محمد علی رضاپور شاعر آیینی شعری در پاسخ به جریان تحریف سرود.
به گزارش خبرگزاری بسیج از مازندران، محمد علی رضاپور شاعر آیینی شعری در پاسخ به جریان تحریف سرود. متن کامل شعر را به شرح ذیل می باشد:
روشنای شمس را پنهان نمیدارد غبار
درسها دارد، ولی پیچ و خم این روزگار
عدهای چابک سوار از جان شیرین رد شدند
عدهای ماندند در نفس و هواهایش دچار
انقلاب از چله اول گذشت و قد کشید
سرو قامت شد به دست این چهل فصل بهار
پرچم اسلام را با خون یاران حفظ کرد
مرد پشت مرد آمد، ده هزار و صد هزار
جلوه شمس جمارانی فروغش باقی است
در نگاه روشن شمس خراسانی نگار
فتنه تحریف، اما باز سر بیرون کشید
از درون سینه پر کینهای در این گذار
گفته ما اسلاممان آیین هشتصد ساله است
این چهل سال است گویا دین دیگر بر مدار
عمد یا جهل است، هرچه، حرف بوی کینه داشت
کینه با طعم حسادت، جهل با بوی نقار
خوب باید بشنوند آنان که در این معرکه
دم زدند از خط دشمن مثل ماری زهر دار
زیر پا له میکند تزویر را پاهای ما
در دهانش میزند هرکس زند دم از شرار
فتنه بر محراب باشد یا که در هرجامهای
دست حزب الله در میآورد از آن دمار
چله دوم به ترکستان حواله میکنی
بی خبر از عزم مایی، بی خبر از روزگار
بشنو از لبنان و سوریه، عراق و از یمن
تا که دریابی کجا داریم یاران بی شمار
ننگ بر تزویر و فتنه، ننگ بر خط نفاق
ننگ بر آن که بخواهد روضههایی سکولار
هیاتی که پادگان خط رهبر نیست، نیست
خیمه شاه دوعالم، هست جمعی بی بخار
گفت: سید مجتبی در خط رهبر جان دهید
رادمهر آمد که ما گردیم، چون او بی قرار
انقلاب از این گذرگاه خطر خواهد گذشت
میرسد روزی به قله میرسد تا کوی یار
با ولایت تا شهادت، پیرو سید علی
کوری چشمان فتنه، عهد ما شد پایدار
حرف آخر با رفیقان است، وقت وحدت است
این زمستان طی شود، آخر رسد از ره بهار
راه حل با دولت پر شور حزب اللهی است
اهل امید و جهاد و علم و عزم و ابتکار
درسها دارد، ولی پیچ و خم این روزگار
عدهای چابک سوار از جان شیرین رد شدند
عدهای ماندند در نفس و هواهایش دچار
انقلاب از چله اول گذشت و قد کشید
سرو قامت شد به دست این چهل فصل بهار
پرچم اسلام را با خون یاران حفظ کرد
مرد پشت مرد آمد، ده هزار و صد هزار
جلوه شمس جمارانی فروغش باقی است
در نگاه روشن شمس خراسانی نگار
فتنه تحریف، اما باز سر بیرون کشید
از درون سینه پر کینهای در این گذار
گفته ما اسلاممان آیین هشتصد ساله است
این چهل سال است گویا دین دیگر بر مدار
عمد یا جهل است، هرچه، حرف بوی کینه داشت
کینه با طعم حسادت، جهل با بوی نقار
خوب باید بشنوند آنان که در این معرکه
دم زدند از خط دشمن مثل ماری زهر دار
زیر پا له میکند تزویر را پاهای ما
در دهانش میزند هرکس زند دم از شرار
فتنه بر محراب باشد یا که در هرجامهای
دست حزب الله در میآورد از آن دمار
چله دوم به ترکستان حواله میکنی
بی خبر از عزم مایی، بی خبر از روزگار
بشنو از لبنان و سوریه، عراق و از یمن
تا که دریابی کجا داریم یاران بی شمار
ننگ بر تزویر و فتنه، ننگ بر خط نفاق
ننگ بر آن که بخواهد روضههایی سکولار
هیاتی که پادگان خط رهبر نیست، نیست
خیمه شاه دوعالم، هست جمعی بی بخار
گفت: سید مجتبی در خط رهبر جان دهید
رادمهر آمد که ما گردیم، چون او بی قرار
انقلاب از این گذرگاه خطر خواهد گذشت
میرسد روزی به قله میرسد تا کوی یار
با ولایت تا شهادت، پیرو سید علی
کوری چشمان فتنه، عهد ما شد پایدار
حرف آخر با رفیقان است، وقت وحدت است
این زمستان طی شود، آخر رسد از ره بهار
راه حل با دولت پر شور حزب اللهی است
اهل امید و جهاد و علم و عزم و ابتکار
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
آخرین اخبار