هشتم آذر ماه سالروز حمله عده ای به سفارت بریتانیا در تهران است. واقعه ای که فصل جدیدی از توازن قوا در کشور را آغاز کرد. در این مقاله کوتاه به بررسی علل، فرایند و برخی نتایج این حمله خواهیم پرداخت.
به گزارش خبرگزاری بسیج از شاهرود،
هشتم آذر ماه سالروز حمله عدهای به سفارت بریتانیا در تهران است. واقعهای که فصل جدیدی از توازن قوا در کشور را آغاز کرد. در این مقالهی کوتاه به بررسی علل، فرایند و برخی نتایج این حمله خواهیم پرداخت.
شاید بسیاری از دوستان وقایع سال ۹۰ و وزن کشیهای سیاسی آن سالها و وقایع بین الملی را به خاطر نداشته باشند. پس لازم است هر چند کوتاه اشاراتی به فضای آن روزها داشته باشیم.
سال ۲۰۱۱ برای بریتانیا سال بسیار بدی بود. وجهه انگلستان که خود را ابر قدرت بلامنازعه "نرم" دنیا میدانست به دنبال شورشهای ماه اوت و سرکوب متعاقب آن به شدت آسیب دیده بود. در اواسط تابستان آن سال قتل یک سیاه پوست در مرکز شهر لندن توسط پلیس باعث شد در طول یک هفته این شهر به میدان جنگ تبدیل شود و بر اساس آمار رسمی حدود ۱۰ نفر توسط پلیس کشته و بیش از ۷۰۰ نفر بازداشت شوند. این اعتراضات پس از شورش تاتنهام به دیگر نقاط بریتانیا هم سرایت کرد و با آمیخته شدن با جنبش ضد امپریالیستی تسخیر وال استریت، شهرهای انگلستان را به آشوب کشید. اتفاقی که حداقل در سه دهه اخیر انگلستان بی سابقه بود.
دانشجویان، روشنفکران، چپها و مردمی که از بیکاری، نژاد پرستی و فاصله طبقاتی ۲۷۳ برابری دهکهای پایین و بالای جامعه بریتانیا به ستوه آمده بودند هر روز خیابانها و میادین شهرها را اشغال میکردند و با به آتش کشیدن و یا تخریب نمادهای امپریالیسم و لیبرال دمکراسی خواهان تجدید نظر در نظام سرمایه داری حاکم بر کشورشان میشدند. خلاصه کلام اوضاع برای روباه پیر به هیچ عنوان خوب پیش نمیرفت. کشوری که قرار بود در سال ۲۰۱۲ المپیک لندن را بر گذار کند تا نمایشی پر شکوه از قدرت نرمش را در برابر دید جهانیان اجرا نماید، دچار آن چنان آشوبی شده بود که به همین بهانه در معرض از دست دادن میزبانی المپیک قرار گرفت.
در هاگوارد کمک همیشه از راه میرسد اگر آن را بخواهید
مجموعه کتابهای هری پاتر که توسط جی. کی رولینگ نویسنده بریتانیایی نوشته شده بود، را بسیاری در جهان و کشور خودمان خوانده اند. این کتاب، شخصیتی به نام دامبلدور دارد که استاد اعظم و مدیر مدرسه "آموزش علوم و فنون جادوگری هاگوارد" است. او جمله معروفی دارد که در چند جای کتاب عنوان میشود. دامبلدور به هری پاتر میگوید: " در هاگوارد کمک همیشه از راه میرسد، اگر آن را بخواهید. سال ۲۰۱۱ بریتانیا واقعا به کمک نیاز داشت و این کمک از راه رسید. اما نه از آن سوی آتلانتیک توسط هم پیمان ابر قدرتش. کمک اینبار از تهران رسید جایی که عدهای با صورتهای پوشیده در هشتم آذر ماه سال نود از دیوار سفارت انگلیس بالا رفتند و به تخریب اموال کنسولی آن مشغول شدند و تصاویرش را به همه جهان مخابره کردند.
روز هشتم آذر ماه ۱۳۹۰ در تهران اتفاقی افتاد که خوراک رسانهای و خبر اصلی رسانههای دنیا شد. پس از ماههای متمادی که اصلیترین خبر فضای رسانهها جنبش ضد سرمایه داری "تسخیر وال استریت" بود، به یکباره ورق برگشت و پوشش اخبارِ راهپیماییهای دهها هزار نفری که در آمریکا و به خصوص انگلستان اتفاق میافتاد جای خود را به "لایو"هایی داد که با کارگردانی سفیر "بریتانیای کبیر" از تهران به سراسر جهان مخابره میشد. آذر ماه آن سال با ماه محرم هم زمان شده بود. در روز سوم ماه محرم برخی هیاتهای عزاداری که هویتشان هیچ گاه رسانهای نشد به همراه برخی دیگر که خود را دانشجو و بسیجی معرفی میکردند بالای دیوار سفارت انگلیس در خیابان فردوسی رفتند، عدهای از آنها با صورتهای پوشیده به درون ساختمان سفارت ریختند و با کوکتل مولتف و سنگ و چوب به تخریب اتاقها و داراییهای سفارت پرداختند، عکس ملکه بریتانیا را پایین کشیدند و پرچم ایران را بر سر در سفارت نصب کردند، برخی تصاویر از سرقت برخی داراییها حکایت میکرد. این حمله آغازی بر پایان روابط دیپلماتیک میان دولتهای ایران و انگلیس در دولت احمدی نژاد بود. البته شایان ذکر است که دو روز قبل از این حمله مجلس شورای اسلامی به ریاست "علی لاریجانی" و محوریت "علا الدین بروجردی" رئیس وقت کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی طرح تقلیل روابط با بریتانیا را تصویب کرده بود.
محمود احمدی نژاد رئیس جمهور وقت و وزارت امور خارجه اش حمله به سفارتخانه را محکوم کردند. اما رئیس مجلس "علی لاریجانی" پس از تسخیر سفارت انگلستان گفت: " روز گذشته عدهای از دانشجویان که از رفتار انگلیس به خشم آمده بودند در مقابل سفارت تجمع کرده و برخی نیز به آن وارد شدند. این خشم به دلیل چندین دهه ظلم انگلیس به ملت ایران بود. " این جمله و بقیه سخنرانی لاریجانی به حمایت او از این اقدام تعبیر شد. در گمانه زنیهایی هم که در فضای سیاسی شکل میگرفت هدایت و مدیریت پشت صحنه این اقدام را به شهردار وقت تهران نیز انتساب میدادند. کار، کار هر کسی بود علاوه بر آسیب غیر قابل جبرانی که به دیپلماسی کشور زد و جایگاه حقوقی و روانی ما در مناسبات بین الملل را از طلبکار به بدهکار بریتانیا تبدیل کرد، یک میلیون و سیصد هزار پوند نیز بابت پرداخت تاوان "تخریبها و دزدی" به اربابان چشم آبی خسارت به بیت المال وارد نمود. اما از سوی دیگر این حکومت محافظ کار انگلیس بود که با استفاده از فرصت و مانور تبلیغاتی بر روی این حادثه، توانست فضای رسانهای داخل انگلستان را به نفع خود مصادره کند و هم در عرصه جهانی از قالب بدهکار همیشگی به ملت ایران خارج شده و خود را طلبکار این "توحش" معرفی نماید.
آیا باز هم کار، کار انگلیسی هاست؟
پاسخ به سوال فوق به اندازهی پیچیدگی رفتار سیاسی "مسترهای انگلیسی" سرگیجه آور است و با برخی شواهد و فرضیهها همراه است. در ادامه با ذکر یک مصداق و با تکیه بر شواهد، به واکاوی اصل جریان میپردازیم. یکی از سر نخهایی که برای حل معمای این ماجرا میتوان در دست گرفت، سرنوشت عوامل صحنه گردان و میدانی آن در طی ۹ سال گذشته است. متاسفانه دسترسی ما به عوامل میدانی حادثه حمله به سفارت بریتانیا بسیار محدود است، اما شناخت اتفاقی یکی از عوامل اصلی این حادثه کمک به سزایی به تکمیل پازل "فرضیهی نفوذ" کرد که در ادامه خواهید خواند.
از گذراندن خدمت سربازی در مجمع تشخیص مصلحت نظام تا دیوار نوردی در خیابان فردوسی تهران؛ از گرفتن حکم مشاوره در شهرداری قالیباف تا فرمانداری در دولت "تدبیر و امیدِ روحانی"
عبارت بالا خلاصهی سرگذشت نه سالهی اخیر یکی از عوامل اصلی بالا رفتن از دیوار سفارت بریتانیاست. جوانی که اکنون با ۳۴ سال سن فرماندار یکی از شهرستانهای استان تهران است. تصویر ذهنی همه ما از کسی که از دیوار یک سفارتخانه در دورانی که از آن با عنوان دوره اقتدار جمهوری اسلامی یاد میشود، بالا میرود، تقریبا با هم تطا بق دارد. " جوانی بی ترمز که سهم احساسات در تصمیم گیری هایش از سیاست فهمی اش بیشتر است. "، اما کِیس ما تقریبا هیچ شباهتی با این تصویر ذهنی ندارد. جوانی تیز هوش که به تازگی از یکی از بهترین دانشگاههای ایران فارق التحصیل شده است، خانوادهای سیاست فهم دارد و در یکی از حساسترین نهادهای جمهوری اسلامی –مجمع تشخیص مصلحت نظام- انجام خدمت نظام وظیفه نموده است. جوانی کم حرف که تنها در فاصله ۹ سال از روز واقعه با سرعتی شگفت آور پلههای ترقی را در دولتی طی میکند که نه تنها به ظاهر قرابتی با "بالاروندگان از دیوار سفارتخانه ها" ندارد بلکه مدعی تعامل همراه با تسامح با جهان پیرامونی، به خصوص غرب است. دولتی که رئیس آن تحصیل کرده بریتانیاست و مهرههای اصلی کابینه اش نیز همگی در دانشگاههای انگلستان و یا آمریکا درس خوانده اند و یا خانواده هایشان مقیم و یا مشغول به تحصیل در این کشورها هستند.
سوژه مورد نظر که ما از او با نام "س-ب" یاد میکنیم، بعد از ماجرای حمله به سفارت بریتانیا با اخذ عنوان مشاور در شهرداری تهران مشغول به کار شد. اتفاقی که در ابتدا به تقویت این ظن و گمان که هدایت این عملیات زیر نظر شهردار وقت تهران بوده است؛ قوت بخشید. اما واقعیت چیز دیگری بود. ارتباط اصلی "س-ب" در شهرداری تهران با یکی از معاونین شهردار شکل گرفته بود. معاونی که در کمال تعجب بعد از به قدرت رسیدن حسن روحانی در سال ۹۲ به یکباره بال گشود و معاونت توسعه و پشتیبانی یکی از وزارتخانههای دولت تدبیر و امید را به عهده گرفت. معاون فوق الذکر که از او با نام "س-م-ه" نام میبریم، مدتی در دولت روحانی، استاندار یکی از استانهای شمالی کشور نیز شد. اما از بد حادثه در روزهایی که برای دیدار با خانواده اش در خارج از کشور! حضور داشت استانش به زیر آب رفت و حتی دروغهای پیاپی همکارانش برای پوشش سفرش به خارج از کشور جواب نداد و توسط اسحاق جهانگیری از کار برکنار شد. این فضاحت اگر برای هر کس دیگری پیش میآمد بدون شک تا آخر عمر خانه نشین بود، اما در کشوری که افراد حتی به دلیل پوشش ظاهری خانواده شان نمیتوانند از سد گزینش ادارات برای پستی مانند نگهبانی رد شوند؛ "س-م-ه" دوباره در قامت معاونت شهرداری تهران مشغول به کار میشود. اما این بار در دوره شهرداری پیروز حناچی.
همانطور که ذکر شد پس از پیروزی حسن روحانی "س-م-ه" از شهرداری تهران به یکی از وزارتخانههای دولت رفت و در همان زمان سوژه اصلی و سرنخ داستان ما "س-ب" نیز شهرداری قالیباف را ترک کرده و با هجرت به وزارت کشور دولت یازدهم با کمتر از سی سال سن بخشدار یکی از پرجمعیترین، صنعتی ترین، امنیتیترین و مهمترین بخشهای استانداری تهران میشود. این دوره بخشداری میتوانست در ابتدای دولت یازدهم به فرمانداری پیشنهادی از طرف "س-م-ه" در یکی از شهرستانهای شمالی بینجامد که "س-ب" حضور در پایتخت و "امکان پیشرفت در آن"را به فرمانداری یک شهرستان حاشیهای ترجیح میدهد. این تیزهوشی و درایت به زودی او را به سمت معاونت سیاسی یک شهرستان دیگر و سرانجام فرمانداری در قلب ایران میرساند.
به غیر از عوامل فوق که در بالا به آنها اشاره شد، عامل پیوند دهندهی دیگری نیز بین دو شخصیتی که در بالا ذکر آنها به میان آمد، وجود دارد. شخصی که بر مبنای چینش این پازل پیچیده، کلید اصلی باز شدن صندوقچه اسرار ماجرای اشغال سفارت بریتانیاست.
همانطور که خواندید "س-م-ه" به محض شزوع به کار دولت یازدهم شهرداری تهران را ترک کرد و پست بسیار مهم معاونت توسعه و پشتیبانی یکی از وزارت خانههای دولت اول روحانی را به عهده گرفت. اما وزیر این وزارت خانه که بود؟
"س-ر-ص-ا" مردی متنفذ، قدرتمند و هزار فامیل است. اما در این مقاله قصد پرداختن به حواشی این شاه کلید ماجرا را نداریم. او که در زمان حمله به سفارت بریتانیا در "مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام" پست مهمی داشت _. همان جایی که سوژه اصلی یادداشت ما دوران خدمت نظام وظیفه اش را در آن گذرانده است_ از قضا از نزدیکترین یاران حلقهی رئیس دولت یازدهم و دوازدهم است.
او کسی بود که "س-م-ه" را در دورهای که سرپرست یکی از وزارتخانهها شده بود به معاونت توسعه و پشتیبانی گماشت. به روایت دیگر یکی از اصلیترین تئوریسینهای رئیس دولت یازدهم در یکی از اولین اقداماتش معاون قالیباف رقیب "سرهنگ" رئیس جمهور "حقوقدان" را به عنوان معاون خود بر میگزیند. گرچه این اتفاق عجیبتر از فرماندار شدن "لیدر" حمله به سفارت بریتانیا در دولت روحانی نیست، اما نشان دهندهی ارج و قرب و اهمیت آقای معاون در تیم "تحقیقات استراتژیک" رئیس جمهور است.
همهی مولفههای فوق و چینش پازل گونهی آنها در کنار یکدیگر و زمان بندی مشکوک و نتایج حاصل از حمله به سفارت انگلستان که عایدی جز خسران برای جمهوری اسلامی و دولت وقت (احمدی نژاد) نداشت، ۲ فرضیه را در ذهن نگارنده شکل میدهد.
۱ جناح سیاسی رقیب دولت وقت به سردمداری "مرحوم" برای تحمیل هزینه به احمدی نژاد و کارشکنی در امورات مملکتداری اش این نقشه پیچیده را ذیل یکی از مراکز تحت مدیریت خود برنامه ریزی نموده است. در اینصورت باید گفت که آنها برای تحقق منافع جناحی خود، منافع ملی را لگدمال نموده و آبروی بین المللی کشور را وجه المعاملهی قدرت خواهی خود نموده اند.
۲ جریان نفوذ در عمق یکی از دستگاههای کلیدی نظام با مهره چینی و انجام یک عملیات پیچیده در بزنگاهی تاریخی با اشاره سرویسهای بیگانه در راستای اهداف آنها وارد عمل شده است و در شکاف پیش آمده مشغول جایگذاری مهرههای جدید خود برای بهره برداری در آینده سیاسی کشور است.
فرقی نمیکند کدام یک از فرضیههای فوق، یا تلفیقی از آن دو و یا حتی جزء اندکی از آن صحیح باشد، امروز وظیفه اصلی دستگاههای اطلاعاتی، بازخوانی پرونده اتفاقاتی است که در سال ۹۰ در خیابان فردوسی تهران افتاده است. ضرورتی که پس از حادثه ترور شهید فخری زاده اجتناب ناپذیرتر از هر روز دیگر به نظر میرسد.
*علیرضا اسلامی/روزنامه نگار فعال رسانهای
هشتم آذر ماه سالروز حمله عدهای به سفارت بریتانیا در تهران است. واقعهای که فصل جدیدی از توازن قوا در کشور را آغاز کرد. در این مقالهی کوتاه به بررسی علل، فرایند و برخی نتایج این حمله خواهیم پرداخت.
شاید بسیاری از دوستان وقایع سال ۹۰ و وزن کشیهای سیاسی آن سالها و وقایع بین الملی را به خاطر نداشته باشند. پس لازم است هر چند کوتاه اشاراتی به فضای آن روزها داشته باشیم.
سال ۲۰۱۱ برای بریتانیا سال بسیار بدی بود. وجهه انگلستان که خود را ابر قدرت بلامنازعه "نرم" دنیا میدانست به دنبال شورشهای ماه اوت و سرکوب متعاقب آن به شدت آسیب دیده بود. در اواسط تابستان آن سال قتل یک سیاه پوست در مرکز شهر لندن توسط پلیس باعث شد در طول یک هفته این شهر به میدان جنگ تبدیل شود و بر اساس آمار رسمی حدود ۱۰ نفر توسط پلیس کشته و بیش از ۷۰۰ نفر بازداشت شوند. این اعتراضات پس از شورش تاتنهام به دیگر نقاط بریتانیا هم سرایت کرد و با آمیخته شدن با جنبش ضد امپریالیستی تسخیر وال استریت، شهرهای انگلستان را به آشوب کشید. اتفاقی که حداقل در سه دهه اخیر انگلستان بی سابقه بود.
دانشجویان، روشنفکران، چپها و مردمی که از بیکاری، نژاد پرستی و فاصله طبقاتی ۲۷۳ برابری دهکهای پایین و بالای جامعه بریتانیا به ستوه آمده بودند هر روز خیابانها و میادین شهرها را اشغال میکردند و با به آتش کشیدن و یا تخریب نمادهای امپریالیسم و لیبرال دمکراسی خواهان تجدید نظر در نظام سرمایه داری حاکم بر کشورشان میشدند. خلاصه کلام اوضاع برای روباه پیر به هیچ عنوان خوب پیش نمیرفت. کشوری که قرار بود در سال ۲۰۱۲ المپیک لندن را بر گذار کند تا نمایشی پر شکوه از قدرت نرمش را در برابر دید جهانیان اجرا نماید، دچار آن چنان آشوبی شده بود که به همین بهانه در معرض از دست دادن میزبانی المپیک قرار گرفت.
در هاگوارد کمک همیشه از راه میرسد اگر آن را بخواهید
مجموعه کتابهای هری پاتر که توسط جی. کی رولینگ نویسنده بریتانیایی نوشته شده بود، را بسیاری در جهان و کشور خودمان خوانده اند. این کتاب، شخصیتی به نام دامبلدور دارد که استاد اعظم و مدیر مدرسه "آموزش علوم و فنون جادوگری هاگوارد" است. او جمله معروفی دارد که در چند جای کتاب عنوان میشود. دامبلدور به هری پاتر میگوید: " در هاگوارد کمک همیشه از راه میرسد، اگر آن را بخواهید. سال ۲۰۱۱ بریتانیا واقعا به کمک نیاز داشت و این کمک از راه رسید. اما نه از آن سوی آتلانتیک توسط هم پیمان ابر قدرتش. کمک اینبار از تهران رسید جایی که عدهای با صورتهای پوشیده در هشتم آذر ماه سال نود از دیوار سفارت انگلیس بالا رفتند و به تخریب اموال کنسولی آن مشغول شدند و تصاویرش را به همه جهان مخابره کردند.
روز هشتم آذر ماه ۱۳۹۰ در تهران اتفاقی افتاد که خوراک رسانهای و خبر اصلی رسانههای دنیا شد. پس از ماههای متمادی که اصلیترین خبر فضای رسانهها جنبش ضد سرمایه داری "تسخیر وال استریت" بود، به یکباره ورق برگشت و پوشش اخبارِ راهپیماییهای دهها هزار نفری که در آمریکا و به خصوص انگلستان اتفاق میافتاد جای خود را به "لایو"هایی داد که با کارگردانی سفیر "بریتانیای کبیر" از تهران به سراسر جهان مخابره میشد. آذر ماه آن سال با ماه محرم هم زمان شده بود. در روز سوم ماه محرم برخی هیاتهای عزاداری که هویتشان هیچ گاه رسانهای نشد به همراه برخی دیگر که خود را دانشجو و بسیجی معرفی میکردند بالای دیوار سفارت انگلیس در خیابان فردوسی رفتند، عدهای از آنها با صورتهای پوشیده به درون ساختمان سفارت ریختند و با کوکتل مولتف و سنگ و چوب به تخریب اتاقها و داراییهای سفارت پرداختند، عکس ملکه بریتانیا را پایین کشیدند و پرچم ایران را بر سر در سفارت نصب کردند، برخی تصاویر از سرقت برخی داراییها حکایت میکرد. این حمله آغازی بر پایان روابط دیپلماتیک میان دولتهای ایران و انگلیس در دولت احمدی نژاد بود. البته شایان ذکر است که دو روز قبل از این حمله مجلس شورای اسلامی به ریاست "علی لاریجانی" و محوریت "علا الدین بروجردی" رئیس وقت کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی طرح تقلیل روابط با بریتانیا را تصویب کرده بود.
محمود احمدی نژاد رئیس جمهور وقت و وزارت امور خارجه اش حمله به سفارتخانه را محکوم کردند. اما رئیس مجلس "علی لاریجانی" پس از تسخیر سفارت انگلستان گفت: " روز گذشته عدهای از دانشجویان که از رفتار انگلیس به خشم آمده بودند در مقابل سفارت تجمع کرده و برخی نیز به آن وارد شدند. این خشم به دلیل چندین دهه ظلم انگلیس به ملت ایران بود. " این جمله و بقیه سخنرانی لاریجانی به حمایت او از این اقدام تعبیر شد. در گمانه زنیهایی هم که در فضای سیاسی شکل میگرفت هدایت و مدیریت پشت صحنه این اقدام را به شهردار وقت تهران نیز انتساب میدادند. کار، کار هر کسی بود علاوه بر آسیب غیر قابل جبرانی که به دیپلماسی کشور زد و جایگاه حقوقی و روانی ما در مناسبات بین الملل را از طلبکار به بدهکار بریتانیا تبدیل کرد، یک میلیون و سیصد هزار پوند نیز بابت پرداخت تاوان "تخریبها و دزدی" به اربابان چشم آبی خسارت به بیت المال وارد نمود. اما از سوی دیگر این حکومت محافظ کار انگلیس بود که با استفاده از فرصت و مانور تبلیغاتی بر روی این حادثه، توانست فضای رسانهای داخل انگلستان را به نفع خود مصادره کند و هم در عرصه جهانی از قالب بدهکار همیشگی به ملت ایران خارج شده و خود را طلبکار این "توحش" معرفی نماید.
آیا باز هم کار، کار انگلیسی هاست؟
پاسخ به سوال فوق به اندازهی پیچیدگی رفتار سیاسی "مسترهای انگلیسی" سرگیجه آور است و با برخی شواهد و فرضیهها همراه است. در ادامه با ذکر یک مصداق و با تکیه بر شواهد، به واکاوی اصل جریان میپردازیم. یکی از سر نخهایی که برای حل معمای این ماجرا میتوان در دست گرفت، سرنوشت عوامل صحنه گردان و میدانی آن در طی ۹ سال گذشته است. متاسفانه دسترسی ما به عوامل میدانی حادثه حمله به سفارت بریتانیا بسیار محدود است، اما شناخت اتفاقی یکی از عوامل اصلی این حادثه کمک به سزایی به تکمیل پازل "فرضیهی نفوذ" کرد که در ادامه خواهید خواند.
از گذراندن خدمت سربازی در مجمع تشخیص مصلحت نظام تا دیوار نوردی در خیابان فردوسی تهران؛ از گرفتن حکم مشاوره در شهرداری قالیباف تا فرمانداری در دولت "تدبیر و امیدِ روحانی"
عبارت بالا خلاصهی سرگذشت نه سالهی اخیر یکی از عوامل اصلی بالا رفتن از دیوار سفارت بریتانیاست. جوانی که اکنون با ۳۴ سال سن فرماندار یکی از شهرستانهای استان تهران است. تصویر ذهنی همه ما از کسی که از دیوار یک سفارتخانه در دورانی که از آن با عنوان دوره اقتدار جمهوری اسلامی یاد میشود، بالا میرود، تقریبا با هم تطا بق دارد. " جوانی بی ترمز که سهم احساسات در تصمیم گیری هایش از سیاست فهمی اش بیشتر است. "، اما کِیس ما تقریبا هیچ شباهتی با این تصویر ذهنی ندارد. جوانی تیز هوش که به تازگی از یکی از بهترین دانشگاههای ایران فارق التحصیل شده است، خانوادهای سیاست فهم دارد و در یکی از حساسترین نهادهای جمهوری اسلامی –مجمع تشخیص مصلحت نظام- انجام خدمت نظام وظیفه نموده است. جوانی کم حرف که تنها در فاصله ۹ سال از روز واقعه با سرعتی شگفت آور پلههای ترقی را در دولتی طی میکند که نه تنها به ظاهر قرابتی با "بالاروندگان از دیوار سفارتخانه ها" ندارد بلکه مدعی تعامل همراه با تسامح با جهان پیرامونی، به خصوص غرب است. دولتی که رئیس آن تحصیل کرده بریتانیاست و مهرههای اصلی کابینه اش نیز همگی در دانشگاههای انگلستان و یا آمریکا درس خوانده اند و یا خانواده هایشان مقیم و یا مشغول به تحصیل در این کشورها هستند.
سوژه مورد نظر که ما از او با نام "س-ب" یاد میکنیم، بعد از ماجرای حمله به سفارت بریتانیا با اخذ عنوان مشاور در شهرداری تهران مشغول به کار شد. اتفاقی که در ابتدا به تقویت این ظن و گمان که هدایت این عملیات زیر نظر شهردار وقت تهران بوده است؛ قوت بخشید. اما واقعیت چیز دیگری بود. ارتباط اصلی "س-ب" در شهرداری تهران با یکی از معاونین شهردار شکل گرفته بود. معاونی که در کمال تعجب بعد از به قدرت رسیدن حسن روحانی در سال ۹۲ به یکباره بال گشود و معاونت توسعه و پشتیبانی یکی از وزارتخانههای دولت تدبیر و امید را به عهده گرفت. معاون فوق الذکر که از او با نام "س-م-ه" نام میبریم، مدتی در دولت روحانی، استاندار یکی از استانهای شمالی کشور نیز شد. اما از بد حادثه در روزهایی که برای دیدار با خانواده اش در خارج از کشور! حضور داشت استانش به زیر آب رفت و حتی دروغهای پیاپی همکارانش برای پوشش سفرش به خارج از کشور جواب نداد و توسط اسحاق جهانگیری از کار برکنار شد. این فضاحت اگر برای هر کس دیگری پیش میآمد بدون شک تا آخر عمر خانه نشین بود، اما در کشوری که افراد حتی به دلیل پوشش ظاهری خانواده شان نمیتوانند از سد گزینش ادارات برای پستی مانند نگهبانی رد شوند؛ "س-م-ه" دوباره در قامت معاونت شهرداری تهران مشغول به کار میشود. اما این بار در دوره شهرداری پیروز حناچی.
همانطور که ذکر شد پس از پیروزی حسن روحانی "س-م-ه" از شهرداری تهران به یکی از وزارتخانههای دولت رفت و در همان زمان سوژه اصلی و سرنخ داستان ما "س-ب" نیز شهرداری قالیباف را ترک کرده و با هجرت به وزارت کشور دولت یازدهم با کمتر از سی سال سن بخشدار یکی از پرجمعیترین، صنعتی ترین، امنیتیترین و مهمترین بخشهای استانداری تهران میشود. این دوره بخشداری میتوانست در ابتدای دولت یازدهم به فرمانداری پیشنهادی از طرف "س-م-ه" در یکی از شهرستانهای شمالی بینجامد که "س-ب" حضور در پایتخت و "امکان پیشرفت در آن"را به فرمانداری یک شهرستان حاشیهای ترجیح میدهد. این تیزهوشی و درایت به زودی او را به سمت معاونت سیاسی یک شهرستان دیگر و سرانجام فرمانداری در قلب ایران میرساند.
