ناگفته هایی از عملیاتهای برونمرزی دفاع مقدس/ تجهیزات پیشرفتهای در اختیار یگان صابرین است
به گزارش خبرگزاری بسیج، تیپ نیروی ویژه صابرین زبدهترین یگان نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که در سال 1378 تأسیس شده است.
این تیپ متشکل از بهترین نیروهای رزمی نیروی زمینی، تا کنون موفق به اجرای مأموریتهایی مهم و تأثیرگذار در تأمین امنیت کشور شده است که درگیری با گروهکهای تروریستی ضدانقلاب در مرزهای شمالغرب و جنوبشرق مانند پژاک، کومله، دموکرات، گروهک عبدالمالک ریگی و جیش العدل تنها بخشی از مجاهدت رزمندگان تیپ نیروی ویژه صابرین است.
رزمندگان صابرین در سالهای اخیر با حضور در جبهه مقاومت و نبرد علیه تروریسم تکفیری نیز اقداماتی کمنظیر در راستای دفاع از حرم اهلبیت(ع) و تأمین امنیت منطقه انجام دادهاند.
از ابتدای تشکیل این یگان، حدود 30 نفر شهید و بیش از 100 نفر دیگر در مأموریتهای مختلف جانباز شدهاند.
در گفتگو با سرهنگ صادق محمودی فرمانده جدید این یگان به بررسی بیشتر حوزههای مأموریتی و برنامههای پیشِروی آن پرداختیم.
وی که خود در دوران دفاع مقدس از نیروهای تیپ 66 نیروهای ویژه هوابرد قرارگاه رمضان سپاه بوده است، تجربیاتی گرانبها از عملیاتهای ویژه و برونمرزی در سالهای جنگ با خود بههمراه دارد.
سرهنگ محمودی که قبلاً نیز مدتی بهعنوان مسئول عملیات یگان صابرین خدمت کرده است، پس از حضور در منطقه جنوبشرق کشور و مقابله با اشرار و گروهکهای تروریستی، حالا دوباره به تیپ ویژه صابرین برگشته است تا تجربیات خود را در اختیار نیروهای این یگان قرار دهد.
آنچه در ادامه میآید متن مصاحبه با فرمانده تیپ نیروهای ویژه صابرین است که بیشتر معطوف به سالهای دفاع مقدس و چگونگی تأسیس تیپ 66 هوابرد سپاه در آن مقطع است.
یکی از یگانهایی که از سالهای میانی دفاع مقدس تأسیس شد و تا پایان جنگ نقشی بسزا در عملیاتهای برونمرزی در خاک عراق داشت تیپ 66 نیروهای ویژه هوابرد است. از آنجایی که عملیاتهای این یگان دارای طبقهبندی بوده است، تا سالها پس از جنگ نیز سخنی از اقدامات نیروهای تیپ 66 به میان نیامده است، در ابتدا بفرمایید این تیپ از کجا و با چه هدفی تشکیل شد.
سرهنگ محمودی: تیپ 66 نیروهای ویژه هوابرد در سال 1364 به منظور عمق بخشی به عملیاتهای جمهوری اسلامی در خاک عراق تاسیس شد. این یگان برای ماموریت های خاصی در نظر گرفته شده بود و باید برای این ماموریت ها تجهیز می شد و نیروهای آن بر اساس همین ماموریت ها تمرین می کردند.
به دلیل طبقه بندی، سال ها بعد از جنگ هم نمی شد که این عملیات ها نشر و برای مردم توضیح داده شود که یکی از مظلومیت های عملیات برون مرزی هم همین است. رزمندگان این یگان ها مردان گمنامی هستند که خالصانه کارهای بزرگی کردند.
