به گزارش خبر گزاری بسیج از کردستان، ۲۶ مرداد در تقویم کشورمان یاد آور روزهای به یادماندگی برای ملت ایران است یاد آور یوسفهای گم گشتهای که در زندان اسارت سر فرازانه پای انقلاب و اعتقاداتشان ایستادند.
۲۶ مرداد روزی به یاد ماندنی که در تاریخ کشورمان به نام آزادگان رقم خورد و میهن اسلامی بار دیگر شاهد مجاهدتها و رشادت مردیهای رزمندگانش بود که از امتحان الهی پیروزمندانه بیرون آمدند و برگ دیگری از افتخار، عزت و آبرومندی را برای ایران و ایرانی رقم زدند.
مصطفی مظفری یکی از آزادگان کردستانی است و یکی از آزادگان سرافرازی که در سن ۲۰ سالگی وارد جبهههای حق علیه باطل شد و در عملیات رمضان به همراه ۱۱ تن از همرزمانش به اسارت نیروهای بعثی عراق درآمد و ۲۷ ماه در دوران اسارت بوده است که در ۲۶ مرداد ماه سال ۱۳۶۹ به آغوش میهن بازگشته و بعد از آن نیز در سنگر کار و تلاش به عنوان کشاورز مشغول فعالیت پرداخت.
مظفری در گفتگو با خبرنگار کرد تودی با اشاره به روزهای اسارت و خاطرات تلخ و شیرین آن روزها اظهار کرد: همه روزهای اسارت خاطره است.
وی گفت: لحظهای که به دست دشمن اسیر شدم به هیچ وجه فکر نمیکردم زنده بمانم اشهد خود را خواندم و خود را به دست تقدیر سپردم.
مظفری افزود: تمامی اسرا در زمانی که در اسارت بودند واقعا روزهای سختی را پشت سر گذاشتن به طوری که معنای واقعی این حرف را فقط یک اسیر خواهد فهمید.
این آزاده میگوید: زمان اسارت شاهد رفتارهای بسیار وحشتناک بعثیها با اسرای ایرانی بودیم آنها هر طور که میخواستند با ما رفتار میکردند هرگز اجازه رفتارهای که حق ما بود را به ما نمیدادند.
این آزاده کردستانی به یکی از خاطرات روزهای اسارت اشاره کرد و گفت: معمولا بچههای اردوگاه نیمههای شب بیدار میشدند و نماز شب میخواندند و خواندن نماز شب نیز به دور از چشم نگهبانان عراقی بود.
وی بیان کرد: یکی از دوستان ما که بسیار مخلص بود یک شب برای خواندن نماز شب بیدار شده بود که نگهبان عراقی متوجه شد و فردای آن روز ایشان را داخل محلی از اردوگاه بردند و تا حد مرگ ایشان را شکنجه کردند.
مظفری با اشاره به اینکه روزهای اسارت روزهای سخت و طاقت فرسایی بود خاطرنشان کرد: همه کسانی که در اسارت بودند به خاطر حفظ ارزشها و آرمانی دین و انقلاب هرگز خم به ابرو نیاورده و بعد از آزادی و بازگشت به میهن عزیزمان نیز پای اهداف و آرمانهای امام و رهبری ایستاده اند.
وی در ادامه به دو خاطره تلخ دوران اسارت خود اشاره کرد و بیان داشت: یکی از تلخترین خاطرات برای همه اسرا خبر رحلت امام راحل بود آن زمانی که یکی از مسئولین اردوگاه کاری را انجام داد که برای همه اسرا تازگی داشت و آن هم پخش کردن شیرینی در بین اسرای ایرانی بود و زمانی که علت این کار را جویا شدیم مسئول عراقی گفت: این شیرینی رحلت امام خمینی است که همه بچهها با شنیدن این خبر در اردوگاه شروع به گریه کردند خبری که غم و اندوه ما را در دوران اسارت دو چندان کرد.
وی در ادامه عنوان داشت: بعد از گذر ۲۷ ماه در اسارت یک روز یکی از افسران عراقی با داشتن لیستی از اسامی تعدادی از اسرا وارد اردوگاه ما شد و اسم تعدادی از بچهها را با صدا بلند قرائت کرد که در آن لیست اسم من و یکی دیگر از دوستان بسیار صمیمیم به نام حسین یابنده نیز بود بعد از قرائت اسمها افسر عراقی خبر آزادی را به ما داد و گفت که قرار است تا جند روز دیگر تبادل اسرا انجام میپذیرد، اما ما هرگز باورمان نمیشود و مدادم فکر میکردیم که قرار است ما را به جای دیگر ببرند و به مانند تعدادی از اسرا آنقدر شکنجه کنند تا در زیر شکنجه بمیریم.
وی با بیان یکی دیگر از خاطرات تلخ دوران اسارت گفت: درست شب همان روزی که قرار بود ما آزاد شویم افسران عراقی به داخل اردوگاه ما آمدند و به مانند همیشه سر اسرا ریختند و اسرا را به باد کتک و شکنجه گرفتند و دوستم شهید حسین یابنده که چند ساعت تا آزادیش نمانده بود را آنقدر شکنجه کردند تا به شهادت رسید.
این آزاده سرافراز در پایان عنوان داشت: هرگز باور نمیکردم که یک بار دیگر بتوانم بوی خاک وطنم را استشمام کنم، اما آن لحظه که در مرز چشمانم به پرچم مقدس کشورم افتاد اشک از چشمانم حلقه زد و بخاطر فرصت دوباره بازگشت به وطن همان جا داخل اتوبوس سجده شکر به جا آوردم.
انتهای پیام/7727