به گزارش خبرگزاری بسیج از کرج، هر وقت به تابلوی نقاشی هنرمندانه فرشچیان می اندیشم و تحسین اهل ذوق و دل را می بینم به این فکر می افتم راستی چه کار کنیم که استان البرز و شهر کرج با نگاه به یک تابلو همه عظمت فرزندان عاشورایی خود را به تماشا بنشینند. لشکر پر آوازه10 حضرت سیدالشهداء( علیه السلام) با همه برجستگانش همچون ستاره ای در آسمان جهاد و شهادت می درخشد، لحظه آغازین تولد این شجره طیبه که ماجرای پیوند نا گسستنی لشکر با عاشورا را تجسم می سازد ماجرای شنیدنی می باشد.
آقا محسن وزوایی حکم تشکیل تیپ حضرت سید الشهداء( علیه السلام) را از سردار کریمی در تهران دریافت می کند، با حکم به منطقه می آید، اما سردار جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان به آقا محسن می گوید: که این عملیات ( بیت المقدس ) را مشترک با تیپ 27 حضرت رسول(ص) انجام بدهیم و بعد از اتمام عملیات رسماً تأسیس تیپ 10 حضرت سید الشهداء( علیه السلام) را اعلام کنید، درست اینجا آغاز قصه سر به مهر مجاهدان این لشکر شروع می شود.
آقا محسن وزوایی در همان عملیات آسمانی می شود و حاج احمد متوسلیان بر بلندی های افق جاودانگی تاریخ قرار می گیرد و اسرار اهل سر همچون اصحاب عاشورا جاری در حقیقت تاریخ می شوند. این آغازین لحظه تولدی لشکری شد که با نام مقدس حضرت سیدالشهدا (ع) بر تارک فرزندان عاشورایی امام، انقلاب و شهر کرج درخشید.
گردانهای حضرت قاسم (ع)، حضرت علیاکبر (ع)، حضرت قمر بنیهاشم (ع) و گردان زهیر شناسنامه یگانی را رقم زد که متنعمان از شهد شیرینش حماسهسازان دوران طلایی دفاع مقدس و افتخارآفرینان عملیات رمضان تا پایان دفاع مقدس و بعد از آن تا این لحظه می باشد. سرداران بزرگی چون شهیدان موحد دانش، کلهر، كاظم نجفي و رستگار و ستاره گان پیشتاز بزرگش همچون سردار حاج محمد خزاعي، سردار فضائل انسانی و جهادی حاج علی فضلی، سردار حاج اسدالله ناصح، سردار حاج یزدان مؤيدي نيا، سردار حاج عبدالله عراقی، سردار حاج ابوالفضل اسلامی، سردار مولایی و برادر مخلص و محجوبم سرهنگ قنبریها گنجینه تمام نشدنی را به یادگار گذاشتند که هر انسان در مسیر جهاد و فداکاری را مقهور عظمتشان میسازد .
جنگ به سرعت به پیش می رفت، میدان عمل به روی اصحاب روح الله گشوده می شد و یکی و پس از دیگری سرزمین جبهه ها را محل عشق بازی و مهبط ملائکه الله تبدیل می کردند و رقص کنان به سوی قله های نور به پیش می رفتند.
در این میانه فضلی و عنایتی از خداوند بزرگ بر کرجی ها هدیه و تا لشکر 10 حضرت سید الشهداء( علیه السلام) تحت فرماندهی سردار فضائل خوبی ها، انسانی و جهادی حاج علی فضلی قرار می گیرد.
قصه حاج علی غصه عاشورا است که دیگر هل من ناصر ینصرنی امام خویش را در بی وفایی نسرایند، او با یارانش بیت المقدس ها، کربلا ها و والفجرها را یکی پس از دیگری خلق می کردند تا خنده بر لبان امام خویش جاری سازند. وقتی طلسم عملیات کربلای 5 باید شکسته شود . حاج علی فضلی به آقا محسن امام می گوید "وعده دیدار با امام عزیز را بگیرید تا در خط بچه ها غوغای عاشورا را بر پا کنند"، او می دانست وعده دیدار با نائب امام زمان (عج) غوغای در جبهه به پا خواهد کرد و تجسم اینکه خنده بر لبان امام جاری شود لشکر کاری خواهد کرد که آدمیان و عالمیان در توصیف آن انگشت به دهان بمانند، وعده دیدار امام (ره) رمز بی سیم حاج علی فضلی با رزمندگان است و دیدار رزمندگان با امام در جماران اوج این عشق بازی است که آوینی سراینده آن صحنه به یاد ماندنی می شود.
حال مائیم و آن همه زیبائی ها ی نگفته و نشنیده اما محتاج تر از همیشه به آن...
این قصه را چگونه روایت کنیم؟ چگونه تصویر حاج ید الله را به نسل جوان نشان بدهیم؟ چگونه آقا مهدی شرع پسندها را در شریعت شهادت طلبی به تصویر بکشیم؟ چگونه در آجر آجرلوها سهیم شویم؟
چگونه تأدیب نفس و قصه خلوص کیانپور را برای شناسایی منطقه کربلای 5 در مشتی خاک به حاج علی فضلی عرضه کردند به امروزیان نشان دهیم؟ که تفاوت من و ما تا کجا در معنی به اوج می رسد.
چگونه شهیدان زنده و اهل مکتوم را به رخ همه بکشانیم؟ چگونه در اجر آجرلوها سهیم شویم؟
این گونه است که حاج قاسم سلیمانی عزیز می گفت"اگر شهید نباشیم شهید نمی شویم. این نیاز ما را مشتاقانه و ملتمسانه به سمت شهیدان زنده می برد. حالا حرف ها و اسرار نگفته صاحبان سر شهیدان را با چه التماسی از گنجینه اسرارشان بیرون بکشیم؟
سوال ها همچنان زیاد می شود و ما بر سر برگه امتحان پاسخگویی، در سالن ناتوانی خویش نشسته ایم. چه فرقی می کند پایان وقت را چه کسی سوت می زند؛ دل مشغولی هایمان، غرق شدن در حاشیه ها، سکوت شهر، بوق های ممتد ماشین ها و پیچیده شدن صداهای مردم در کارزار زندگی روزانه آن ها و...
هر چه هست زمان به جلو می رود و ما هنوز پاسخ به سوالات را دریافت نکرده ایم. این ها بهانه ای شده است تا قدری در خودمان تأمل کنیم و به ساکنان شهر بگوئیم تابلوی ورودی و خروجی خیابان شهید بهشتی در حد فاصل پل حصارک را از این تاریخ به بعد فقط یک پل عابر پیاده نبینید. این پل راهی است به سوی آسمان، در دو طرف این پل تابلوی نقش بسته است که اهل دل را به اهل آسمان لشکر 10 حضرت سیدالشهداء( علیه السلام) پیوند می زند و این پیوند از ظهر عاشورا ی 61 هجری بر قرار است و تا دولت امام آخر الزمانی عشق به پیش می رود.
تابلوی نصب شده در این پل سیمای برجستگان لشکر 10 حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) را در جلوی دیدگان همه مشتاقان در شبانه روز به تماشا می گذارد، سیمای انسان های که روزگاری غبار غم از امام خویش زدودند و شیوه زدودن غبار غم از روی ولی خدا را به ما آموختند. سیمای شهر مان را سیمای حقیقی فرزانگان، پیشگامان، پیشقراولان و پیشتازان عزت، مردانگی، شرف، پایداری، پیشرفت به سوی قله هایی که حق ملت ایران است بسازیم.
توجه به افتخارات گذشته این لشکر چراغ راه آینده خواهد بود چون این لشکر یک تاریخ سراسر پیروزی، عمل موفق، افتخارات، برجستگی و روشنایی از خود به یادگار گذاشته که میتواند چراغ راه نسلهای آینده قرارگرفته و خطوط روشنی را برای نسلهای بعدی بسازد، هنراصلی این است که بتوانیم این گنجهای نهفته در درون لشکر را استخراج و از این تجربیات و ارزشهای به جا مانده بهترین حظ معنوی را ببریم.