تیپ 66 با عملیات فتح 1 که عملیات روی پالایشگاه کرکوک بود و یک فیلم سینمایی هم از آن ساخته شد معرفی شد. فتح 1 عملیات بسیار خوبی بود و سبب شد تا ارتش عراق یگان های بسیار زیادی را در عمق خاک خودش گسترش دهد و لذا از توانایی آن در مرز کاسته شود. چه بسا اگر این عملیات ها نبود، شاید توانایی های عراق در جبهه میانی وشمالی چشمگیر می شد. اما به واسطه حضور رزمندگان ما تا عمق خاک عراق حتی تا مرزهای سوریه که خود من در این منطقه هم حضور داشتم، عملا می توان گفت که محور مقاومت در زمان جنگ شکل گرفت.
از همان زمان جنگ با حضور لشکر 27 در لبنان و سوریه گام های اولیه شکل گیری جبهه مقاومت برداشته شد و یگان هایی مانند قرارگاه رمضان و تیپ 66 نیروهای ویژه هوابرد در این امر نقش بسزایی داشتند. ما آنجا پشتیبانی از کردهای منطقه را که با رژیم بعث مقابله می کردند شروع کردیم و همینطور در افغانستان حضور چشمگیری داشتیم.
نیروی زمینی سپاه به عنوان شالوده اصلی سپاه پاسداران، ماموریت های محور مقاومت را شکل داد که بعد از تاسیس نیروی قدس، این ماموریت ها به این نیروی واگذار شد اما هنوز هم در ماموریت های سنگین نیروی زمینی در کنار نیروی قدس عهده دار این عملیات ها است.
بعد از اجرای موفقیت آمیز عملیات فتح 1 انتطارات از تیپ افزایش زیادی پیدا کرد. در جلسهای که خدمت آقای هاشمی بودیم ایشان تاکید کردند اگر بتوانید عملیاتها را در عمق عراق گسترش دهید موجب کاهش توانایی عراق در مرزها است و شما ماموریتها را در بازه زمانی شش ماه تا یکسال تعریف کنید و پایگاه های خود را طوری انتخاب کنید که بتوانید این مدت آنجا بمانید.
ما هم پایگاه ها را گسترش دادیم. ابتدا دستیابی به عمق عراق خیلی مشکل بود. رسیدن به عمق خاک عراق در موصل و نزدیک مرز سوریه نیاز به پیش نیازهایی داشت. باید در مسیر، پایگاه هایی ایجاد می شد که هم مخفی میبود و هم امکان پشتیبانی از نیروهایی که عبور میکردند به عهده میگرفت و برای همین چند ماهی طول کشید تا این پایگاه ها را ایجاد کنیم و ملزومات را در آن قرار دهیم. برخی پایگاهها هم امکان استقرار نداشت یعنی نیرو که به آن میرسید لوازم مورد نیاز را برداشت و دوباره پایگاه را مخفی می کرد و ادامه مسیر می داد.
اگر می خواستیم از برخی مسیرهای مستقیم برویم، 4 روز طول میکشید اما به دلیل گسترش ارتش عراق در شهرها و روستاها باید آنها را دور می زدیم لذا یک مسیر 4 روزه را 15 روز در راه بودیم و برخی اوقات مجبور بودیم از خاک ترکیه عبور کنیم و دوباره وارد خاک عراق شویم.
یکی از آرزوهای ما این بود که یک وعده غذای سیر بخوریم و هیچ وقت سیر نبودیم و هرچه در عمق هم میرفتیم تهیه غذا و ارتباط گیری سخت میشد. مثلا در اطراف موصل که روستاها عمدتا عرب هستند ارتباط گیری کار آسانی نبود و نمیتوانستیم لوازم بخریم لذا مجبور بودیم با کمبودها بسازیم.
مدتها مجبور بودیم در یک محدوده سربسته چند ده متری زیر سنگها بمانیم چون امکان تردد نبود. از لحاظ روحی و روانی خیلی به نیروها فشار میآمد. حتی امکانات ارتباطی نبود و خانوادهها در مدت ماموریت هیچ خبری از ما نداشتند. نهایتا خود یگان خبر سلامتی ما را به خانوادهها می داد.
