«بسیج» از شب وداع با ۲ قهرمان خان طومان گزارش می‌دهد؛
لحظه وصال دوباره از راه رسیده است، انگار دوباره خدا توبه آدم را پذیرفته و یک بار دیگر فرصت با شهدا بودن را در روزگاری که می گویند باید از هم فاصله گرفت، به او داد تا فاصله اش را با وجه الله کم کند.
کد خبر: ۹۲۵۴۹۹۱
|
۱۷ تير ۱۳۹۹ - ۰۹:۱۶

به گزارش خبرگزاری بسیج از مازندران، این حکایت وداع با یاران آخرالزمانی سیدالشهداعلیه السلام که در شام بلا عباس وار به میدان رفتند و علی اکبر وار برگشتند،نیست؛این روایت شرحه شرحه داغ دل ام البنین ها و ام وهب هایی است که در دفاع از حرم غریب آل الله ، از عزیزتر از جان شان گذشتند؛ از فرزندانی که با لبیک به ندای هل من ناصر امام زمان خویش هرچه آنچه که داشتند ،در طبق اخلاص گذاشتند.

در ایامی که کرونا تلاش می کند تا نبض زندگی آدم را به دست بگیرد، تا آدمی از دست این بلایی منحوس دچار روزمرگی و ناامیدی شود؛ خبری از پایان انتظار چندساله تمام حال وهوای شهر را زیرو رو می کند، و آن بازگشت پیکر مطهر دو شهید کربلای خان طومان است.

هوا،هوای زیارت است. حال، حال دور حرم دویدن و ذکر حسین حسین گفتن است. اهالی شهر که دلتنگی شان را کرونا به یغما برده بود، این بار گوشه دنجی برایشان مهیا شد تا دست دلشان را به گوشه ضریح سپید گلگون کفنان دخیل کنند و یک دل سیر با شهدا به نجوا بنشینند.

از کوچک تا بزرگ، از پیر تا جوان ، از زن تا مرد، ماسک به چهره ، به مراسم شهدا آمدند و ملائکه با اسپند و گلاب به استقبال زائران شهدا صف کشیدند.صندلی های مرتب و با فاصله از هم چیده شده، دلها در تپش ، جان ها از شوق به لب آمده و چشم ها به انتظار ورود پیکرها ، خیره به راه مانده؛ تا آنکه صدای چاووش  به گوش می رسد«به غریب خاك خراسان رضا، صلوات، هر که دارد هوس کرب و بلا بسماللّه ....»

بغض ها به یک باره ترک می خورد، چشم ها دریای مواج اشک شده و دست ها به التماس به آسمان بلند می شود. شهدا با میان داری خادمان حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) از راه میرسند،مادران و خواهران شهدا با مجمعه های گل و شیرینی به بدرقه می روند.

اینجا چشمی نمانده که از پایان یک فراق چند ساله بارانی نباشد. لحظه وصال دوباره از راه رسیده است، انگار دوباره خدا توبه آدم را پذیرفته و یک بار دیگر فرصت با شهدا بودن را در روزگاری که می گویند باید از هم فاصله گرفت، به او داد تا فاصله اش را با وجه الله کم کند.

جاماندگان رجز وفاداری می خوانند، دلدادگان عهدشان را با شهدا محکم می بندند، منتظران جان تازه می گیرند ،مشتاقان آرزوی شهادت می کنند،یادگاران شهدا به سه ساله اباعبدالله علیه السلام اقتدا می کنند و مادران و پدران شهدا که از انتظار کمرشان خم شده، سرپا ایستاده ،از هر جمله ای که میگویند همه اش از ولایت است و پشتیبانی از ولی فقیه.

مادر شهید سعید کمالی آن سال‌های دور آن زمان که سعیدش بعد از جنگ تحمیلی پا به دنیا گذاشت، هروقت شهید می‌آوردند چادر به کمر بسته،شیشه گلاب به دست به استقبال شهدا میرفت؛حالا سویی به چشمان نمانده،باچروک‌های فراق  ،شیشه گلاب به دست، روی تابوت پسر گلاب می‌پاشد ،روی تابوت جوان رعنایی که نه جنگ دیده بود و نه امام  و انقلاب ،اما در راه امام و انقلاب جان داد؛ ساره کمالی  می گوید که پسرم فدایی حضرت زینب سلام الله علیها و رقیه  سلام الله علیها است، من از خدا نخواستم پیکر شهیدم برگردد حالا هم که برگشته راضی ام به رضای خدا.

مادر شهید علی جمشیدی دست می کشد روی تابوت و  به شهیدش خوش آمد میگوید، با اشک چشمانش تاکید می کند، سری که برای خدا دادم که پس نمی گیرم، پسرم بی سر آمده، خدا را شکر ، هدیه دادم به عمه سادات، هدیه دادم به رهبرم به امام خامنه ای.

گزارش

مهمانان شهدا با نجوای مادرانه شهدای مدافع حرم کربلای خان طومان ، به هق هق می افتند . پدر شهید کمالی یادگار والفجر هشت است و نشان از کربلای جبهه ها دارد، از ایستادگی می گوید از مقاومت، از اینکه دشمن چهل سال در مقابل انقلاب ایستاده ، حالا هم هرچه در چنته دارد، رو کند ما دست از اسلام ,  ولایت نمی کشیم . ندای لبیک یا زینب (س) جمعیت به آسمان هفتم می رسد.

پدر شهید علی جمشیدی با آن دستهای پینه بسته عکس حاج قاسم را به دست گرفته و غریبانه اشک می ریزد نه برای پسر، برای علمدار جبهه های مقاومت که از وقتی رفت، دنیا به کام مردم تلخ تر شد و جای خالی اش زندگی را سخت تر کرد.

 مردم  با تکریم و احترام دور پدر شهدا می گردند و مداح  مراسم هم حال دل ها را  به سمت آن  پدر شهید کربلایی میبرد   گریز می زند به روضه شب هشتم ،آن لحظه که صورت روی صورت علی اکبرش گذاشت صدای هلهله اشقیا بلند شد؛ شانه های جمعیت از کمر خم شده امام غریب،لرزید و ماه آسمان به اشک نشست.ماهی که نورش را از وجود سیدالشهداء علیه السلام دارد نوری که به فرموده امام شهدا، چشم و چراغ مسیر انقلاب است.

گزارش

انتهای پیام/

گزارش از :‌علی ابراهیمی گتابی

 

ارسال نظرات
پر بیننده ها