خواننده اُپرایی که فرمانده میدان‌های نبرد شد/ خالق «روح منی خمینی، بت شکنی خمینی»

قاری و حافظ قرآن بود، اما در عین حال فعالیت‌های هنری مختلفی داشت. کارش را با اپرا آغاز کرد، اما به توصیه، پدر هنر را به خدمت انقلاب آورد
کد خبر: ۹۲۸۱۵۲۸
|
۰۸ مهر ۱۳۹۹ - ۱۶:۵۵

به گزارش خبرگزاری بسیج، قاری و حافظ قرآن بود، اما در عین حال فعالیت‌های هنری مختلفی داشت. کارش را با اپرا آغاز کرد، اما به توصیه، پدر هنر را به خدمت انقلاب آورد و آثار مختلفی خلق کرد که از جمله می‌توان به سرود «روح منی خمینی، بت شکنی خمینی» اشاره کرد. او پس از چند اعزام و مجروحیت‌های شدید سال ۶۶ در ماووت عراق شهید شد.

خواننده اُپرایی که فرمانده میدان‌های نبرد شد/ خالق «روح منی خمینی، بت شکنی خمینی»

خبرگزاری فارس ـ پیغام فتح؛ ویژه‌نامه چهلمین سالگرد دفاع مقدس: شهید حمیدرضا نظام از جمله شهدایی است که به جز حفظ و قرائت قرآن به فعالیت‌های هنری مشغول بود و گاهی هم دست به قلم می‌شد و شعر می‌سرود. معروف‌ترین اثر او هم شعر معروف «روح منی خمینی، بت‌شکنی خمینی» است که خیلی‌ها شاعر آن را نمی‌شناسند.

حمیدرضا نظام ۲۱ اسفند‌ماه ۱۳۳۹ در تهران متولد شد، از کودکی در مسجد و فعالیت‌های مذهبی شرکت می‌کرد و باحضور در جلسه قرآن مرحوم حجت‌الاسلام احمدی که روحانی محل بود به حفظ و قرائت قرآن روی آورد و به دلیل استعدادش در تلاوت عناوین و جوایزی هم در این زمینه کسب کرد.

آغاز فعالیت‌ هنری باحضور در گروه اُپرا/ از ابزار هنر درست استفاده کن

در نوجوانی فعالیت‌های هنری را با حضور در یک گروه اُپرا آغاز کرد. او در حالی گام به عالم هنر نهاد که خانواده در ابتدا مخالف بودند، اما پدرش دست آخر پذیرفت فقط به او توصیه کرد اگر می‌خواهی سمت هنر بروی باید از ابزار هنر در راه درست استفاده کنی. حمید هم به واقع توصیه پدر را عمل کرد و در راستای فعالیت‌های انقلابی گام برداشت و آثار هنری و سرودهای انقلابی تولید می‌کرد.


شهید حمیدرضا نظام در حال تولید اثر موسیقی

مادر: اگر شهید شوی خانه را آتش می‌زنم

مادرش می‌گوید: خداوند سه پسر به نام‌های حمید، سعید و مجید به من عنایت کرد که هر سه آنها با هم راهی منطقه شدند. این اتفاق برایم بسیار تلخ بود زیرا به ناگاه همه فرزندانم به منطقه رفتند و به شدت نگران شهادت و یا یا مجروح شدن آنها بودم. اما درباره حمیدرضا بی‌تابی‌هایم بسیار بیشتر بود و به شدت با رفتنش به منطقه مخالفت می‌کردم حتی تهدیدش کردم که اگر شهید شوی خانه را به آتش می‌کشم.

کارگردان برنامه‌های تلویزیون

این شهید عزیز فعالیت‌های مختلفی در زمینه قرآن کریم و تولید آثار هنری داشت. او در جوانی به فعالیت در رادیو تلویزیون و تولید برنامه‌ها پرداخت و برنامه‌هایی مانند «ایران در جنگ»، «رویدادهای جبهه» و «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» را کارگردانی کرد.

