«علیرضا غضنفری»، شاعر شاهرودی در سروده خود به مناسبت ایام حزن و اندوه حسینی مینویسد: «باز این چه ماتم است که غم گریه میکند؟».
به گزارش خبرگزاری بسیج از شاهرود، علیرضا غضنفری متولد شهر رویان شاهرود، رزمنده و جانباز دوران دفاع مقدس، فرهنگی بازنشسته، معلم ادبیات فارسی و شاعر حماسی، مذهبی و انقلابی است.
او سرودن شعر را از دوران دفاع مقدس آغاز کرد و اشعار بسیاری برای یادوارههای شهدای شهرستان، مداحان شاخص شهرستان و اجلاسیه شهدای شهرستان سروده و راوی دفاع مقدس است.
شعر زیر از این شاعر بومی به مناسبت عزای حسینی، به خبرگزاری بسیج رسیده که خواندنش خالی از لطف نیست:
باز این چه ماتم است که غم گریه میکند
رکن و مقام و بیت و حرم گریه میکند
جن و ملک به آل نبی نوحهگر شده
از شدت شرار ستم گریه میکند
کروبیان تمام به ماتم نشستهاند
کرسی و عرش و لوح و قلم گریه میکند
عباس در کنار فرات است و تشنهکام
دستبریده مشک و علم گریه میکند
لبهای خشک حضرت ساقی کنار آب
بر کام خشک اهل حرم گریه میکند
از شدت عطش که به سقا رسیده است
شرمنده و خجل، آب هم گریه میکند
وقتی گلوی نازک اصغر ز. هم درید
تیر سه شعبه زار و دژم گریه میکند
زینب به روی تلّ و نظارهگر حسین
گودال قتلگاه وخیَم گریه میکند
آن نی که بر سرش سر سلطان کربلاست
با کاروان قدم به قدم گریه میکند
اندر خرابه طفل سهساله چو فاطمه
با روی نیلی و قد خم گریه میکند
آن پرچمی که بر سر دیوار خانهام
در ماتم حسین زدم گریه میکند
چشمان من ز. داغ حسین است اشکبار
زان بیشتر به حال خودم گریه میکند
داغت چنان شراره زده بر وجود من
سلولهای کل تنم گریه میکند
او سرودن شعر را از دوران دفاع مقدس آغاز کرد و اشعار بسیاری برای یادوارههای شهدای شهرستان، مداحان شاخص شهرستان و اجلاسیه شهدای شهرستان سروده و راوی دفاع مقدس است.
شعر زیر از این شاعر بومی به مناسبت عزای حسینی، به خبرگزاری بسیج رسیده که خواندنش خالی از لطف نیست:
باز این چه ماتم است که غم گریه میکند
رکن و مقام و بیت و حرم گریه میکند
جن و ملک به آل نبی نوحهگر شده
از شدت شرار ستم گریه میکند
کروبیان تمام به ماتم نشستهاند
کرسی و عرش و لوح و قلم گریه میکند
عباس در کنار فرات است و تشنهکام
دستبریده مشک و علم گریه میکند
لبهای خشک حضرت ساقی کنار آب
بر کام خشک اهل حرم گریه میکند
از شدت عطش که به سقا رسیده است
شرمنده و خجل، آب هم گریه میکند
وقتی گلوی نازک اصغر ز. هم درید
تیر سه شعبه زار و دژم گریه میکند
زینب به روی تلّ و نظارهگر حسین
گودال قتلگاه وخیَم گریه میکند
آن نی که بر سرش سر سلطان کربلاست
با کاروان قدم به قدم گریه میکند
اندر خرابه طفل سهساله چو فاطمه
با روی نیلی و قد خم گریه میکند
آن پرچمی که بر سر دیوار خانهام
در ماتم حسین زدم گریه میکند
چشمان من ز. داغ حسین است اشکبار
زان بیشتر به حال خودم گریه میکند
داغت چنان شراره زده بر وجود من
سلولهای کل تنم گریه میکند
اخبار مرتبط
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار