فاطمه دهقان تفتی مادر فداکاری است که دارای یک فرزند با بیماری اوتیسم است و سختیها و خاطرات تلخی را که با پسرش داشته را به رشته و زبان طنز درآورده است.
به گزارش خبرگزاری بسیج از یزد، فاطمه دهقان تفتی نویسنده جوان یزدی است که ۳۵ سال سن دارد و به تازگی در وادی نویسندگی قدم برداشته است. این مادر فداکار که دارای یک فرزند با بیماری اوتیسم است سختیها و خاطرات تلخی را که با پسرش در مدت ۱۴ سال داشته به رشته و زبان طنز درآورده و به صورت کتابی با عنوان «خاطرات من و پسرم» منتشر کرده است.
وی گفت: اولین جرقه نوشتن خاطرات و دلنوشتهها من و پسرم را عضویت در گروهی در فضای مجازی زد که اعضای آن را مادرانی از سراسر کشور که فرزندان اوتیسم داشتند تشکیل میداد و این مادران هر کدام به نحوی دلنوشتهها، غم، ناراحتی و تنهایی و بی کسی خود را در این فضا با هم در میان میگذاشتند و با یکدیگر همدردی میکردند.
دهقان تفتی ادامه داد: خاطرات و دلنوشتههای ما مادران صاحب فرزند اوتیسم بسیار مشترک بود و دلنوشتههای آنان همیشه غمگین بود و هیچ موقع خوشحال و خندان نبودند در آن لحظه بود که خاطرات خودم و پسرم ابوالفضل را در این ده سال مرور کردم و در آن به جستجوی خاطرهای شیرین میگشتم در واقع همه خاطراتم تلخ و غمگین بود با این حال با خودم فکر کردم چگونه میتوانم خاطرات را طنزگونه روایت کنم..
وی اضافه کرد: تصمیم گرفتم خاطرات سختی که با پسرم داشتم و با آنها گریه کرده بودم را به شکل طنز درآورم و آنها را با مادرانی که فرزند اوتیسم دارند به اشتراک بگذارم تا برای لحظهای هم که شده لبخند را بر لبان آنها بنشانم، اولین خاطرهای که در آن گروه قرار دادم خاطرهای در حرم امام رضا (ع) بود که مورد استقبال آنها قرار گرفت و با آن خندیدند که همین لبخند آنها برای من کافی بود و انگیزهای شد که نوشتن خاطرات را ادامه دهم.
این مادر فداکار یزدی گفت: نوشتن طنزگونه خاطرات من و پسرم به قصد چاپ کتاب نبود، اما از نوشتن اولین خاطره تا آخرین آن که نهایتا کتاب به چاپ رسید، ۲.۵ سال طول کشید، خاطرات من و پسرم به هیچ وجه طنز نبودند و زندگی واقعی و مشکلات ما در زندگی بودند که با آنها گریه کردم و خنده دار نبودند، اما به نحوی آنها را روایت کردم که ناخودآگاه لبخند را بر لب خواننده بنشاند و البته خواننده با خواندن آن متوجه خواهد شد که یادآوری این خاطرات چه دردناک بوده و همراه آن اشک نیز میریزد.
دهقان تفتی افزود: پس از اینکه خاطراتم را در فضای مجازی به اشتراک گذاشتم مورد استقبال قرار گرفت و با صحبتی که با یک ناشر داشتم از من بسیار حمایت کردند و خوددشان برای دریافت مجوز اقدام کردند و در نهایت به چاپ رسید.
وی با بیان اینکه خداوند نیروی نوشتن را به من داد و نوشتن این کتاب خواست خداوند بود، گفت: در سال ۹۴ دختری را باردار بودم که در آن سال تنها امید من بود، اما درست قبل از زایمان او را از دست دادم و همان لحظه بدون اینکه شکایتی از خداوند داشته باشم از ته قلبم گفتم به رضای خداوند راضی هستم و بعد از آن ماجرا بود که خداوند استعداد نوشتن را به من داد.
دهقان تفتی با بیان اینکه کتاب «خاطرات من و پسرم» طنز غمهای من بود، ادامه داد: دوست دارم نوشتن را ادامه دهم و نوشتارم تنها به خاطرات اختصاص پیدا نکند و با قوت بیشتر در خصوص مشکلات بچههای اوتیسم و موضوعاتی که با آنها مرتبط است بنویسم و این انگیزه زمانی در من قوت میگیرد که کتابی که نوشتهام بهتر و بیشتر دیده شود و از آن استقبال شود.
وی گفت: اولین جرقه نوشتن خاطرات و دلنوشتهها من و پسرم را عضویت در گروهی در فضای مجازی زد که اعضای آن را مادرانی از سراسر کشور که فرزندان اوتیسم داشتند تشکیل میداد و این مادران هر کدام به نحوی دلنوشتهها، غم، ناراحتی و تنهایی و بی کسی خود را در این فضا با هم در میان میگذاشتند و با یکدیگر همدردی میکردند.
دهقان تفتی ادامه داد: خاطرات و دلنوشتههای ما مادران صاحب فرزند اوتیسم بسیار مشترک بود و دلنوشتههای آنان همیشه غمگین بود و هیچ موقع خوشحال و خندان نبودند در آن لحظه بود که خاطرات خودم و پسرم ابوالفضل را در این ده سال مرور کردم و در آن به جستجوی خاطرهای شیرین میگشتم در واقع همه خاطراتم تلخ و غمگین بود با این حال با خودم فکر کردم چگونه میتوانم خاطرات را طنزگونه روایت کنم..
وی اضافه کرد: تصمیم گرفتم خاطرات سختی که با پسرم داشتم و با آنها گریه کرده بودم را به شکل طنز درآورم و آنها را با مادرانی که فرزند اوتیسم دارند به اشتراک بگذارم تا برای لحظهای هم که شده لبخند را بر لبان آنها بنشانم، اولین خاطرهای که در آن گروه قرار دادم خاطرهای در حرم امام رضا (ع) بود که مورد استقبال آنها قرار گرفت و با آن خندیدند که همین لبخند آنها برای من کافی بود و انگیزهای شد که نوشتن خاطرات را ادامه دهم.
این مادر فداکار یزدی گفت: نوشتن طنزگونه خاطرات من و پسرم به قصد چاپ کتاب نبود، اما از نوشتن اولین خاطره تا آخرین آن که نهایتا کتاب به چاپ رسید، ۲.۵ سال طول کشید، خاطرات من و پسرم به هیچ وجه طنز نبودند و زندگی واقعی و مشکلات ما در زندگی بودند که با آنها گریه کردم و خنده دار نبودند، اما به نحوی آنها را روایت کردم که ناخودآگاه لبخند را بر لب خواننده بنشاند و البته خواننده با خواندن آن متوجه خواهد شد که یادآوری این خاطرات چه دردناک بوده و همراه آن اشک نیز میریزد.
دهقان تفتی افزود: پس از اینکه خاطراتم را در فضای مجازی به اشتراک گذاشتم مورد استقبال قرار گرفت و با صحبتی که با یک ناشر داشتم از من بسیار حمایت کردند و خوددشان برای دریافت مجوز اقدام کردند و در نهایت به چاپ رسید.
وی با بیان اینکه خداوند نیروی نوشتن را به من داد و نوشتن این کتاب خواست خداوند بود، گفت: در سال ۹۴ دختری را باردار بودم که در آن سال تنها امید من بود، اما درست قبل از زایمان او را از دست دادم و همان لحظه بدون اینکه شکایتی از خداوند داشته باشم از ته قلبم گفتم به رضای خداوند راضی هستم و بعد از آن ماجرا بود که خداوند استعداد نوشتن را به من داد.
دهقان تفتی با بیان اینکه کتاب «خاطرات من و پسرم» طنز غمهای من بود، ادامه داد: دوست دارم نوشتن را ادامه دهم و نوشتارم تنها به خاطرات اختصاص پیدا نکند و با قوت بیشتر در خصوص مشکلات بچههای اوتیسم و موضوعاتی که با آنها مرتبط است بنویسم و این انگیزه زمانی در من قوت میگیرد که کتابی که نوشتهام بهتر و بیشتر دیده شود و از آن استقبال شود.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار