غرب لیبرال، آزادی بیان یا مدیریت افکار
به گزارش سرویس اساتید خبرگزاری بسیج، معاونت بررسی و گفتمان سازی سازمان بسیج اساتید در مقالهای که به قلم دکتر حسین رجایی مدرس دانشگاه های یزد، نگاشته شده به موضوع لیبرالیسم غربی و آزادی بیان یا مدیریت افکارپرداخته است.
در متن این مقاله تحلیلی آمده است:
عربستان سعودی حقیقتاً یکی از شرورترین حکومتهای جهان است. سیاهه خیانتها و جنایتهای این کشور علیه آحاد بشر و بهویژه مسلمانان، مثنوی هفتاد من کاغذ است. کیست که نداند پدر و مادر اکثریت قاطع ایدئولوژی های تکفیری و گروههای تروریستی در جهان امروز عربستان است؟ کیست که نداند تولد و بقاء جانیترین گروههای تروریستی تاریخ از داعش و النصره گرفته تا بوکوحرام و جیش الظلم و ... مرهون حمایتهای بیدریغ سعودیهاست!؟ از همه توطئهها و جنگافروزیهای سعودی که بگذریم، همین حمله مستقیم نظامی به یمن با دهها هزار کشته و صدها هزار آواره و گرسنه مگر کم جنایتی است!؟
با وجود همه موارد بالا، فکر میکنید اذهان بشری، عربستان سعودی را بیش از همه با چه جنایتی میشناسند!؟ درست حدس زدید. با قتل فجیع جمال خاشقچی! همان مرحومی که اخبار مرگش هفته ها مهمان خانههای مردم در ایران و سراسر نقاط جهان بود. به نظرتان عجیب نیست!؟ قتل و رنج و آوارگی و گرسنگی میلیونها انسان در سراسر جهان یک طرف و قتل خبرنگار روزنامه واشنگتن پست طرف دیگر!؟ خبرنگاری که دو حامی قدر دارد یکی ثروتمندترین مرد جهان جف بزوس (مالک روزنامه) و دیگری رئیس جمهور ترکیه اردوغان!
براستی چگونه میتوان ادعای آزادی بیان و آزادی رسانه در غرب لیبرال را با این نوع بی عدالتیهای عظیم جمع کرد!؟ اجازه دهید به دو موردی که اخیراً روی داده است اشاره کنیم. در ایران شخصی به نام نوید افکاری در دادگاه محاکمه و به جرم قتل، محکوم به اعدام میشود. رسانههای غربی و رسانههای منتقد داخلی به حمایت از متهم پرداخته و فرآیند دادرسی را ناعادلانه میخوانند. در نهایت اعدام این فرد به محکومیت جهانی علیه کشورمان ختم میشود. مقامات رسمی آمریکایی و اروپایی و سازمانهای بین المللی در محکومیت اعدام این فرد از هم گوی سبقت را میربایند و کار اینقدر بالا می گیرد که به درخواست تحریم کل ورزش ایران می رسد!!
از آنسو چند رسانه غربی طی یک افشاگری خبر می دهند که نظامیان استرالیایی، یک زندانی افغان را تنها به دلیل اینکه در هواپیما جا برایش نبوده کشتهاند! این مسئله در استرالیا مقداری سر و صدا به پا کرده. این رفتار سربازان استرالیایی، قبلاً هم به دفعات مسبوق به سابقه بوده ولی از هیچ محکومیت یا مجازات بین المللی خبری نیست.
این دو مورد را مقایسه کنید. یکجا فردی با حکم دادگاه به اتهام قتل، اعدام شده و جای دیگر فردی بدون محاکمه به دلیل کمبود جا اعدام صحرایی! چرا مورد اول بازتاب جهانی می یابد و به محکومیت بینالمللی ختم می شود ولی مورد دوم فقط با یک انعکاس مقطعی روبرو می گردد!؟ اصلاً چرا برای اذهان جهانی، مرگ امثال جمال خاشقچی و نوید افکاری بسیار مهم تر از مرگ و رنج دهها و صدها هزار انسان بی گناه دیگر است!؟ در سال 2013، ژنرال السیسی ظرف سه روز با کشتن بیش از چهار هزار طرفدار اخوان المسلمین، بساط انقلاب مصر را جمع کرد و در سال 2015، ارتش نیجریه ظرف چند ساعت بیش از هزار طرفدار شیخ ابراهیم زکزاکی را به خاک و خون کشید و رهبر ایشان را تاکنون در اسارت نگاه داشته است. ارتش نیجریه اکنون هم هرساله در دو روز قدس و روز عاشورا بسیاری از شیعیان نیجریه را قتل عام می کند.
به نظر شما افکار عمومی جهان تا چه اندازه از این جنایت های هولناک آگاهی دارند!؟ آیا این جنایت ها حتی با یک محکومیت خشک و خالی و ظاهری هم روبرو شده است!؟ آیا السیسی و ارتش نیجریه بسان مسئولان ایرانی حتی یکبار هم تحت فشار بین المللی قرار داشته اند!؟ آیا افکار عمومی در غرب یکصدم تصویر منفی که از ایران در ذهن می پرورانند از عربستان و مصر و نیجریه هم در ذهن دارند!؟ بالاتر برویم. آیا ملتهای غربی از نقش پشت پرده دولتهای متبوعشان در همه جنایاتی که نام بردیم آگاهی دارند!؟ اگر که نه، پس این آزادی بیان و آزادی رسانه قرار است به چه دردی بخورد!؟
اجازه دهید از منظری دیگر به این مسئله نگاه کنیم. در اروپا ماجرایی مشکوک به نام هولوکاست توسط آلمان نازی اتفاق افتاده و تاوانش را دهها سال است میلیونها مسلمانان غرب آسیا با خونشان و با بی خانمانی شان می پردازند! در آمریکا ماجرای مشکوک دیگری به نام حادثه 11 سپتامبر به دست افرادی با ملیت عربستانی اتفاق افتاده و تاوانش را چندین سال است مردم عراق و افغانستان می پردازند! براستی این پارادوکس ها چقدر برای مردم دنیا مطرح است!؟ چرا به اندازه جان جمال خاشقچی و یا نوید افکاری اهمیت ندارد!؟
اصلاً جان ملتهای مسلمان به کنار! مگر تروریستهای داعش صدها چشم آبی فرانسوی و انگلیسی و بلژیکی و آمریکایی از خود ملتهای غربی را به خاک و خون نکشیدند!؟ پس چرا کسی نمی پرسد مشتی تروریست آواره، چگونه هزاران خودروری هایلوکس و لندکروز صفرکیلومتر را بدست آوردهاند!؟ مگر مردم جهان رژه صفهای چندکیلومتری تویوتاهای داعش را ندیدند!؟ چگونه است که جنازه یک موشک یمنی تا سازمان ملل میرود تا کارشناسان پس از هفتهها تحقیق مشخص کنند که ساخت ایران است یا خیر؟ ولی کسی از منشأ میلیادرها دلار خودرو و تسلیحات داعش و النصره و القاعده سوالی نمی پرسد!؟ حالا بگذریم که مقاومت مشروع ملت ستمدیده و گرسنه یمن در نقطه مقابل درندگیها و هرزگیهای داعش قرار دارد.
این چگونه آزادی بیانی است که چنین بی عدالتیها و تبعیضهای شگرفی را برای جهانیان به تصویر نمی کشد!؟ چگونه آزادی بیانی است که گاه برای شکستن پای سگی، اشک جهانی را درمی آورد ولی برای مرگ هزاران کودک، احساسی را برنمی انگیزد!؟
چرخه مرگ آور آزادی بیان غربی، تراژدی مضحکی است. نشریات اروپایی کاریکاتورهای موهن از پیامبر اسلام منتشر میکنند. مفتیهای وهابی، فریاد انتقام خونین سرمیدهند. عربستان و امارات این دو متحد ارزشمند دولتهای غربی، هزینه تحصیل و تسلیح جنگجویان تکفیری را فراهم می آوردند. تروریستها از مردم اروپا و آمریکا صدها و از مسلمانان صدها هزار میکشند. ارتشهای غربی به این بهانه به غرب آسیا حمله نظامی میکنند. مسلمانان مجدداً مقتول و مضروب و آواره میشوند. هزینه میلیادرها دلار سلاح غربی، از گنجینههای نفت و گاز متعلق به مسلمین تأمین میشود!
البته مهم نیست!! چون اکنون یک معلم فرانسوی در راه آزادی بیان! کشته شده است. چشمان جهانی اشکبار است. امانوئل مکرون سخنرانی پرشوری میکند: "فرانسه خون میدهد ولی از آزادی بیان دست نمیکشد". جهان به دیده تحسین به فرانسه و به دیده هراس و تنفر به اسلام می نگرد. همینقدر تراژیک! همینقدر مضحک!
آزادی بیان و آزادی رسانه امری بسیار مطلوب است. بخشی از دستاوردهای آزادی بیان غربی در خصوص قانونمند و مسئولیت پذیر نمودن مسئولان، کارگزاران، فعالان اقتصادی و آحاد جوامع غربی ستودنیست. شاید اگر درکشور ما هم، توطئه گران خارجی و تنگ نظران داخلی به رسانهها و به بیان فضای بیشتری میدادند، معضل فساد و ناکارآمدی، این چنین مردم را آزار نمیداد. درس گرفتن از نقاط قوت آزادی بیان غربی بسیار پسندیده است. ولی این آزادی آنچنان که روشنفکرمآبان و غرب دوستان شیفتهاش شدهاند، متاعی حسرت برانگیز نیست. آرمان ما نه این آزادی گزینشی، سودجویانه و بی قاعده که یک آزادی بیان حقیقیست.
اساساً غرب لیبرال و امپراتوری رسانهای صهیونیستیاش بیش از ترویج آزادی بیان، به جهت دهی و مدیریت افکار عمومی دست میزند. اساساً حیات سرمایه داری (اصالت سود) به عنوان محوری ترین مولفه هویتی تمدن غربی، بسته به مدیریت افکار عمومی است و نه آزادی بیان!
بی شک در پرتو آزادی بیان، سه صنعت قاچاق سلاح، مواد مخدر و سکس به سودآورترین تجارت جهانی بدل نمیشود. در پرتو آزادی بیان، دارایی 3 ثروتمند اول ایالات متحده با دارایی 160 میلیون نفر آخر برابر نمیشود. زیرا که این کژیها با فطرت انسانی در تضاد است. این مدیریت افکار است که می تواند مرگ گربه یک فوتبالیست یا بازیگر را به پربازدیدترین خبر جهان تبدیل کرده و در عوض مصائب میلیونها انسان را به حاشیه براند. این مدیریت افکار است که میتواند مجازات یک مجرم را بزرگترین مسئله بشریت ساخته ولی زندگی هزاران انسان بی گناه را موضوعی بی اهمیت سازد. این مدیریت افکار است که دست اتحاد کاریکاتوریست غربی با تروریست تکفیری را پنهان میکند و همین مدیریت افکار از مکرون جنایتکار یک قهرمان میسازد.
حرف آخر: ایران اسلامی به خاطر دفاع از اسلام، همواره بیش از بقیه هزینه داده است. رئیس جمهور فرانسه به بهانه حمایت از آزادی بیان به اسلام عزیز حمله کرد. اردوغان و عمران خان جلویش درآمدند، چرا اینطور مواقع جای رئیس جمهور ما همیشه خالی است!؟ چرا هزینه را ما میدهیم و میوه را بقیه می چینند!؟
انتهای پیام/