تورم و روابط خارجی عزتمند و ارتباط با جهان در عین داشتن استقلال و اقتدار نظامی و ارائه برنامه برای جوانان و محتوای آموزشی مناسب برای دانش آموزان و رفع وابستگی اقتصاد از نفت و ارائه برنامه های دراز مدت برای آینده کشور و بسیاری مسائل دیگر در عین زیر بار آمریکا و هر زورگویی نرفتن چیست؟

کجاست؟

کی ارائه خواهد شد؟

بر اساس کدام مبنا نوشته شده است؟

چه کسانی در طراحی آن دخیل بوده اند و… ؟

اجازه بدهید یک به یک این گروه ها را با هم مرور کنیم:

۱- سلطنت طلبان؛ لااقل ۵۷ سال سلطنت و حکومت توامان رضا شاه و پسرش بر کشور هنوز از یاد و خاطره مردم ایران نرفته است. هرچند شبکه های سعودی تلاش دارند آن خاطره های سیاه را از ذهن مردم دور سازند. من در این مجال، تنها به چند عنوان کتابی که نویسندگان آن‌ها، رجال صاحب نام و بلند پایه دوران شاه بوده اند و یا نویسندگانی هستند اهل مطالعه، خارج نشین و ضد انقلاب که درباره دوران شاه و جنبه های مختلف آن نوشته اند اشاره می کنم تا خواننده محترم خود به آن‌ها مراجعه و عمق فساد را دریابد.

یادداشت های روزانه اسدالله علم، خاطرات حسین فردوست، یادداشت های بهروز راچی، معمای هویدا عبدالمجید مجیدی و عبدالله آذر برزین، ابوالحسن ابتهاج و بسیاری دیگر؛ در این صورت خواهیم دید که چه میزان استبداد و فقر و فلاکت و بدبختی و روابط خارجی وابسته و وابستگی صد در صدی اقتصاد به نفت و نبود هیچ برنامه دراز مدت و حتی کوتاه مدت اقتصادی و آموزشی و فساد اخلاقی و اقتصادی گسترده و عدم مبارزه با هیچ موردی از آن‌ها و بسیاری موارد دیگر از این جمله هستند.

آیا مردم حق ندارند بپرسند که در این همه سال، زندگی خاندان پهلوی از کجا تامین شده است؟

این همه پول که صرف عیاشی و ولخرجی شاهزاده‌های پهلوی شده است از کجا آمده است؟ (رجوع کنید به خاطرات احمد علی مسعود انصاری، اگر واقعا به فکر مردم ایران بوده است، چرا در همه این سال‌ها که مردم در فشار شدید اقتصادی و کمبود دارو بوده اند، برای رفع مشکل مردم اندکی از پول های به تاراج رفته همین مردم را برنگرداند؟

رضا پهلوی که پدرش روزگاری حتی در اسناد غربی ها هم به عنوان چهره ای فاسد و مستبد معرفی می شد، آیا می تواند به عنوان منجی ملت کاری انجام بدهد؟

لازم است رضا پهلوی و مادرش که به خصوص از سال هشتاد و هشت فعالیت‌های سیاسی خود را آغاز نموده اند، به پرسش های بالا پاسخ دهند که راه حلشان برای رفع مشکلات مردم چیست؟ یا اینکه صرفا لفاظی می‌کنند تا قدرت را به دست بگیرند؟

۲- گروه دوم سازمان مجاهدین خلق است. نمی خواهم به پیشینه این سازمان رجوع کنم همین قدر بدانیم که سازمان در هر دو مقطع، قبل و بعد از انقلاب به عنوان سازمانی تروریستی شناخته شده است.

مرام این سازمان بر کشتار مخالفانش هر که باشد و هر جا که باشد بنا شده است. مفاسد اخلاقی و فضای استبداد شدید رهبری سازمان از زبان جداشدگان این سازمان هویدا است.

اگر رهبران و کادر مجاهدین خلق این همه به فکر مردم بودند، چرا در جنگ تحمیلی در کنار جنایتکاری مانند صدام قرار گرفتند و با گرا دادن شهرها و مراکز حساس ایران به ارتش بعثی جان هزاران نفر ایرانی را گرفتند و باعث تخریب مراکز بسیاری شدند؟

چرا شخصیت‌های درجه اول انقلاب را ترور کردند؟

چرا پس از پایان جنگ به سرزمین خود حمله بردند و در کرمانشاه مردان را سر بریدند؟

چرا با جعل آدرس ها و اسناد هسته ای باعث بروز بحران در روابط ایران و غرب شدند؟

چرا از تحریم ها حمایت می کنند؟ و چرا های بسیاری که بی پاسخ است.

آیا رهبری سازمان پاسخی برای سوالاتی که در باب حکمرانی مطرح شد دارد، یا آن‌ها هم تنها به فکر قدرت گرفتن هستند؟

تجربه عملکرد سازمان نشان داده است که استبداد در حد اعلا و فساد اخلاقی و به کار گیری جوخه های ترور در این سازمان امری عادی است. پس نه تنها به دنبال گره گشایی از امور مردم نیستند؛ بلکه صرفا به دنبال قدرت گیری می باشند.

۳- گروه سوم عناصر پراکنده و پناهند‌ ای هستند که برخی از آنها در ایران بعد از انقلاب مسئولیت‌هایی داشته‌اند.

برخی خبرنگار و عده ای نیروی دانشگاهی و تعدادی مجرم امنیتی فراری و… این عده فعلا با پول و کار سازمان های امنیتی غربی روزگار می گذرانند. بسیار بعید است که دولت های غربی بر روی اینها برای اداره آینده کشور حسابی باز کرده باشند؛ چرا که اصلا در این حد و اندازه به شمار نمی روند، نهایتا می توانند مدیریت های جزیی یا پادوهای رسانه ای باشند. افرادی مانند روح الله زم و مسیح على نژاد و امیر عباس فخرآور، حسن شریعمتداری از این دسته هستند.

ایشان اصولا به سوالات بنیادینی از آن دست که مطرح شد فکر نمی کنند؛ چه رسد به طراحی الگوی حکمرانی!

۴- اما گروه چهارم که آماده ترین گروه برای به دست گرفتن حکومت است و به نظر می رسد طرح هایی برای ارائه حکومت دارد، اصلاح طلبان درون کشور هستند. جریان اصلاح طلبی یک طیف سیاسی است که از جانباز مدافع ولایت درون کشور تا ضد انقلاب برانداز خارج از کشور را در خود جای داده است.

یکی از مهم‌ترین انتقادات به اصلاح طلبان در تبیین نسبت آنها با انقلاب اسلامی همین مشخص نکردن حد و حدود سیاسی خود بوده است، به نحوی به جدی‌ترین مخالفان نظام هم خود را در درون این جبهه معرفی می کنند. موسوی خوئینی‌ها متعلق به همین جریان سیاسی و بلکه از بزرگان و بلندپایگان آن به شمار می رود.

شگرد همیشگی اصلاح طلبان این بوده است که به نوعی سخن می گویند گویا خود هیچ نقشی در اداره امور کشور ندارند و در عین حال در مهم‌ترین مناصب اجرایی و تقنینی کشور نیز حضور داشته اند. به راستی که اصلاح طلبان استاد بهره گیری از بزنگاه های سیاسی هستند و فرصت طلبان تمام عیار عرصه حکم رانی‌اند.

جناب آقای موسوی خوئینی ها آیا نمی دانند که دولت های مهندس موسوی و هاشمی رفسنجانی و خاتمی و روحانی و حتی تا حدی احمدی نژاد میزبانان مطلق مدیران ارشد اصلاح طلب و چپ بوده است؟

تنها کافی است به سوابق مدیریتی آقایان حجتی، زنگنه، کلانتری یا جهانگیری نگاهی بیاندازند؛ تا متوجه بشوند! آیا رهبر انقلاب باید پاسخگوی مدیریت این آقایان باشد؟

مجالس ششم و دهم که به طور مطلق در اختیار ایشان بود کدام طرح مبارزه با فساد، رفع فقر، ساخت مسکن و… را ارائه داد که ناکام ماند تا امید مردم ناامید نشود؟

به جز مجلس کنونی در مجالس چهارم و پنجم و هفتم و هشتم و نهم یک اقلیت قوی دراختیار دوستان ایشان بود. چه طرحی برای افزایش امید در مردم و رفع گرانی و غیره و غیره ارائه شد که با آن مخالفت صورت گرفته است؟

آیا جناب خوئینی ها فراموش کرده است که همین دولت ناکارآمد و بی بنیاد، حاصل سفارش و کار تبلیغاتی سنگین چه کسی و یا کسانی است؟

ایشان که دلسوز و نگران امید از دست رفته مردم اند بهتر است مشخص کند کدام مردم مدنظرشان هست؛ همان پابرهنگان که امام فرمود انقلاب متعلق به ایشان است هنوز هم با همه سختی ها پای انقلاب ایستاده اند؟ یا آن دسته از پابرهنگان اول انقلاب که هم اکنون فرزندانشان خارج از کشور و خودشان سهامداران و صاحبان شرکت ها و راهی مسافرت های خارجی و دارای منازل چند ده میلیاردی هستند؟

ایشان و دوستانشان دقیقا چه برنامه ای برای اداره کشور دارند که در تمام این مدت نتوانسته اند اجرا کنند و فقط باید رهبر انقلاب پاسخگو باشد؟

البته ما می دانیم چه برنامه ای دارند. وجه اشتراک همه این چهار گروه در چند نکته آشکار می شود. این چهار دسته برای اداره امور کشور به حذف تمامی نهاد‌های انقلابی از جمله ولایت فقیه، خبرگان، مجمع تشخیص، به خصوص سپاه پاسدارن سخت پاپند هستند، توانمندی های هسته ای و نظامی و علمی و منطقه ای ایران را بر نمی تابند. چرا که باعث خشم آمریکا و اسرائیل شده است؟

از سویی به ایجاد برخی موارد هم بسیار علاقمند هستند، از جمله به بازگشت روابط با ایالات متحده بسیار علاقمندند. به جرأت و با مطالعه ادعا می کنم همه این گروه ها هیج برنامه ای برای اداره کشور ندارند. و تنها هدفشان قبضه کردن قدرت و تنها راه حلشان برای امور کشورهم برقراری رابطه با آمریکاست. شاهد ماجرا هم دولت آقای روحانی است نه تنها هیچ برنامه ای برای اداره کشور ندارد بلکه برنامه های موجود را هم اجرا نکرده و تنها راه حل را هم ارتباط با آمریکا تحت هر شرایطی می داند.

به آقای خوئین‌ی‌ها می گویم: اگر بنا بود دوباره آمریکا به این کشور برگردد شاه بهتر از همه ما و شما این روابط را بلد بود، جناب موسوی! چهل سال دیر متوجه شدید.

بزرگوار اندکی از شمیرانات تهران فاصله بگیرید و به میان مردم اصیل انقلابی در شهرستان ها و روستا بروید و در خانه های ارزان قیمت تر سکونت کنید.

با شفافیت مالی موافقت کنید و ثروت دوستانتان را برای مردم بازگو نمایید.

فرزندانتان را از خارج فرا بخوانید و از همه مهم‌تر دلتان را از وساوس نفسانی نسبت به رهبر انقلاب پاک کنید. خواهید دید که به مرور امید مردم نسبت به انقلاب افزون خواهد شد.

شاید این نامه پیشاپیش می خواهد جبران شکست سنگین جریان شما در انتخابات ریاست جمهوری آینده را بکند؟

 

سازمان بسیج اساتید استان بوشهر 

انتهای پیام/


گزارش خطا
ارسال نظرات شما
x

عضو کانال روبیکا ما شوید