مادر برای سلامتی‌ام نذر و نیاز نکن/ آرزو و حسرت شهادت دارم

اما حضور در منطقه را به همه این کارها ترجیح می‌داد و بارها به منطقه اعزام شد. در جریان عملیات کربلای ۵ به شدت از ناحیه گردن و پا مجروح شد و حتی پرده گوشش پاره شد. مادرش می‌گوید: هنگامی که به ما خبر مجروحیت حمید را دادند سراسیمه به سمت بیمارستان رفتیم و او را در شرایط نا‌مطلوبی دیدیم. حمید تا من را دید گفت: مادر من آرزو و حسرت شهادت دارم، خواهش می‌کنم برای سلامتی من نذر و نیاز نکن و از رفتن به منطقه راضی باش. حدود دو ماه در بیمارستان بود و چند عمل جراحی روی او انجام شد اما تا بهبود نسبی پیدا کرد دوباره راهی منطقه شد.

در جبهه سیب‌زمینی پوست می‌کنم

به گفته مادر شهید ساده زیستی و سخاوت از جمله خصوصیات حمید بود تا جایی که برای مجلس عروسی‌اش میهمانی ساده‌ای برگزار کرد و به نیت ۳۰ جزء قرآن ۳۰ نفر از دوستان و اقوام را برای مجلس عروسی دعوت کرد. همچنین این خصوصیات را در منطقه هم داشت تا جایی که با وجود این که معاون گردان و فرمانده گروهان بود، همواره خود را نیروی تدارکات معرفی می‌کرد و اگر کسی درباره فعالیت‌هایش در جبهه می‌پرسید می‌گفت: در جبهه برای رزمندگان سیب‌زمینی پوست می‌کنم.


حضور شهید حمیدرضا نظام در منطقه پس از جراحت شدید

یکی از همرزمانش می‌گوید یک شب در منطقه مشغول پست دادن بودم و سرمای هوا به حدی بود که به خودم می‌لرزیدم، در همین حال حمید آمد و پلیورش را از تن در آورد و به من داد، در حالیکه هوا به قدری سرد بود که خودش به آن لباس نیاز داشت، فردای آن روز پولیور را برای حمید بردم، اما او پس نگرفت و گفت: این هدیه من به تو است، ممکن است شب‌های دیگر هم هنگام پست دادن به آن نیاز داشته باشی.

وصیت‌نامه‌ای که مادر را آرام کرد

این شهید عزیز ۱۱ تیرماه ۱۳۶۶ در جریان عملیات نصر ۴ بر اثر اصابت گلوله مستقیم دشمن در منطقه ماؤؤت عراق به شهادت رسید. مادرش در خصوص شهادت او می‌گوید: از آن جایی که هنگام رفتن فرزندانم به جبهه بسیار بی‌تابی می‌کردم و چند بار هم حالم بد شده بود، هنگام شهادت حمید بسیاری از اقوام در منزل ما حضور پیدا کردند تا خبر شهادت را به من بدهند. آنها حتی پزشک هم برای من از قبل دعوت کرده بودند و با وجود این که پیش از گفتن خبر شهادت حمید به من یک آرام بخش تزریق کردند، اما با شنیدن این خبر بیهوش شدم. هنگامی که چشم‌هایم را باز کردم یکی از دوستان حمید به من گفت: این وصیت نامه را فرزندت به من داد و گفت: اگر شهید شدم فوراً این وصیت‌نامه را به مادرم برسانید و بگویید اختصاصی خودت است و خودت تنها آن را بخوان. هنگامی که وصیت‌نامه حمید را خواندم مانند آبی که روی آتش بریزند، آرام شدم و بی‌تابی‌هایم تمام شد.

شهید حمیدرضا نظام دوره دبیرستان را در هنرستان عالی موسیقی گذراند و به دلیل حضورش در فعالیت‌های هنری آثار مختلفی تولید و از خود به یادگار گذاشت.


شهید حمیدرضا نظام در حال تولید اثر هنری

برخی فعالیت‌ها و آثار شهید

نویسندگی و کارگردانی دو تئاتر به نام‌های «یک ساعت از زندگی صدام» و «شهادت»
تحقیق، نگارش متون و روایت فیلم‌های واحد جنگ، سپاه و مجلس
گویندگی فیلم‌های جنگی، داستانی و مستند،
اعزام بیش از ۳۰ بار به جبهه به عنوان خبرنگار جهت تهیه گزارش تلویزیونی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
ساخت و تنظیم موزیک متن چند فیلم و تئاتر و همچنین موزیک تیتراژ برنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی،
ساخت سرود (شعر، آهنگ، تنظیم) از جمله سرودهای «اتحاد»، «مادر من کو تفنگم»، «بسیج»، «مسجد»، «هجرت» و شعار «روح منی خمینی، بت‌شکنی خمینی»
مسئولیت گردان امدادگران،
مسئول طرح عملیات و معاونت عملیاتی گردان حضرت زینب (س) لشکر سیدالشهدا (ع)

برادر شهید درباره وصیت‌نامه حمیدرضا نظام می‌گوید: برادرم بعد از عملیات کربلای ۵ متنی۶۰ صفحه‌ای تهیه کرد که آن را شهادت‌نامه نام گذاشت. در شهادت‌نامه حمید به صورت جداگانه برای خانواده، مردم، دوستان و امت اسلامی نکاتی نگاشته شده است.

بعد از شهادت وی، شهادت‌نامه را به دست مبارک امام خمینی (ره) رساندند که ایشان هم متنی برای این شهادت‌نامه نوشتند.


شهید حمیدرضا نظام در دوران نقاهت پس از مجروحیت

مدیونید بعد از شهادتم با نام من طلب چیزی کنید

اولین وصیت این جمله خطاب به خانواده است، «شما را مدیون می‌کنم که با نام من و هرآنچه اسم من بر آن باشد طلب چیزی از کسی یا جایی کنید» و ادامه داده است که هر چیزی که به عنوان اهدایی برای من به شما دادند قبول نکنید و اگر اصرار کردند آن را قبول کنید و به نیازمندان یا کمیته امام اهداء کنید.»

شهید حمیدرضا نظام درباره تمام اموال نقدی و غیرنقدی‌اش وصیت کرده بود. او برای برادرش نوشته بعد از شهادت بخشی از کتاب‌هایش را به امور تربیتی منطقه ۷ آموزش و پرورش برساند و قسمت دیگری از کتاب‌ها را به مسجد محل اهدا کند. یک کتاب هم به برادرش هدیه داده بود. همچنین وصیت کرده اموال غیرنقدی‌اش را بفروشند و به کمیته امام اهدا کنند.

در فراز‌های دیگری از وصیت‌نامه شهید آمده است «خواهرم: از بی‌حجابی است اگر عمر گل کم است، نهفته باش و همیشه گل باش.»

«با تدبر و مطالعات عمیق در جهان و اسلام، خود را آنچنان بسازید که بتوانید علاوه بر دفاع در برابر هجوم مستمر امواج تبلیغاتی و با اصطلاح ایدئولوژیک شرق و غرب، در صورت پیدا شدن زمینه هجومی با زبانی واحد، فصیح و آشکار به ابلاغ حقایق اسلام بپردازید.»

«هیچگاه بر عقل خود مغرور نشوید و با توکل قلبی بر خدا، انتخاب و عمل کنید.»

«با بزرگنمایی و طرح غیر آگاهانه مشکلات طبیعی و قهری انقلاب، دشمن را در اتحاد در باطل و خود را در تفَرّق از حق یاری نکنید و هرگز فراموش مدارید که مسبب بروز اغلب مشکلات اسلام و انقلاب، استکبار جهانی و در رأس آنها آمریکای شیطان صفت و متجاوز است.»


مزار شهید حمیدرضا نظام در بهشت زهرای تهران

انتهای پیام/

ارسال نظرات
آخرین اخبار