در آن زمان من پیشنهاد دادم که قبل از رفتن به ماموریت، نامه هایی به تاریخ های آینده بنویسیم و گفتیم هر یکماه آنها را پست کنید تا خانوادهها از نگرانی بیرون بیایند.
شرایط خیلی خاصی بود و عبور و مرور سخت بود و بهداشت و درمان هم در سطح پایینی بود. خیلی از داروهایی که باید در یخچال نگهداشته می شد را نداشتیم و اگر کسی مجروح می شد با سختی و مشقتی باید او را حفظ می کردیم. این امکان هم وجود نداشت که تعدادی از رزمندگان را به عقب برگردانیم و داخل خاک عراق خاکسپاری شدند. در مواردی هم که مجروحین به افرادی سپرده شدند تا از مسیرهای بهتری به عقب برگردند لو رفتند و به شهادت رسیدند و حتی مزار آنها هم مشخص نیست.
لذا عملیات های برون مرزی یکی از سلسه کارهای سخت بود که نیروهای تیپ 66 هوابرد سپاه در آن حماسه های بزرگی را آفریدند که برای جوانان و نسل جدید الگو خواهد شد که چگونه نیروها ایثارگرانه شرایط سخت را به جان می خریدند و 100 ها کیلومتر می پیمودند تا به نقطه مورد نظر برسند. تازه و قتی عملیات می کردیم اول مشکلات ما بود چون باید مثلا 300 کیلومتر عقب نشینی می کردیم و عراق هم سعی می کرد راه های پشت سر را ببندد.
برای عراق خیلی مهم بود که بتواند از نیروهای برون مرزی اسیر بگیرد. در عملیات فتح5 شهر سلیمانیه به محاصره نیروهای ما در آمد و قرار بود با عملیات منظمی که صورت می گیرد، این دو جناح به هم برسند و عملا استان سلیمانیه سقوط می کرد. اما به دلیل برخی مشکلات این الحاق بوجود نیامد و وقتی عراق متوجه حضور نیروهای تیپ 66 شد بلافاصله یگان های زیادی را با بالگرد در آن منطقه پیاده کرد. اما نیروهای ما که اسیر شدند با سایر اسرا قاطی شدند و عراقی ها نتوانستند نیروهای ما را از بقیه جدا کنند و الا جایزه های زیادی برای دستگیری نیروهای ما تعیین کرده بودند.
ما در عمق خاک عراق باید امنیت و آسایش معابر اصلی عراق را مختل می کردیم. جاده موصل به ترکیه که جاده بسیار مهمی هم است، یکی از جاده های پر تردد عراق بود که برخی اوقات آنقدر کامیون از آن عبور می کرد اگر نکاه می کردید فکر می کردید که ریل راه آهن است نه جاده. اما این جاده برای یکسال و نیم کاملا نا امن شد و کامیون های ترکیه ای رغبتی برای عبور از این مسیر نداشتند و فشار زیادی به عراق برای تامین تجهزاتی که از ترکیه وارد می کرد وارد شد.
عراق مجبور شد تا تعداد زیادی از بالگردها و هواپیماهای پشتیبانی نزدیک خود را در عقبه بکار بگیرد که اثر چشمگیری در کاسته شدن توان آن در مرزها داشت.
یکی از عملیاتهای بزرگ تیپ 66 هوابرد که شاید دوربرد ترین عملیات برون مرزی است که در سال های دفاع مقدس در عمق خاک عراق انجام شد حمله به قلعه کانیکا در ارتفاعات اطراف شهر موصل عراق باشد. چطور این عملیات انجام شد؟
سرهنگ محمودی: عملیات فتح 8 روی قلعه کانیکا در اطراف موصل اجرا شد. آن قلعه حکم مرکز فرماندهی استان دهوک را به عهده داشت و عمده عملیات امنیتی را عراق از آنجا کنترل می کرد. هنر این است که شما سر مار را بزنید. خیلی ها شاید از این پرهیز کنند اما برادرانی مثل سردار شهید محمد ناظری که فرماندهی عملیات را برعهده داشت نظرش این بود که باید به مرکز اصلی فرماندهی دشمن حمله کرد. چون کسی فکرش را هم نمی کرد که ما این کار را بکنیم حتی کردهایی که در منطقه بودند و به ما کمک می کردند هم با این کار مخالف بودند. اما با آن همت شهید ناظری و دوستان دیگری مانند شهید شفیع پور که بعدا با شهید شوشتری در سیستان و بلوچستان به شهادت رسیدند و شهید ترکمان پری نوجوانی که در آن عملیات با سن 16 سالگی و با قدرت بالا در عملیات حضور داشت و به شهادت رسیدند، این عملیات اجرا شد.
البته لازم است ذکر کنم که آقای دکتر عباسی هم در آن عملیات حضور داشتند و دو تیر به مچ پا و استخوان ران ایشان برخورد کرد که روی قاطر تا ایران ایشان را آوردند و پاهای ایشان از شدت عفونت کرم زد اما چون از نظر روحی و جسمی قدرت بالایی داشت، همان هم باعث شد ایشان زنده بماند. در ارومیه تصمیم به قطع پای ایشان گرفتند ولی دوستان اجازه ندادند و به تهران منتقل شد و در بیمارستان فیروزگرد پای ایشان مداوا شد.
این عملیات موجب شد تا دو سه تیپ دیگر عراق در منطقه درگیر شود و توانایی رزمی عراق در سطح جنگ کم شد ونتیجه آن عملیات والفجر 10 و تصرف حلبچه شد.
آن لحظه ما چیزی از سختی احساس نمی کردیم. عمده ترین غذای ما نان، چای و شکر بود و سه وعده همین غذا را می خوردیم. آرد هم برای یکی از گروهای ضد انقلاب بود که دپو کرده بودند و آن را پیدا کردیم و با آن نان پختیم. البته این نان هم به اندازه کافی نبود و شاید به اندازه یک کف دست به هرکس نان می رسید. اما بچه ها هیچ احساس ناراحتی و خستگی نداشتند.
اگر امروز بخواهید مقایسه ای بین توان روحی و عملیاتی نیروهای صابرین با نیروهای تیپ 66 در زمان دفاع داشته باشید چه نمره ای به نیروهای صابرین می دهید. آیا نیروهای صابرین همان روحیه و جسارت بچه های جنگ را دارند؟
سرهنگ محمودی: امروز توانمندی صابرین با آن روز قابل مقایسه نیست. امروز ما 30 سال تجربه داریم. اگر دانش، تجربه و تجهیزات امروز را آنروز داشتیم فکر کنم فقط صابرین کافی بود تا تمام عراق را به هم بریزد. یک گروهان از نیروهای صابرین کفایت می کند تا آن قلعه کانیکا سقوط کند. تجهیزات پیشرفتهای ما امروز در اختیار داریم مانند موشک های دقیق زن حمل شونده توسط نفر، تجهیزات عملیات شبانه که امروز به صورت انفرادی در یگان وجود دارد. در آن زمان 3 دوربین دید در شب در تیپ داشتیم که غنیمتی عراق بود و وقتی یک عدد از آنها را برای ماموریت می بردیم، همیشه یک دسته باید از دوربین محافظت می کرد تا دوربین از دست نرود.
امروز بهترین تجهیزات را در اختیار داریم. امروز اثر حضور رزمندگان صابرین در ماموریت های امنیتی داخل کشور در شمالغرب و جنوبشرق و همینطور در ماموریت های محور مقاومت در عراق و سوریه را می بینیم. قریب به 30 شهید و حدود 150 جانباز تقدیم کرده ایم اما سربلند و پیروز از این میدان ها بیرون آمدهایم.
امروز یگان صابرین یک یگان آماده برای انجام هر نوع عملیاتی از جمله عملیات های پیش دستانه است. اگر لازم باشد توان عملیات پیش دستانه را هم داریم و دشمن روزی که سیلی آن را بخورد خواهد فهمید.
*تسنیم