به گزارش خبرگزاری بسیج زنجان؛ در اندیشه شیعه، عمل معصومین (ع) در حوادث گوناگون به عنوان عنصری دین ساز، توان شکل دهی به هندسه دین تحت ضوابطی را داراست. به عبارت دیگر با استناد به اعمال معصومین میتوان أمری را منصوب به دین دانست. حادثه عاشورا به واسطه برخی برجستگیهای خود در رأس اعمال دین ساز معصومین قرار دارد از همین رو یکی از الزامات مواجهه با آن، بررسی ابعاد معرفتی این حادثه عظیم است، لذا در اینجا گزارشی از برخی اندیشههای آیت الله مصباح یزدی پیرامون حادثه کربلا ارائه خواهیم کرد.
آذرخشی دیگر از آسمان کربلا
اندیشههای آیت الله مصباح یزدی پیرامون حادثه کربلا را در مکتوبات مختلف میتوان دنبال کرد، ما یکی از آثار قابل توجه ایشان در این زمینه، کتاب آذرخشی دیگر از آسمان کربلا است که توسط انتشارات موسسه امام خمینی به چاپ رسیده است. ایشان در این کتاب به بررسی سه مسئله شبهات، زمینهها و اهداف قیام کربلا میپردازند. به منظور جلوگیری از اطاله نوشتار در اینجا تنها به ذکر گزارشی از دو بخش شبهات و اهداف قیام کربلا خواهیم پرداخت.
شبهات
اولین شبههای که آیت الله مصباح یزدی به آن میپردازند پرسش از چرایی عزاداری و گرامی داشت یاد امام حسین است. در واقع شبهه این است که در طول تاریخ میلیونها انسان با شرایط چه بسی سختتر از امام حسین (ع) توسط ستمگران و جباران کشته شده اند، پس چه لزومی دارد که در میان این همه انسان یاد امام حسین (ع) گرامی داشته شود؟
آیت الله مصباح یزدی ریشه این گرامی داشت را در دو عنصر فطرت و سعادت جسته و میگوید:
«حوادث گذشته هر جامعه مىتواند در سرنوشت و آینده آن جامعه آثار عظیمى داشته باشد. تجدید آن خاطرهها در واقع نوعى بازنگرى و بازسازى آن حادثه است، تا مردم از آن جریان استفاده کنند. اگر حادثه مفیدى بوده است و در جاى خود منشأ آثار و برکاتى به شمار مىرفته است، بازنگرى و بازسازى آن نیز مىتواند مراتبى از آن برکات را داشته باشد. علاوه بر این، در همه جوامع انسانى مرسوم است که به نوعى، از حوادث گذشته خود یاد مىکنند؛ آنها را بزرگ شمرده و به آنها احترام مىگذارند. خواه مربوط به اشخاصى باشد که در پیشرفت جامعه خود مؤثر بوده اند، نظیر دانشمندان و مخترعان، و خواه مربوط به کسانى باشد که از جنبه سیاسى و اجتماعى، در رهایى ملت خود نقش مؤثرى داشته. این کار بر اساس یکى از مقدسترین خواسته هاى فطرى است که خدا در نهاد همه انسانها قرار داده است، و از آن به «حس حق شناسى» تعبیر مىکنیم. علاوه بر این، یاد آن خاطره ها، در صورتى که در سعادت جامعه تأثیرى داشته، مىتواند عامل مؤثر دیگرى را در زمان بیان خاطرهها بیافریند. در این صورت، گویا خود آن حادثه تجدید مىشود.»
پرسش دیگری که آیت الله مصباح به آن میپردازد به دنبال شبهه اول شکل میگیرد، فرضا لزوم گرامی داشت یاد امام حسین (ع) اثبات شده، حال چه لزومی به عزاداری به سبک و شیوه کنونی است؟ آیا لازم است که چندین روز جلسات روضه به صورت گسترده برپا شود، مردم مشکی پوش و شهر را را ماتم زده کرد؟ آیا نمیشود با مراسمی، میز گردی و همایشی یاد حضرت را زنده نگه داشت؟
آیت الله مصباح یزدی در پاسخ به این پرسش جایگاه عواطف در عمل انسانی را مطرح کرده و لزوم عزاداری به این سبکه را به مسئله عاطفه انسانی باز گردانده و میگوید:
«هنگامى که در رفتارهاى خود دقت کنیم درمىیابیم که در رفتارهاى ما دست کم دو دسته از عوامل نقش اساسى ایفا مىکنند. یک دسته عوامل شناختى، که موجب مىشود انسان مطلبى را بفهمد و بپذیرد.. قطعاً شناخت در رفتار ما تأثیر زیادى دارد، اما یگانه عامل مؤثر نیست. عوامل دیگرى هم هستند که شاید تأثیر آنها در رفتار ما بیشتر از شناخت باشد. این عوامل را به طور کلى انگیزه ها، و به تعبیرات دیگرى احساسات و عواطف، تمایلات، گرایش ها، میل ها، غرائز و عواطف مىنامند. اینها سلسله اى از عوامل درونى و روانى است که در رفتار ما مؤثر است. هرگاه شما رفتار خود را تحلیل کنید، مىبینید عامل اصلى که شما را به انجام آن رفتار واداشته است همین عوامل تحریک کننده و برانگیزاننده است.»
بنابراین از منظر ایشان احساسات و عواطف نقش برانگیزانندهای در سوق دادن به سوی سعادت داشته از همین رو هدایت این احساسات به سمت هدف مطلوب توسط عزاداری الزامی است.
پرسش و شبهه سومی که آیت الله مصباح به آن میپردازند مسئله لعن دشمنان اهل بیت است. اگر پاسخ دوم را بپذیریم، چرا عواطف انسانی را تنها معطوف به محبت امام حسین نمیکنید، بلکه این عواطف را تبدیل به بغض دشمنان اهل بیت میکنید؟ چرا «أَتَقَرَّبُ اِلى اللّهِ بِالْبَرائَةِ مِنْ اَعْدائِک»؟ آیا این أمر موجب خشونت آفرینی نمیشود؟
وی در این خصوص میگوید:
«همان گونه که سرشت انسان فقط از شناخت ساخته نشده است، تنها از احساسات و عواطف مثبت هم ساخته نشده است. آدمیزاد موجودى است که هم احساس مثبت و هم احساس منفى دارد. هم عواطف مثبت و هم عواطف منفى دارد. همان گونه که شادى در وجود ما هست، غم هم هست. خدا ما را این گونه آفریده است. تعطیل کردن بخشى از وجودمان، به این معنى است که از داده هاى خدا در راه آنچه آفریده شده استفاده نکنیم. دلیل این که خدا در ما گریه را قرار داده، این است که در مواردى باید گریه کرد. البته مورد آن را باید پیدا کنیم، و الا استعداد گریه در وجود ما لغو خواهد بود. خدا چرا در انسان این احساس را قرار داده است که به واسطه آن، حزن و اندوه پیدا مىکند و اشک از دیدگانش جارى مىشود؟ معلوم مىشود گریه کردن نیز در زندگى انسان جاى خود را دارد. گریه براى خدا، به انگیزه خوف از عذاب یا شوق به لقاى الهى و شوق به لقاى محبوب در تکامل انسان نقش دارد. انسان در اثر دلسوزى نسبت به محبوب مصیبت دیده خود، رقت پیدا مىکند. خداوند در ما محبت را آفریده است تا نسبت به کسانى که به ما خدمت مىکنند، نسبت به کسانى که کمالى دارند، به ابراز علاقه و محبت بپردازیم. علاوه بر آن در وجود انسان نقطه مقابل محبت به نام بُغض و دشمنى قرار داده شده است. فطرت انسان نیز بر این است که کسى را که به او ضرر مىزند دشمن بدارد. البته ضررهاى مادىِ دنیوى براى مؤمن اهمیتى ندارد. چون اصل دنیا براى او ارزشى ندارد. اما دشمنى که دین را از انسان بگیرد، دشمنى که سعادت ابدى را از انسان بگیرد، آیا قابل اغماض است؟»
ایشان عاقبت کسانی را که از در لبخند با دشمن خدا در میآیند پیوستن به آنان میدانند.
اهداف قیام امام حسین (ع)
در خصوص اهداف قیام کربلا، خود امام حسین (ع) در نامهها و خطبه های مختلف اهدافی را ذکر مینمایند. اصلاح امت رسول خدا و قیام به فریضه أمر به معروف و نهی از منکر از مهمترین اهداف این قیام است. استاد مصباح یزدی نیز با تکیه بر همین روایات، أمر به معروف و نهی از منکر را هدف قیام عاشورا معرفی میکنند. اما این هدف ابهاماتی پیراون خود دارد. آیت الله مصباح در این زمینه میگویند:
«این مطلب را که «قیام عاشورا براى امر به معروف بود»، زیاد شنیده اید. ولى در این جا این ابهام و سؤال باقى مىماند، که چه تفاوتى بین امر به معروفى که ما شنیده ایم، علما از آن بحث مىکنند، و شرایط خاصى براى آن قائل هستند، با امر به معروفى که حضرت (ع) بیان مىکنند و به آن عمل مىکنند، وجود دارد؟ ما چنین امر به معروفى نشنیده بودیم که انسان براى تحقق آن دست زن و فرزندان خود را بگیرد، در بیابانى بى آب و علف با عده اى که توجهى به امر به معروف او نکرده اند بجنگد و در آن جا به شهادت برسد. این چگونه امر به معروفى است؟ از طرف دیگر، ما شنیده ایم که براى امر به معروف و نهى از منکر شرایطى ذکر مىکنند و مىگویند شرط امر به معروف این است که انسان خوف ضرر نداشته باشد. حال آن که حضرت (ع) در این جا با یقین به ضرر اقدام به امر به معروف کردند. چگونه این عمل حضرت با احکامى که ما در مورد امر به معروف و نهى از منکر مىشناسیم و با آنها آشنا هستیم، سازگارى دارد؟»
آیت الله مصباح یزدی در پاسخ این سوال، مبتنی بر حدیثی از امام باقر (ع) أمر به معروف و نهی از منکر را در سه مرتبه تحلیل میکنند. ایشان با استناد بر این حدیث صحنه آخر الزمان را صحنه رهبری علمایی معرفی میکنند که به واسطه عافیت طلبی خود مردم را از أمر به معروف و نهی از منکر بر حذر میدارند مبادا گزندی ولو مختصر به آنان برسد. در حالی که از منظر صحیح أمر به معروف دارای سه سطح است، نخست با زبان نرم و مهربانانه، اگر اثر نکرد با جدیت بیشتر، در مقابل این جدیت شخص مقابل دو عمل میتواند انجام دهد؛ یا تبعیت کرده و دست از خلاف خود بر میدارد و یا به انکار خدا و رسول میپردازد، در این صورت أمر به معروف وارد مرحله سوم یعنی جهاد فی سبیل الله میشود، البته جهاد منطقی متفاوت از دو مرحله أمر به معروف دارد و طبعا آسیب، جزء ذاتی آن است و هیچ کس مجاز به ترک صحنه جهاد از آن جهت که احتمال ضرر میدهد نیست. (البته لازم به تذکر است که این نوع نگاه را باید در کنار دیگر احکام اسلامی مشاهده کرد، برای مثال این سخن در زمانی از امام باقر (ع) صادر شده است که حکومت اسلامی وجود نداشته چراکه مراحل عملی أمر به معروف و نهی از منکر وظیفه حکومت اسلامی است؛ و یا در خصوص جهاد باید دانست که این أمر متکی به أمر امام و یا اذن او بوده و اشخاص به صورت مستقل نمیتوانند حکم به جهاد دهند.)
فرهنگ سدید