به غیر از عوامل فوق که در بالا به آنها اشاره شد، عامل پیوند دهندهی دیگری نیز بین دو شخصیتی که در بالا ذکر آنها به میان آمد، وجود دارد. شخصی که بر مبنای چینش این پازل پیچیده، کلید اصلی باز شدن صندوقچه اسرار ماجرای اشغال سفارت بریتانیاست.
همانطور که خواندید "س-م-ه" به محض شزوع به کار دولت یازدهم شهرداری تهران را ترک کرد و پست بسیار مهم معاونت توسعه و پشتیبانی یکی از وزارت خانههای دولت اول روحانی را به عهده گرفت. اما وزیر این وزارت خانه که بود؟
"س-ر-ص-ا" مردی متنفذ، قدرتمند و هزار فامیل است. اما در این مقاله قصد پرداختن به حواشی این شاه کلید ماجرا را نداریم. او که در زمان حمله به سفارت بریتانیا در "مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام" پست مهمی داشت _. همان جایی که سوژه اصلی یادداشت ما دوران خدمت نظام وظیفه اش را در آن گذرانده است_ از قضا از نزدیکترین یاران حلقهی رئیس دولت یازدهم و دوازدهم است.
او کسی بود که "س-م-ه" را در دورهای که سرپرست یکی از وزارتخانهها شده بود به معاونت توسعه و پشتیبانی گماشت. به روایت دیگر یکی از اصلیترین تئوریسینهای رئیس دولت یازدهم در یکی از اولین اقداماتش معاون قالیباف رقیب "سرهنگ" رئیس جمهور "حقوقدان" را به عنوان معاون خود بر میگزیند. گرچه این اتفاق عجیبتر از فرماندار شدن "لیدر" حمله به سفارت بریتانیا در دولت روحانی نیست، اما نشان دهندهی ارج و قرب و اهمیت آقای معاون در تیم "تحقیقات استراتژیک" رئیس جمهور است.
همهی مولفههای فوق و چینش پازل گونهی آنها در کنار یکدیگر و زمان بندی مشکوک و نتایج حاصل از حمله به سفارت انگلستان که عایدی جز خسران برای جمهوری اسلامی و دولت وقت (احمدی نژاد) نداشت، ۲ فرضیه را در ذهن نگارنده شکل میدهد.
۱ جناح سیاسی رقیب دولت وقت به سردمداری "مرحوم" برای تحمیل هزینه به احمدی نژاد و کارشکنی در امورات مملکتداری اش این نقشه پیچیده را ذیل یکی از مراکز تحت مدیریت خود برنامه ریزی نموده است. در اینصورت باید گفت که آنها برای تحقق منافع جناحی خود، منافع ملی را لگدمال نموده و آبروی بین المللی کشور را وجه المعاملهی قدرت خواهی خود نموده اند.
۲ جریان نفوذ در عمق یکی از دستگاههای کلیدی نظام با مهره چینی و انجام یک عملیات پیچیده در بزنگاهی تاریخی با اشاره سرویسهای بیگانه در راستای اهداف آنها وارد عمل شده است و در شکاف پیش آمده مشغول جایگذاری مهرههای جدید خود برای بهره برداری در آینده سیاسی کشور است.
فرقی نمیکند کدام یک از فرضیههای فوق، یا تلفیقی از آن دو و یا حتی جزء اندکی از آن صحیح باشد، امروز وظیفه اصلی دستگاههای اطلاعاتی، بازخوانی پرونده اتفاقاتی است که در سال ۹۰ در خیابان فردوسی تهران افتاده است. ضرورتی که پس از حادثه ترور شهید فخری زاده اجتناب ناپذیرتر از هر روز دیگر به نظر میرسد.
*علیرضا اسلامی/روزنامه نگار فعال رسانهای
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار