بار دیگر مجبورم به وظیفه خود عمل کنم و چند وصیت کوتاه به برادران وخواهران دینی خود داشته باشم

من برای سومین بار به جبهه حق علیه باطل که دارم عازم میشوم میخواهم دین خود را مستحکم تر و پایدارتر استوار بدارم برادران عزیز  با رفتن من به جبهه ناراحت نباشید زیرا خداوند طبق آیه بالا می فرماید کسی نمی تواند از رحمت خدا جلوگیری نماید. ولی احساس مسولیت میکنم در پشت جبهه و هم در جبهه ُزیرا تا ماهستیم  باید این انقلاب را آبیاری کنیم  ولی باز هم خدارو شکر که بتوانم به وصیت شهدا عمل کنم و راه انها را ادامه دهم.برادران سپاهی سلام مرا به ان افرادی که جهت پیش رفتن برنامه های خداوند شرکت میکنند برسانید.

وسلام به مادرم و آن مادری که در زنگی نتوانستم زحمت هایی را که برام کشید را جبران کنم.

باز میگویم با رفتن من به جبهه ناراحت نشوید

زیرا مقام و منزلت در کنار حسین (ع)  با بهترین مقام و منزلت است و من مرگ در بستر را ننگ میدانم ولی مرگ خونین را سرمایه و پیروزی میدانم.

دوست دارم شمع باشم در دل شبها بسوزم             روشنی بخشم به محفل وخودم تنها بسوزم

در معبد عشق جان فدا باید کرد                            یعنی به حسین اقتتدا باید کرد

گر مرد رهی میان خون باید رفت                           ازپای فتاده سرنگون باید رفت

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم               سرزنش گر کند خار مغیلان غم مخور

اگر به عشق خدای خود در پشت جبهه ادامه بدهید هرچند مردم تو را عیب و سرزنش کنند.ناراحت نباش غم مخور ُزیرا هدف الهی شما  نصرت و پیروزی  شما را نشان میدهند. قبرم را هرجا که برادرانم نظر قرار دهید. دخترم را لباس سیاه نپوشانید. 

این وصیت نامه در  چند صفحه نوشته شده که این بخشی از ان است روحش شاد و یادش گرامی باد.

انتهای پیام/